به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
جهانبین نیوز»، شهید حسین اسلامی فرزند نامدار دوم خرداد 1341 در شهر فارسان به دنیا آمد. معلم بود که از طرف بسیج در جبهه حضور یافت و پنجم دی 1365 در شلمچه به شهادت رسید. و این است وصیتنامه شهید: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله، اشهد ان علی ولی الله
احسب الناس ان یترکو ان یقولوا مناقهم لا یغتنون
آیا پنداشتید مردمان که واگذاشته میشوند که بگویند ایمان آوردیم و ایشان امتحان کرده نشدند. این آیه کسانی را مورد مخاطب قرار میدهد که خود را مسلمان پنداشته نماز خوانده و روزه میگیرند.
اعمال حج را انجام میدهند امام هرگاه احساس خطری در مورد جان و مال خود میکنند خود را از صحنه کنار میکشند در اینجا خداوند از آینده باخبر است و نیازی نیست که انسانها را آزمایش کند اما اگر انسانها مورد آزمایش قرار نمیگرفتند آنوقت افراد مؤمن از افراد ریاکار قابلتشخیص نبودند و میگفتند اگر خدا ما را امتحان میکرد از امتحان موفق بیرون میآمدیم ولی خداوند در اینجا راه را بر ریاکاران و بهانه جویان میبندد و آنها را مورد آزمایش قرار میدهد.
پس ای انسانهایی که هرروز به بهانهای از زیر بار مسئولیت جهاد فرار میکنید یک روزمی گویید مشکلات شخصی داریم و هرروز بهانهای میآورید بااینکه این آزمایش بزرگی است از سوی خداوند مواظب باشید که مردود نشوید.
و شما ای انسانهایی که مدتی در این راه حرکت کردهاید اما به دلیل سستی ایمانتان سهلانگاری کرده و از این راه (جهاد) کنار کشیدهاید بدانید که راه واقعی سعادت همین راهی است که امام امت ما را به آن هدایت میکند برای روشن شدن مطلب برای شما خاطرهای از یکی از رزمندگان نقل میکنم این برادر هنگامیکه در عملیات والفجر یکبر اثر انفجار مین شدیداً مجروح گردیده بود در اتاق عمل مورد جراحی قرار میگیرد و هنگامیکه بیهوش بود در عالم بیهوشی نواری را میبیند که دور میزند امام امت جلوی این نوار نشسته باد در عبای او افتاده بسیار شاد و خوشحال و عدهای هم شادی کنان پشت سر او نشستهاند و منادی ندا میدهد کهای بهشتیان بشتابید کاروان بهشت حرکت نموده بشتابید که عقب نمانید من بیچاره هم مانند کودکی که مادرش سوار بر اتوبوس شده و به مسافرت میرود کفشهای خود را درآورده و گریهکنان به دنبال اتوبوس میدود و کفشهای خود را در دست گرفته و گریهکنان به دنبال آن نوار دویده و فریاد میزدم اهل بهشتیان مرا با خود ببرید اما نوار لحظهبهلحظه از من فاصله میگرفت و گویا ندایی در گوشم زمزمه میکرد ای انسان تو هنوز با این کاروان فاصلهداری و بیا در این قسمت جایی برای خودت در بهشت تصرف کن و من نیز باآنکه با چوبی محدودهٔ خود را خط میکشیدم و آن را متصرف شدم که گویا مجروح شدن ایشان همان متصرف کردن نقطهای در بهشت و حفظ آن برای هجرت کردن ایشان بوده و بههرحال بدانید که راه سعادت در همین راهی است که امام راهنمایی میکند در پایان اگر خداوند لطف خود را شامل حال من کرد از همهٔ کسانیکه در تشییعجنازهٔ من شر کت میکنند حلالیت میطلبم و نمیخواهم هیچکس برای من لباس سیاه بپوشد زیرا که لباس سیاه زیبنده مردگان است نه شهیدان پروردگارا سربازان اسلام را نصرت عطا بفرما و به امام امت صحت و سلامت عطا بفرما. والسلام
27/8/65 حسین اسلامی
انتهای پیام/1030ج