به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
جهانبین نیوز»، شهید علی ابراهیمی فرزند چراغعلی سیزدهم مهر 1340 در روستای دستگرد از توابع شهرستان کیار به دنیا آمد. دانشآموز کلاس چهارم متوسطه بود که از طرف بسیج عازم جبهه شد. بیست و چهارم بهمن 1361 در فکه به شهادت رسید. وی قبل از شهادت خود این وصیتنامه را تنظیم کرده است:
«بسمالله الرحمن الرحیم»
ولاتحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتا بل احیاءعندربهم یرزقون
گمان نکنید آنها که درراه خدا کشته میشوند مردهاند بلکه زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند
وصیتنامه برادر شهید علی ابراهیمی
بنام او که همهچیزم از اوست و بنام او که زندگیام درجهات اوست بنام او که زندهبودنم به خاطر اوست بودنم از اوست، رفتنم از اوست، جانم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست، مقصودم اوست، مرادم اوست، امیدم اوست. احساس میکنم که با ذرهذره وجودم با تمام سلولهایم احساس میکنم اما بیانش نتوانم کرد پس به یادم باش که بی تو هیچ و پوچ خواهم بود.
سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و بنیانگذار جمهوری اسلامی؛ و با درود و سلام به روان پاک شهدای که خون پاکشان را نثار اسلام کردند تا اسلام سرفراز و پاینده بماند. سلام بر خانوادهام امیدوارم که بعد از شهادتم خانواده عزیزم بخصوص پدرومادر مهربانم که از جانم بیشتر دوستشان دارم ناراحت نشوند. حجله برایم نگذارید چونکه راضی نیستم و گریه برایم نکنید و عزاداری نکنید و لباس مشکی نپوشید چون برای شهید نباید ناراحت شد و گریه کرد باید خوشحال شوید که زندگی جاوید نصیب او شده است.
سلام بر کلیه دوستانم که سالها با آنها زیست کردیم و به همه کارها یاور هم بودیم. تقاضای که از همه دوستانم دارم انجام دادن مسئولیت خون شهیدان انقلاب اسلامی راه پیامبران راه حسین زمان که مارا رهبری کرد و شجاعت اسلام را به ما آموخت. دوستان صحبت من زیاد است و اما بیان من کم و ضعیف. صحبت دیگری با دوستان خوددارم که ما هر چهکار کنیم برای اسلام کم است پس بکوشید هر چه بیشتر انجام دهیم.
وای پدرومادر عزیزم:
من از شما شرمندهام زیرا نتوانستم آن حقی که برگردن من داشتید ادا کنم مرا ببخشید؛ اما من از میان شما میروم ولی بدانید که این جسم من است که از میان شما رفته است و من از بین نرفتهام بلکه زندهام و وارد یک زندگی جاودانه شدهام شما هیچ ناراحت نباشید. افتخار کنید که چنین فرزندی از شما در میدان حق علیه باطل برای دفاع از حق و به خاطر الله فدا گشته است. پدرومادر من از شما نبودم بلکه امانتی بودم نزد شما مرا قدرتی دیگر که مافوق تمام نیروهاست بهصورت امانتی نزد شما گذاشته بود و حال آمد وامانت خود را پس گرفت پس شما ناراحت نباشید بلکه باید خوشحال باشید که این امانت را بهخوبی و به نحو احسن به صاحب اصلیاش برگرداندید.
پدرومادر اگر من شهید شدم بر مزار من گریه نکنید و اگر اسیر شدم انتظار آمدن یک اسیر را نکشید و اگر مجروح شدم به ملاقاتم هجوم نیاورید و اگر ناپدید شدم فراموشم کنید و به یاد شهیدان گمشده در قبرستان که رفتید برای من نیز فاتحه بخوانید. پدرومادرم را فراموش نخواهم کرد. باز توصیه به پدرومادرم آیا از اینکه از وجود پرثمر عمرت یک شهید پرورش یافت در مکتب الهی بیرون آمده است افتخار نمیکنی! آیا اینکه توانستید در مهمترین برهه از زمان و آنهم درزمانی که اسلام عزیز مورد حملات گوناگون گرگهای عصر و شب قرارگرفته است قربانی ناقابلی را اهداء کنی خرسند نیستید؟
اگر جوابت مثبت است که درود خدا و رسول خدا بر شما پدرومادر باد. که چه خوب اسلام را شناختهاید؛ و از امتحان الهی سربلند بیرون آمدهاید. پدرومادر و خواهر و برادرانم طاقت شنیدن شهادتم را ندارید ولی باید صبر کرد من از خود مالی ندارم که بگویم برایم درراه خدا به تهیدستان بدهید فقط چند کتابی دارم آنها را به کتابخانه بسیج ببرید تا برادران از آن استفاده کنند. خداحافظ همگی شما.
انتهای پیام/1030ج