به گزارش
جهانبین نیوز؛ شهید عباس احمدی وردنجانی سی ام شهریور 1351، در شهر وردنجان از توابع شهرستان شهرکرد دیده به جهان گشود. پدرش حسن آقا (شهادت 1360) کشاورز بود و مادرش سیاره نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و سوم دی 1365، در شلمچه به شهادت رسید.
بخشی از مناجات شهید "عباس احمدی وردنجانی"
خداوندا ! در خلوت خويش ترا به بزرگي و عظمت مي خوانم و تنها دست به درگاه تو دراز مي نمايم و از درگاه بيكران بخششت طلب عفو و بخشش مي نمايم، زيرا هر لحظه كه به گذشته ام باز مي گردم جز نافرماني، گناه و معصيت چيز ديگري در توشه ام ندارم
خداوندا ! هر لحظه كه از عمرم مي گذشت گناهي بر گناهان افزوده مي شد و انگار اين بود كه تنها براي گناه خلق شده بودم و وجودم را معصيت فرا گرفته بود.
توشه ام مالامال از گناهان بود!
پروردگارا ! توشه ام مالامال از گناهان بود كه ناگاه ندایي مرا به خود خواند و به خود آمدم و اين ندا را دنبال كردم و پا به سرزميني نهادم كه از زمين وآسمانش ، در وديوارش آتش عشق به خدا زبانه مي زد ومن در اين ميان خود را غريقي يافتم كه در منجلاب و لجن زار فساد و تباهي قوطه ورشده . .
بار خدايا ! ميدانم كه توشه اي بجز گناه ندارم و بجاي بندگي تو بندگي شيطان را كردم ولي اكنون با اعتماد به درياي بيكران رحمتت به سويت پر كشيده ام .
پروردگارا ! دست شرمندگي بر آستانت دراز نموده ام و از تو مي خواهم دستم را كوتاه نكني !
پروردگارا ! تو خود حضرت آدم را به توبه فرا خواندي، پس گناهانم را ناديده گير و مرا مورد عنايت قرار ده.
چنان كن بتوانم هواي نفس را در خود بميرانم
و خدا اگر چنين نكني دست به كدامين سوي نهم كه هر آنچه كه است همه آفريده تو مي باشد. بارالها مي دانم به جاي اينكه با ايمان واعتقاد به تو را در خود زنده نمايم به نفسم اعتماد نمودم و هر چه را كه خواند عمل نمودم . و خدايا اكنون كه توفيق دادي خود را دريابم چنان كن بتوانم هواي نفس را در خود بميرانم و تنها تو رابپرستم و جز تو به هيچ پديده اي روي نياورم وتنها تو را بخوانم وكلمه لا اله الا الله
بار الها ! از تو ميخواهم كه مرا در مكتبم اسلام ؛كه به وسيله محمد(ص) برايمان فرستادي پا بر جاي بداري ! و علي (ع) را بعنوان معلمي برايم قرار دهي كه درس عدالت و مساوات را در مكتبش فرا گيرم و همينطور حسين (ع) نيز به عنوان معلم قرار دهي كه در مكتب سرخش درس ايثار وجانبازي و از خود گذشتگي را فراگيرم و ائمه اطهار (ع)برايم رهبراني باشند تا در مسير بسوي تو هيچگاه منحرف نشوم و در ميان دو راهي دستم را بگيرند و بعنوان راهنماي راه برايم باشند كه من انسانم وميترسم كه خداي ناكرده منحرف شوم .
هيچگاه و آني مرا از رهبرمدور نگردانی
بار خدايا مي خواهم كه هيچگاه و آني مرا از رهبرم خميني بت شكن كه نامش چونان اختري است كه در شب تار درخشيدن آغاز مي كند دور نگرداني واز تو مي خواهم چونان غلامي اوامرش را انجام دهم (انشاءالله)
بار خدايا اكنون كه مرا مورد لطف قرار دادي از تو مي خواهم در مقابل روبرو شدن با كفار مرا يك آن به خود وا مگذاري كه خواهم لغزيد و مرا تواني ده كه در مقابل دشمنان دينت تو را ياري دهم وبا تكيه بر ايمانم كه تو به من عطا نموده اي و غرش تيري كه از دهانۀ سلاحم زبانه مي كشد دشمنانت را تار و مار كنم و انتقام خون تمامي شهداي راه حق وحقيقت بالخصوص شهداي كربلا را بگيرم و . . .
خدايا اگر در آخر من لايق بودم ! كه نيستم ! شهادت در راهت را نصيبم كني (انشاءالله)
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
مورخه _27/9/65 عباس احمدي
انتهای پیام/1030ج