همیشه در خط امام و روحانیون متعهد به اسلام و انقلاب باشیم. از آنها پیروی کنیم و هرگز از یاد خدا غافل نگردیم.
به گزارش «جهانبین نیوز»، شهید سید جعفر کاظمی شیخ شبانی یکم اردیبهشت ۱۳۵۰ در روستای شیخ شبان از توابع شهرستان شهرکرد به دنیا آمد. دانشآموز دوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یازدهم آبان ۱۳۶۴ در شلمچه توسط نیروهای عراقی براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار مطهر شهدای زادگاهش قرار دارد. شهید سید جعفر کاظمی شیخ شبانی از شهدای دوران دفاع مقدس است که در منطقه شلمچه به شهادت رسید. او در وصیتنامهاش مینگارد:
(بسمالله الرحمن الرحیم)
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
مپندارید آنها که درراه خدا کشتهشدهاند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند (۱۶۹)
باسلام و درود فراوان به آخرین ذخیره الهی حضرت حجت ابن الحسن (ع) و نائب برحقش حضرت امام خمینی و همه خدمتگزاران بهنظام جمهوری اسلامی ایران.
باسلام و صلوات بر ارواح پاک شهیدان و رزمندگان و غیور مردان جبهههای جنگ و همه معلولین، مجروحین و اسرا جنگ تحمیلی و امت شهیدپرور.
خدمت پدرومادر عزیز و مهربانم خیلی خیلی دعا و سلام میرسانم و پس از عرض سلام سلامتی شمارا از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. امیدوارم همیشه در سایه امام زمان (عج) به سر ببرید. پدر و مادرم اگر لطف خدا شامل حال من شد و به آرزوی دیرینه خودم که همان شهادت درراه خداست رسیدم؛ پس از شهادت من ناراحت نباشید.
پدرومادر عزیزم، فرزند امانتی است در دست پدرومادر و هر وقت بخواهد این امانت را میگیرد و پایان زندگی هر انسانی مرگ است و باید بمیرد. پس چهبهتر است که انسان مرگ باعزت و کشته شدن درراه خدا را انتخاب کند.
من از شما پدرومادر عزیزم تقاضا دارم که مسیر انقلابی خود را حفظ کنید و در مرگ من گریه نکنید، چون من راهی را که انتخاب کردهام آگاهانه است و میدانم که چه راهی را انتخاب کردم؛ راه اسلام و قرآن که رهبر این مکتب خمینی بتشکن این ابراهیم زمان است که متصل به همان مکتب خونین حسینابنعلی (ع) است و ما یاران پیروان حسین (ع) هیچوقت نباید تن به ظلمت بدهیم و تسلیم باطل شویم. باید بجنگیم. گر چه بکشیم یا خود کشته شویم؛ در هر دو جهت پیروزیم.
ای برادران عزیز امیدوارم که همیشه پیروان این رهبر دلسوز باشید و هیچوقت دست بیعت را از او جدا نکنید، چون اگر خدایناکرده از خط امام خارج گردید و از روحانیت جدا شوید، در گمراهی سختی به سر خواهید برد و انقلاب اسلامی که با خون هزاران شهید و معلول به اینجا رسیده از دستمان خواهد رفت. پس باید همیشه در خط امام و روحانیون متعهد به اسلام و انقلاب باشیم و از آنها پیروی کنیم و هرگز از [یاد] خدا غافل نگردیم و به قول امام عزیزمان سنگرهای پشت جبهه که همان مساجد است حفظ کنید و کسانی که توانایی دارند به یاری رزمندگان بشتابند و جنگ را تا پیروزی نهایی ادامه دهند و در نماز جمعهها و جماعت در مساجد شرکت کنید و دعاهایی را که انسان به خدا نزدیک میکند بخوانید، چون ما همه این پیروزیها را از این دعاها داریم.
اما خدمت برادران عزیزم سلام میرسانم و امیدوارم که مرا حلال کنید و از همه اقوام و خویشان و عموم مردم شیخ شبان حلالی میطلبم و اگر اشتباهی از من در این طول عمرم سرزده است به بزرگواری خودتان ببخشید و حلالم کنید. چون این بنده حقیر احتیاج به دعای شما دارم که از خدا بخواهید که مرا مورد عفو خود قرار دهد و از همه عموها زادهها حلالیت میطلبم.
پدر جان بگذارید حتماً برادران کوچکم به درس ادامه دهند. انسان با درس خواندن و داشتن تقوا بیشتر به خدا نزدیک میشود و همین درس خواندن است که انسان با کمک آن میتواند خدا و دستورات او را بفهمد و به اجرا درآورد.
از همه محصلین و همکلاسیهایم تقاضا میکنم که درس خود را خوب بخوانند؛ بهوسیله درس خواندن میتوانند ضربه محکم و تیری به قلب دشمن بزنند، چون مدرسه هم یک سنگر است.
اما پدر و مادرم از شما میخواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید. برای من خیلی زحمت کشیدید، ولی من نتوانستم زحمات شمارا جبران کنم، مادر جان شبها بیدار میماندی تا من بخوابم و لقمه از دهان خود میگرفتی و به من میدادی و تو پدرم با آن دستهای پینهبستهات کار میکردی و زحمت میکشیدی تا ما زندگی را بهخوبی بگذرانیم ولی در آخر بااینهمه از شما تقاضای بخشش دارم. بیش از این مزاحم شما نمیشوم و سخنم را تمام میکنم.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
فرزند حقیر شما
سید جعفر کاظمی
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
16/07/1364