به گزارش
جهانبین نیوز، مرضيه اميري، دلنوشتهاي را به شهيد سپهبد قاسم سليماني تقديم کرد. اين دلنوشته را مي توانيد در ادامه بخوانيد:
بسْمِ رَبِّ الشُّهدَاَء
بِسْمِ سُليمَانِي وَالمُهَندِسْ
سَيَكُون هَذاَ العَامُ عَامَ إحتِرَاقكُم
وذِلَّتكُم "وَانْتَظِرُوٓا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ".
عَامُ الثَّأر...
حالا که ميروي همراه جاده ها برگرد و پس بده تنهايي مرا
بي خاطرات تو بي آرزوي تو دل را کجا برم شب گريه را کجا
بله! سردار حالا که ميروي همراه جاده ها برگرد و پس بده تنهايي مارا
سردار عزيز يک سال از نبودنت مي گذرد مي گويم و مي نويسم يک سال؛ اما يک سال فقط به حساب روز و ماه و سال ميگويم و گرنه براي ما اين يک سال هر ثانيه اش به اندازه يک سال طول کشيد به سادگي نگذشت و نميگذرد.
با گريه و اشک و آه و اي کاش هايي که فقط اي کاش هستند؛ گذشت.
اين مدت لبخندي از ته دل بر لبانمان جاري نشد اشکهايمان تمامي ندارد؛ فقط مي گذرد که طبق روال طبيعت بگذرد.
ما در ۱۳ دي ۱۳۹۸ ماندهايم و خبر تلخي که صبح جمعه در ميان گريه ها و بغض ها و زمزمه هاي «اين بقيه الله»و «اَين طالب بدم المقتول بکربلاي» دعاي ندبه به گوشمان رسيد و بغض گلويمان را شکست.... «حاج قاسم سليماني را شهيد کردند»
خبري که هنوز باورمان نشده است و مي گوييم اي کاش دروغ باشد...
سردار عزيز وقتي شهيد شديد، مصداق اين سخنراني خودتان در مورد مالک اشتر شدهايد: « در سپاه علي عليه السلام خيلي آدم بود ولي مالک چيز ديگري بود به خاطر همين وقتي شهيد شد حضرت علي عليه السلام فرمودند: بايد براي کسي مثل مالک مادرها گريه کنند به خدا قسم شهادتت (مالک) يک عالمي را خوشحال کرد و يک عالمي را ويرانه کرد؛ عالم معاويه را خوشحال و عالم اميرالمومنين علي عليه السلام را ويران کرد.
اين نقش آدم هاي بزرگ نقش انسان هاي انسان ساز است انسان هاي سرنوشت ساز »
حاجي به خدا قسم براي شما هم نه تنها مادرها بلکه عالم و آدم گريه کردند.
نه فقط مادرها بلکه همه؛ بزرگ و کوچک پير و جوان؛ همه و همه گريه کردند و گريه مي کنند با ديدن عکس شما؛ لبخند شما، خاطرات شما و جاي خالي شما را که مي بينند اشک از چشمان همه سرازير مي شود.
سردار عزيز! شهادت شما هم يک عالمي را خوشحال کرد؛ عالم صهيونيست؛ عالم ظلم؛ استکبار؛ عالم شيطان بزرگ و همه آنهايي را که شما حقشان را کف دستشان گذاشته ايد، همانهايي که شما شرشان را از سر مظلومان جهان کوتاه کرده بوديد، همان هايي که با وجود شما منافعشان در خطر بود.
همان هايي که با وجود شما حتي در خانه خودشان احساس امنيت نمي کردند چه برسد به منطقه و ايران عزيز ....
آنها خوشحال شدند؛ همان هايي که در روز عاشورا جشن گرفتند و خوشحال شدند در روز شهادت امام حسين عليه السلام شادي کردند.
آنها شادي کردند؛ خوشحال شدند؛ جشن گرفتند و پاي کوبي کردند و قهقهه مستانه سردادند.
سردار عزيز! خوشحالي آنها زياد دوام نداشت و ندارد. زيرا به قول معروف « دست سردار سليماني تازه بازتر شده است»
اين دشمنان بزدل و ترسو که نتوانستند در ميدان نبرد با شما روبه رو شوند و مردانه بجنگند و از پشت به شما حمله کردند و مظلومانه شما را شهيد کردند؛ اينقدر ترسو و بزدل هستند که از نام شما، تصوير شما، سخنان شما مي ترسند به قدري که حاضر نيستند از شما حرفي به ميان باشد و هر جا کسي از شما ياد کند او را حذف مي کنند.
ولي کور خواندند آري کور خواندند « هرکس را خدا بخواهد عزت مي دهد و هر کس را خدا بخواهد ذليل مي کند »
شما در چشم مردم ايران و جهان عزيز شديد و قاتلان شما ذليل شدند و ان شاءالله ذليل تر خواهند شد.
نه يک سردار بلکه هزاران سردار سليماني جوانه زده است و پاي کار اين انقلاب و اسلام ايستاده اند.
از پيرزني که حتي توان راه رفتن ندارد در مراسم تشييع پيکر شما و راهپيمايي ضدآمريکايي حاضر ميشود و ميگويد: اگر کسي به مملکت من چپ نگاه کند من هم يک قاسم سليماني مي شوم؛ تاپسر بچه ۱۰ ساله اي که مي گويد من عاشق ورزش و فوتبال هستم ولي الان مي گويد من فقط ميخواهم سردار سليماني شوم.
آري دشمنان کوردل و بزدل بدانند که اينجا هر کدام از جوانان و نوجوانان ما يک سردار سليماني اند.
نه فقط ايران بلکه گوشه و کنار جهان را رصد کنيم ميبينيم همه جا از رسم شما، منش شما، اعتقاد شما، مقاومت شما، ظلم ستيزي، هدف شما و قدرت شما در مقابل دشمن نادان و کوته فکر و بزدل سخن ميگويند.
سردار دلها از شما به عنوان قهرمان ملي، ژنرال سليماني، آقاي سليماني و حريف قدرتمند مبارزه با ظلم و استکبار ياد مي کنند.
«آري ما را بکشيد ما زنده تر خواهيم شد»
سردار عزيز شهادت شما عالم اسلام و عالم سيد علي خامنه اي مدظله العالي را ويران کرد؛ شاهد اين ويراني بغض و اشک هايي است که هنگام خواندن نماز بر پيکر اربا ارباي شما جاري شده بود شايد خودتان هم طاقت ديدن ناراحتي آقا را نداشته ايد ولي....
سردار عزيز خيلي حرف و واگويه هست که بيان کنم، اين خودکار اين دفتر يادداشت و اين بيان من نميتواند همه را بنويسد.
نميدانم از کدام بنويسم، طاقتش را ندارم که بنويسم، از دست جدا از بدن بنويسم که خودش روضه عباس ميطلبد. از انگشتري ات بنويسم که روضه انگشت ساربان، انگشتري امام حسين عليه السلام ميطلبد.
از بدن اربا اربايت بنويسم که روضه علي اکبر ميطلبد.
از کدامش بنويسم؟؟
از يتيم شدن کودکان مظلوم؟
از بصيرتت بنويسم؟
اصلا نمي شود نوشت به خدا نمي شود نوشت، يک دنيا حرف هست و روضه هاي....
حرفهايي که نميشود بيان شوند فقط اشک، سوز و بغض مي شود و از گوشه چشمانم سرازير ميشوند.
وجودمان آتش گرفته است و خاموش نمي شود.
مي گويند انتقام سخت ولي باور کنيد اگر قاتلان شما را قصاص کنند تقاص خون شما نمي شود با هيچ چيزي نميشود جاي خالي شما را پر کرد.
سردار عزيز سالگرد شهادت شما مصادف است با شهادت حضرت مادر سلام الله عليها نميدانم چه رازيست بين شما و روضه ي مادر...
ما را هم دعا کنيد...
انتهاي پيام1026ج /630ل