به هرحال رئيس جمهور براي دوران رياست جمهوري خود طرح ها و برنامه ها مختلفي داشتند و شايد اولين هدف اين دولت اجرايي کردن آن برنامه ها بود، اما آنچه در این نشست مشخص است مهر تاييد رئيس جمهور بر ناکام بودن در برنامه هاي سياسي – اقتصادي خود و نافرجام بودن اجراي آنها است ، در واقع امروزه همه اين اصل را به خوبي مي دانيم که سياست خارجي و سياست داخلي مکمل يک ديگر هستند و هر کنشي در هر کدام از آن ها چه داخلي و چه خارجي بر ديگري و در نتيجه نظام بين الملل تاثير خواهد گذاشت.
اينکه ايشان بعد از گذشت بيش از 6 سال صحبت از نداشتن راهکار و برنامه اقتصادي براي بهبود وضعيت دارند نشانه ديگري از عدم عمق استراتژيک سياسي – اقتصادي دولت کنوني دارد. نکته ديگر اينکه وضعيت امروزي نتيجه اصرار بر ادامه سياست هايي بود که از همان ابتدا هم شکست خورده بود و تنها نام آن براي شعارسازي مانده بود (اشاره به برجام).
در علم اقتصاد چند ديدگاه وجود دارد يک عده اي که معتقدند سياست تحت تاثير اقتصاد است و ديگري کساني که معتقدند اقتصاد تحت تاثير سياست است، با توجه به اين دو ديدگاه معتقديم که اقتصاد و سياست مکمل همديگر هستند و هر دو اين پتانسيل را دارند که بر هم اثرگذار باشند به خصوص در کشور ما چون ميزان زيادي از بودجه از فروش نفت و گاز تامين مي شود و اين سياست است که مي تواند زمينه فروش نفت را براي ما فراهم کند ميزان اثرپذيري هر دو بهم گره خورده است و حالا در اين بين کسي که بتواند قبل از ايجاد گره بين اين دو مسير حرکت هر دو را هموار کند قطعا در برنامه هاي خود موفق تر خواهدبود.
اگر با اين فرض که روابط خارجي ما مختل است را بپذيريم يعني ثابت کرده ايم که در اين مورد هم توفيقي نداشته ايم، در حالي که اين احساس برداشت مي شود که از نظر دولت روابط خارجي تنها با اروپا و آمريکا مي تواند موفقيت آميز باشد، اين در حالي است اگر سرمايه گذاري و برنامه ريزي درستي در سطح منطقه داشتيم با اتکا بر روابط داخلي با کشورهاي منطقه وضعيت اقتصادي نيز بهتر مي شد.
شايد اينکه امروز و در چنين شرايطي به دنبال راهکار باشيم کمي عجيب بنظر برسد، در واقع اين شرايط حاصل اميد به برجامي بود که سرانجامش نافرجام بود و با بد عهدي آمريکا اعتبار خود را از دست داد، هدف اروپايي ها از حمايت در حد حرف از برجام اتلاف سرمايه کشور بود.
شايد وضعيت کنوني نتيجه قرباني کردن کشور به پاي برجام شکست خورده بود در حالي که اگر معادلات منطقه اي و جهاني را پيش بيني مي کرده ايم و يک برنامه و آلترناتيو مناسب براي چنين وضعيتي داشتيم، امروز به راحتي برنامه دوم را بايد اجرا مي کرديم و اين نشان مي دهد که دولت کنوني حتي برنامه جايگزين و احتمالي نيز نداشته و اين بخاطر اعتماد کاذبي بود که به اروپائيان داشتند در حالي که هدف اروپا سرگرم کردن کشور براي اتلاف سرمايه و منابع کشور بود.
در حقيقت پيشنهاد اين است که دولت در ادامه تغيير جدي در سياست هاي خود داده و حداقل در بحث اقتصاد براي فراهم کردن زمينه اعتماد ساز و اعتماد آفرين با کشورهاي منطقه تلاش کند، در شرايط فعلي اگر ارتباط با کشورهاي منطقه بهبود يابد، بسياري از مشکلات کشور در زمينه اقتصادي حل خواهد شد اما اين مستلزم يک همت جدي و يک تغيير ديدگاه جدي است که دولت بايد در خود ايجاد کند، اگر چه اين مسئله زمان بر است و نيازمند برنامه هاي دقيق تر در بلند مدت است.
و در پايان فراموش نکنيم که ما سال ها با اقتصاد مقاومتي اسلامي توانسته ايم به سطح بالايي از پيشرفت در عرصه هاي مختلف دست پيدا کنيم که اگر اين مسير همچنان ادامه داشت و دولت نيز به ادامه آن اعتماد، شرايط به گونه اي ديگر پيش مي رفت، ما بايد براي فرهنگ اقتصاد مقاومتي در سطح منطقه و حتي جهان بدون آمريکا و اروپا مجددا برنامه ريزي کنيم.
محمد رضا عسکري
انتهاي پيام/630ل