به گزارش «
جهانبین نیوز»، سید مهدی علوی اشکفتکی، یکم فروردین ۱۳۴۹ در روستای اشکفتک از توابع شهرستان شهرکرد به دنیا آمد. پدرش سید حسن، کارگر بود. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. او نیز کارگر بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵، در شلمچه براثر اصابت ترکش به پا و کمر، به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادر او سید رحمان نیز به شهادت رسیده است. شهید سید مهدی علوی اشکفتکی از شهدای دوران دفاع مقدس است که در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. او در بخشی از وصیتنامه خود مینگارد:
وصیتنامه شهید سید مهدی علوی اشکفتکی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
مپندارید آنها که درراه خدا کشتهشدهاند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند (۱۶۹)
آغاز هر کاری را بانام تو و به یاری تو آغاز میکنم. از سوی تو آمدم و بهسوی تو میآیم. درراه تو هستم و درراه تو خواهم ماند. زندگیام برای توست و درراه تو میکوشم و برای رضای تو میجنگم و اگر کشته شوم برای توست.
میخواهم در لحظاتی که شاید چند صباحی به پایان زندگیام نمانده، سخنی با مادرم بگویم. من پاسدار اسلام هستم.
اسلام محمد، اسلام خون، اسلام جهاد و شهادت، برای همین سخنم مبنی بر رضایت پدر و مادرم چیزی نخواهد بود.
مادر، روزی که من به عزم پاسداری از خانه، بیرون رفتم، خواستم بگویم مرا حلال کن. زمانی آسایش تو را حرام میکردم و شبهای متمادی تو را بیخواب و استراحت گذاشتم، مرا حلال کن.
مادر حالا که لباس رزم پوشیده، سلاح به دست گرفته و غسل شهادت کردهام میگویم. مادر تا به امروز مال تو بودم ولی بعدازاین، برای خدایم و سرباز امام زمان. مادر پاسدار یعنی حافظ دین، حافظ ایران عزیز، رفیق گلوله. پاسدار قرآن آماده پیوستن به حسین (ع) و کربلا رادارم.
مادر جان من که خود سوخته این راه هستم و در حال جهاد برای رسیدن به شهادت لحظهشماری میکنم و از خداوند میخواهم که مرا، چون یاران حسین (ع) که درراه حق رفتند و نخواستند که ریشه ظلم تا ابد بماند و جنگیدند و شهید شدند و بهحق پیوستند. مرا نیز عنایتی فرماید و جزء یاران حسین (ع) گرداند.
مادر اگر من کشته شوم روبرویم منشین و گریه مکن؛ برایم صورت مخراش و گریه مکن، چون در این صورت زندگی نویی آغاز کردهام.
در مرگ من سیاه مپوش و برای من عزا مگیر و در سوگ من منشین و گریه مکن.
اگر میخواهی و اگر مرا دوست داری بهترین لباسهایت را بر تن کن، مثل کسانی که در جشن عروسی فرزندانشان نشستهاند بنشین و در حال شور و شادی باش، چون من با مرگ زندگی میکنم نه با ماندنم. مادر جان این حالت که تو خواهی داشت نمایانگر آن است که در خون سرخم غلتیدهام و راه حقیقت پیمودهام.
مادر جان بر سر قبرم کلمه ناکام ننویسید، چون اگر در جهاد کشته شوم، شهید شدهام و گامی بزرگتر از این است که آدمی در جهاد درراه خدا کشته شود.
پدر، مادر، خواهران، برادران، دوستان، خویشان حلالم کنید. درراه خدا اگر کسی از دست من رنجیده است رضایت او را به دست آورید؛ و شما پدر جان من جان خودم را درراه اسلام و قرآن داده و بیش از این نتوانستم خودم را کنترل کنم ولی ممکن است کشته شوم و خواهش میکنم ناراحت نباشید. چون باید خیلی خوشحال باشید که پسرتان در این راه کشتهشده. باری پدر جان اول خودت و بعد مادر و خویشان یکبهیک حلالیت بنده را بخواهید.
خدانگهدار
به امید پیروزی رزمندگان اسلام در همه جبههها
فرزند حقیر شما سید مهدی علوی
۱۳۶۴/۱۲/۱۱
انتهای پیام/1030ج