به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
جهانبین نیوز»، شهید سید مرتضی احمدی در وصیتنامه خود مینگارد:
بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله وانا الیه راجعون
سلام برانبیا و سلام بر اوصیا و سلام بر مهدی موعود امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و سلام بر امام امت خمینی بزرگ ابراهیم زمان بتشکن جهان این ابرمرد تاریخ یاور مستضعفان جهان و سلام و درود بر خانواده شهدا و سلام بر خانواده اسرا و سلام بر تمام روحانیونی که درراه اسلام خدمت میکنند.
پدرومادر حالا که به جبهه میروم و پا در چکمه میکنم و سلاحم را به دست میگیرم وسیله دشمن را نشانه میگیرم نه به خاطر غضب و کینه است بلکه برای احیای دین اسلام و انقلاب است؛ و از خدای بزرگ میخواهم که مرا یاری کند تا درراه او گام بردارم و تمام وجودم درراه او باشد و در این راه که میروم هر گلوله که به من میخورد بیاد خدا تحمل میکنم و از او میخواهم که قدرت و صبر انقلابی به من عنایت کند تا با مزدوران خونآشام صدام بجنگم و تا اسلام را پیروز کنیم.
سلام بر تو پدرومادر مهربانم که بسیار برای من زحمتها کشیدهاید و از خدا میخواهم که به شما اجر عظیمی عنایت فرماید و از شما پدرومادر میخواهم که بعد از شهید شدن من لباس سیاه به تن نکنید و مجلس عزا نگیرید و گریه و زاری نکنید دست بهسوی آسمان بلند کنید و شکر کنید که فرزند شما برای اسلام شهید شده است و سلام برهم سنگران عزیزم که برای من از برادر مهربانتر بودند و از شما برادرها میخواهم که بعد از من به پدرومادر تبریک بگوئید نه تسلیت و از خدا میخواهم که به خانواده خودم و خانواده شهدا صبر عنایت کند آری برادران شما حقیقت چیزی را که نفهمیدهاید قبول نکنید و من در مسیر خود روشنایی میبینم از آنکه اگر در این جهاد پیروز شویم و ایران و اسلام را مانند مزرعهای که علفهای هرزهاش را بچینند و استفاده کنند پاکسازی کردهایم برادران شما باید بسیار هوشیار باشید که ضدانقلاب و ضد اسلام و ضد بشر و ضد امام و این دشمنهای کافر ازخدابیخبر را از صفحه روزگار بیرون کنیم تا آزادباشیم وزندگی کنیم اما پدر جان در این راه که میرویم اگر شهید شدم چه سعادتی بهتر از اینکه نزد خدایم باشم و دوش بدوش شهیدان کربلا باشم.
پدر مادر و برادرهایم هماکنون در این لحظهای که دارم در جبهه مبارزه میکنم میخواهم چند کلمه با شما صحبت کنم، پدرم هرچند که من در این غافله نمیدانم که چه حادثهای برایم پیش میآید ولی همینقدر میدانم که اگر شهید شدم داغ بزرگی بر دل شما گذاشتهام.
مادر از تو میخواهم که برایم اشک نریز وتو مانند مادران شهدا که فرزندانشان به خاک و خون غلتیدند و استقامت و صبر پیشه گرفتند بین آنها سرت را بالا بگیر و شکر کن که فرزندت وجدانت درراه قرآن و اسلام قربانی شده. ولی میدانم که قلبتان آسوده نمیشود که شهادت من را تحملکنید؛ اما این خواست خدا بوده و هیچ تردیدی در این نیست و نباید فکر کنید.
برادرهایم میدانم که شما آرزو داشتید برای من مجلس عروسی بپا کنید ولی این کار را برای برادرم سید خدا وردی انجام دهید. خدا این جان ناقابل مرا که درراه تو از دست دادم و درراه تو شهید شدم قبول کن؛ اما پدرم اگر جنازه من به دست شما رسید جنازه مرا در مسجد جامع بگذارید و زیارت عاشورا بالای سر من بخوانید تا مردم بفهمند که من با چشمبسته از دنیا نرفتم؛ و از برادران بسیج و سپاه میخواهم که دنبالهرو این شهدا باشند و خالصانه برای این ملت خدمت کنند و این انقلاب را به دست امام زمان برسانند. در پایان وصیت بازهم خدمت پدران شهدا، اسرا و رزمندگان سلام میرسانم و مجدداً از تمام برادرها و مادران شهدا و دوستان برای من حلالیت طلب کنید. والسلام و علیکم
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
سید مرتضی احمدی
انتهای پیام/1030ج