بار خدایا میخواهم که هیچگاه و آنی مرا از رهبرم خمینی بتشکن که نامش چونان اختری است که در شب تار درخشیدن آغاز میکند دور نگردانی و از تو میخواهم چونان غلامی اوامرش را انجام دهم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «جهانبین نیوز»، شهید عباس احمدی وردنجانی در وصیتنامه خود مینگارد:
خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یار فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که معاهده باخدا به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگی است.
خداوندا تو شاهدی که برای بار دوم است که دستبهقلم گرفتهام جز به تو و دریای بیکران لطف و بخششت دل نبستهام و در خلوت خویش ترا به بزرگی و عظمت میخوانم و تنها دست به درگاه تو دراز مینمایم و از درگاه بیکران بخششت طلب عفو و بخشش مینمایم زیرا هرلحظه که به گذشتهام بازمیگردم جز نافرمانی گناه و معصیت چیز دیگری در توشهام ندارم پروردگار خوب میدانم که آلت دست شیطان قرارگرفته بودم و هر آنچه امر میکرد بدان عمل مینمودم و از درگاه تو دور گردیده بودم و هدفی جز دنیای فانی نداشتم و هرلحظه که از عمرم میگذشت گناهی بر گناهان افزوده میشد و انگار این بود که تنها برای گناه خلقشده بودم و وجودم را معصیت فراگرفته بود پروردگارا توشهام مالامال از گناهان بود که ناگاه ندای مرا به خود خواند و به خود آمدم و این ندا را دنبال کردم و پا به سرزمینی نهادم که از زمین و آسمانش، درودیوارش آتش عشق به خدا زبانه میزد و من در این میان خود را غریقی یافتم که در منجلاب و لجنزار فساد و تباهی غوطهور شده بار خدایا میدانم که توشهای بهجز گناه ندارم و بجای بندگی تو بندگی شیطان را کردم ولی اکنون با اعتماد به دریای بیکران رحمتت پر کشیدهام.
پروردگارا دست شرمندگی بر آستانت دراز نمودهام و از تو میخواهم دستم را کوتاه نکنی پروردگارا تو خود حضرت آدم را به توبه فراخواندی پس گناهانم را نادیدهگیر و مرا موردعنایت قرار ده و خدا اگر چنین نکنی دست به کدامین سوی نهم که هر آنچه است همه آفریده تو میباشد بار الها میدانم بهجای اینکه باایمان و اعتقاد به تو را در خود زنده نمایم به نفسم اعتماد نمودم و هر چه را که خواند عمل نمودم؛ و خدایا اکنونکه توفیق دادی خود را دریابم چنان کن بتوانم هوای نفس را در خود بمیرانم و تنها تو را بپرستم و جز تو به هیچ پدیدهای روی نیاورم و تنها تو را بخوانم و کلمه لا اله الا الله بار الها از تو میخواهم که مرا در مکتبم اسلام که بهوسیله محمد (ص) برایمان فرستادی پا بر جای بداری و علی (ع) را بهعنوان معلمی برایم قرار دهی که درس عدالت و مساوات را در مکتبش فراگیرم و همینطور حسین (ع) نیز بهعنوان معلم قرار دهی که در مکتب سرخش درس ایثار و جانبازی و ازخودگذشتگی را فراگیرم و ائمه اطهار (ع) برایم رهبرانی باشند تا در مسیر بهسوی تو هیچگاه منحرف نشوم و در میان دوراهی دستم را بگیرند و بهعنوان راهنمای راه برایم باشند که من انسانم و میترسم که خدایناکرده منحرف شوم.
بار خدایا میخواهم که هیچگاه و آنی مرا از رهبرم خمینی بتشکن که نامش چونان اختری است که در شب تار درخشیدن آغاز میکند دور نگردانی و از تو میخواهم چونان غلامی اوامرش را انجام دهم. انشاءالله
بار خدایا اکنونکه مرا مورد لطف قراردادی از تو میخواهم در مقابل روبرو شدن با کفار مرا یک آن به خود وامگذاری که خواهم لغزید و مرا توانی ده که در مقابل دشمنان دینت تو را یاری دهم و با تکیهبر ایمانم که تو به من عطا نمودهای و غرش تیری که از دهانهٔ سلاحم زبانه میکشد دشمنانت را تار و مار کنم و انتقام خون تمامی شهدای راه حق و حقیقت بالخصوص شهدای کربلا را بگیرم و خدایا اگر در آخر من لایق بودم که نیستم شهادت در راهت را نصیبم کنی انشاءالله
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
مورخه_27/9/65 عباس احمدی