اسارت مقاومت در چنگال فیکنیوزها مقاومت با سقوط دولت بشار اسد در منطقه شرایط جدیدی را تجربه میکند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی«جهانبین نیوز»، ضربههایی که در طول ماههای اخیر پیکره مقاومت را آزرده، مجالی برای تهاجمات شناختی و القاء خسارت انگاری مقاومت شده و بعضی جریانهای رسانه ای داخلی و خارجی که دانسته و ندا نسته خط جبهه عبری- عربی- آمریکایی و انگلیسی را دنبال می کنند تا دلهای وفادار را سست کنند و بر عزمهایی استوار ترک بیندازند.
لذا اجازه دهید بدون اتلاف وقت و تعارفات به سر اصل مطلب برویم و بنا بر تخصص حرفهای و آشنائی اجمالی با حوزه مقاومت به پاره های نکات اشاره داشته باشم.
با جملهای از نیل پُستمن جامعه شناس و استاد دانشگاه نیویورک که خطر انهدام فرهنگهای میهنی ناشی از لجام گسیختگی نظام رسانه ای را در آثارش فریاد می زند.آغاز می کنم. که در کتاب زندگی در عیش مردن در خوشی، می گوید من ساختن افکار عمومی را بر ویرانه های حقایق توسط نظام مسلط جهانی هشدار می دهم.
اولاً توجه کنیم که : ترک انداختن بر نگرشها و کژ کردن اندیشه ها و منحرف ساختن بینشها با ارزیابیهای غیر منطقی و تکنیکهای چند تباری عملیات رسانه ای مقدمه حملات نظامی و موشکی در کلان راهبردهای نظام سلطه جهانی است. این یک اصل محکمی است که انکار آن دورازعقل است.
بهتراست به چند نکته مهم دیگر هم توجه کنیم:
اولاً نگرانی اینکه مبادا ایران مثل سوریه آماج حمله تروریستها شود از این جهت که ترس حرکت آفرین است و موجب پیشگیری و اقدامات ناظر بر آمادگی و تدارک مقدمات لازم برای جلوگیری می شود ترس حکیمانه و معقولی است .
ولی از جهت ترس شکننده و فرساینده که موجب درماندگی و نا امیدی و هولناکی شود باید عرض کنم کسانی که اینگونه دل مردم را خالی می کنند حتماً یا پیشینه تاریخی و وسعت جغرافیائی و فرهنگ حماسی و غیرت و وفاداری ملی و مذهبی ما را نمی دانند یا عمداً از جائی مأموریتی یافته اند که فضای نا امیدی و ترس و وحشت را بر جان توده ها حاکم کنند.
مقایسه کشور ما بر هر کشور دیگر در منطقه و جهان اصطلاحاً قیاس مع الفارق است.
هم از حیث هویت تاریخی و هم از ابعاد فرهنگی و ملی و نگرشهای مبتنی بر ایران دوستی و میهن پرستی و هم از جهت ساختار حکمرانی و نظام سیاسی و البته زیرساختها و امکانات نظامی و دفاعی.شواهد زنده تاریخی محسوس الان پیش روی ماست .
ما جنگ تحمیلی را داریم که همین کشورهایی که الان با تجهیز تحریر الشام سوریه را محل تاخت و تاز قرار دادند حتی یک متر از خاک ما را نتوانستند بگیرند.
البته این بدان معنا نیست که مغرور شویم. باید بیشتر از هر زمان دیگری هوشیار باشیم و خودمات را از جهات مختلف آماده کنیم. ولی حتما هر گونه اقدام اونها خسارتهای جبران ناپذیری برایشان خواند داشت . خود اونها هم این را می دانند.
ثانیاً ً جوانان یک تبار شناسی و پیشه شناسی کوچولو انجام دهند .ببیندد القاء زیان و ضرر بودن مقاومت از کدام حنجره ها و ویترینهای رسانه ای در شبکه های مجازی نمایه می شود.
من توضیح نمی دهم که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی.جریانی که راه رهایی را در تسلیم بلا شرط به آمریکا می دانسته و همیشه هم مواضعش علیه مردم کشو ر و امنیت و منافع ملی بوده الان کوس رسوایی مقاومت را سر داده. من سوال مشخصم این است آیا جنبشهای رادیکال فمنیستی که تا کنون در مقابل کشتار بی امان زنان و کودکان غزه و لبنان گرفتار لکنت زبان بوده اند ،صلاحیت اظهار نظر در مورد جبهه مقاومت را دارند؟به نظر شما از این به بعد موضع این رسانه ها - که حقیقتا فیک نیوزند - در مقابل رفتارهای وحشیانه گروهکهای تروریستی با زنان و دختران سوری چه خواهد بود؟
مطلب سوم اینکه ما با دوعینک می توانیم به حوادثی چند ماهه اخیر در جبهه مقاونت نظری بیفکنیم. یک عینک آنی نگر دوم عینک جریانی نگر. با نگاه آ نی جبهه مقاومت ضربات سهمناکی خورد. و پایه های اصیلی و رکینی را از دست دا د، که بسیار روشن است.
ولی د ر نگاه جریانی ، موضوع توطئه آمریکایی برای خاورمیانه جدید برای افکار عمومی مردم منطقه و بخصوص ایران بیش از پیش روشن شد.
اینکه جنگ بر سر انرژی و دسترسی به گلوگاههای اقتصادی و شاهراههای استراتژیک جهانی است.
لذا در این کلان راهبرد هزینه کرد ما در سوریه از مهمات و اولویتهای امنیتی بوده که هو شمندانه مورد توجه سیاستهای کلان حکمرانی در حوزه بین الملل قرار گرفته است.
بله دشمن سفاک هم با بکار گرفتن تمام قدرتش توانست موقتاً پیروزیهایی بدست بیاورد.
به اعتقاد بنده در نگاه آنی شاید پیروزی چشمگیر و کلان باشد و لی در نگاه جریانی و سیال و از بالا و به قول معروف با نگاه پرنده ، این دستاورد برای اردوگاه صهیونیستها و آمریکا کوتاه مدت و مقطعی خواهد بود و منطقه سو ر یه قتلگاه سربازان و امکاناتشان خواهد شد.
نکته آخر اینکه ما نباید مغالطه مقصد انگاری نیمه راه مرتکب بشویم . به قول جناب اقبال لاهوری: گمان مبر که به پایان رسید کار مغان،هزاران باده ناخورده در رگ تاک است.
پس من فکر می کنم اینکه بعضیها ذوق زده دارند فاتحه مقاومت را می خوانند . گرفتار شتابزدگی در قضاوت و اصطلاحاً استنباط اختیاری شده اند باید بگوییم چنان نماند ، چنین نیز نخواهد ماند
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور کلبه احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله میداند خدایِ حالْگردان غم مخور
حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور