یک دختر شهرکردی گفت: شفایم همان معجزه‌ای بود که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدم و آن روز بهترین اتفاق برایم در حرم امام رضا (ع) رقم خورد.
۰
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
کد مطلب : ۵۸۴۵۳
یک دختر شهرکردی:
شفایم را از امام رضا (ع) گرفتم
به گزارش خبرنگار گروه مذهبی پایگاه خبری تحلیلی «جهانبین نیوز»، هانیه قاسمی دختری که در کمال ناامیدی شفای بیماری خود را از امام رضا (ع) گرفته است.
این دختر شهرکردی در گفتگو با خبرنگار گروه مذهبی پایگاه خبری تحلیلی «جهانبین نیوز»، می‌گوید: دو سالی می‌شد که درگیر سرطان مغز استخوان بوده و دیگر از درمان ناامید شده بودم، عصر یک روز پاییزی بود و دوباره سردردم شروع شد، باید قبل از اینکه این درد مرا از پا می‌انداخت خودم را به صحن انقلاب اسلامی می‌رساندم، دقیقا روبه‌روی گنبد طلایی حرم نشستیم، سرم روی شانه مادرم بود، پدر هم رفت و برای هر سه نفر ما از سقاخانه آب آورد، انگار بهترین آبی بود که تا آن روز خورده بودم، درد دیگر امانم را بریده بود چشم‌هایم را بستم و خوابیدم.
او در ادامه می‌گوید: با صدای دلنشین نقاره‌زنی حرم بیدار شدم...،رنمی‌دانم چرا، ولی حالت گنگی داشتم وقتی خواب بودم صحنه‌های دلنشینی را دیدم ولی هیچ کدام را به خاطر ندارم تنها به یاد دارم پارچه‌ای سبز روی سرم بود و دردهایم...، دردها رفته بودند.
این دختر شهرکردی ادامه می‌دهد: صبح فردا پدر برای نشان دادن آزمایش‌های نهایی من، به دکتری در مشهد مراجعه کرد، من بعد از گذشت یک سال و چند ماه دیگر تمایلی به ادامه روند درمان نداشتم، خود را به امام رضا (ع) سپرده بودم، اما وقتی پدر برگشت از من خواست تا با هم برای انجام آزمایشات جدید برویم.
هانیه درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده می‌گوید: در این دو سال که اگر بگویم به اندازه یک عمر برایم گذشته دروغ نگفتم، به اندازه کافی عذاب کشیدن پدر و مادر را دیده بودم به همین دلیل مخالفتی با خواسته پدرم برای حضور در بیمارستان و انجام آزمایشات نکردم و همراه پدر و مادر عازم بیمارستان شدیم، چند ساعتی را که در بیمارستان بودم دلم پر می‌کشید زودتر به حرم برگردم، وقتی دکتر با جواب آزمایش برگشت لبخند به لب داشت، به تخت من که رسید گفت: «دخترم آخرین بار چه زمانی دچار سر درد شدی؟»، «دیروز بود»، ادامه داد: «فکر نمی‌کنم دوباره مجبور باشی این درد را تحمل کنی، جواب آزمایش‌ها نشان می‌دهد بدن شما از بیماری که چند ماهی میزبان آن بوده پاک شده و درحال حاضر هیچ نشانی از بیماری نیست»،
معجزه...!
وی در حالی که اشک‌های خود را که خاطره بد و خوب بر روی گونه‌هایش آورده بود، ادامه می‌دهد: بله شفایم همان معجزه‌ای بود که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدم و آن روز بهترین اتفاق برایم در حرم امام رضا (ع) رقم خورد.
انتهای خبر/1026ج
این دختر شهرکردی در گفتگو با خبرنگار گروه مذهبی پایگاه خبری تحلیلی «جهانبین نیوز»، می‌گوید: دو سالی می‌شد که درگیر سرطان مغز استخوان بوده و دیگر از درمان ناامید شده بودم، عصر یک روز پاییزی بود و دوباره سردردم شروع شد، باید قبل از اینکه این درد مرا از پا می‌انداخت خودم را به صحن انقلاب اسلامی می‌رساندم، دقیقا روبه‌روی گنبد طلایی حرم نشستیم، سرم روی شانه مادرم بود، پدر هم رفت و برای هر سه نفر ما از سقاخانه آب آورد، انگار بهترین آبی بود که تا آن روز خورده بودم، درد دیگر امانم را بریده بود چشم‌هایم را بستم و خوابیدم.
او در ادامه می‌گوید: با صدای دلنشین نقاره‌زنی حرم بیدار شدم...،رنمی‌دانم چرا، ولی حالت گنگی داشتم وقتی خواب بودم صحنه‌های دلنشینی را دیدم ولی هیچ کدام را به خاطر ندارم تنها به یاد دارم پارچه‌ای سبز روی سرم بود و دردهایم...، دردها رفته بودند.
این دختر شهرکردی ادامه می‌دهد: صبح فردا پدر برای نشان دادن آزمایش‌های نهایی من، به دکتری در مشهد مراجعه کرد، من بعد از گذشت یک سال و چند ماه دیگر تمایلی به ادامه روند درمان نداشتم، خود را به امام رضا (ع) سپرده بودم، اما وقتی پدر برگشت از من خواست تا با هم برای انجام آزمایشات جدید برویم.
هانیه درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده می‌گوید: در این دو سال که اگر بگویم به اندازه یک عمر برایم گذشته دروغ نگفتم، به اندازه کافی عذاب کشیدن پدر و مادر را دیده بودم به همین دلیل مخالفتی با خواسته پدرم برای حضور در بیمارستان و انجام آزمایشات نکردم و همراه پدر و مادر عازم بیمارستان شدیم، چند ساعتی را که در بیمارستان بودم دلم پر می‌کشید زودتر به حرم برگردم، وقتی دکتر با جواب آزمایش برگشت لبخند به لب داشت، به تخت من که رسید گفت: «دخترم آخرین بار چه زمانی دچار سر درد شدی؟»، «دیروز بود»، ادامه داد: «فکر نمی‌کنم دوباره مجبور باشی این درد را تحمل کنی، جواب آزمایش‌ها نشان می‌دهد بدن شما از بیماری که چند ماهی میزبان آن بوده پاک شده و درحال حاضر هیچ نشانی از بیماری نیست»،
معجزه...!
وی در حالی که اشک‌های خود را که خاطره بد و خوب بر روی گونه‌هایش آورده بود، ادامه می‌دهد: بله شفایم همان معجزه‌ای بود که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدم و آن روز بهترین اتفاق برایم در حرم امام رضا (ع) رقم خورد.
انتهای خبر/1026ج