پژوهشگر تاریخ و فرهنگ گفت:گذشت روزگار باعث شد جشن چهارشنبهسورى هم جایش را به انجام مراسمی بدهد که حوادث ناگواری را درپی داشته و هزینههای گزافی به همه تحمیل میکند.
بابک زمانیپور پژوهشگر تاریخ و فرهنگ در گفتوگو با جهانبین نیوز؛ به اشاره قرارگیری در آستانه چهارشنبهسوری اظهار کرد: آتشبازی یکی از قسمتهای این جشن بوده است اما نه همهاش، آن هم نه به این صورت خطرناک و ناشایستی که مدّتی است بین نوجوانان و جوانان رایج شده است.
وی تصریح کرد: آتش.بازى و جشن چهارشنبهسوری از قرنها پیش بین ایرانیان باب بوده و یكى از جشنهای مهم ملّى محسوب مىشده است، پس ازورود اسلام به ایران نیز به خاطر فراگیرى این رسم در سراسر کشور به خاطر وجهه ملّى که داشت دوام و قوامش برجا ماند.
وی بیان داشت: باگذشت زمان چهارشنبهسورى نسل به نسل رنگ و لعاب ظاهرىاش را تغییر داد امّا نقش شب آخرین چهارشنبه سال را از خیال ایرانیان مسرور و سپاس گزار نعمات خداوندی پاک نکرد.
زمانیپور ادامه داد: در این بین از رسمهایى كه درگذر زمان ضمیمه سنّت چهارشنبهسورى شده عمرى پاینده یافته، یکی «رسم قاشقزنى» ودیگری «فالگوش ایستادن»است.
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ خاطرنشان کرد: این مراسم بنا به روایات متعدد در برهههاى زمانى ویژهاى متولّد شده است.
وی یكى از دلایل پدید آمدن پدیده «قاشقزنى» را جلب كمك به فقرا و نیازمندان در قالب افرادناشناس دانست و گفت: در روزهاى نزدیك به «عیدنوروز»وقتی شهرها و روستاها بوى بهاربه خودشان مىگرفتند مردم به خاطر جان سالم به در بردن از سختیهای زمستان خرسند میشدند و خودشان رابرای جشن و سرورآماده میکردند.
زمانیپور بیان داشت: در این بین خیلىها که نیازمند بوده و چیزى براى گستراندن سفرههای پر سرور نداشتند و معروف بود که سالى یك بار پلو مىخورند و وسع خرید لباس نو راهم نداشتند براى یك دستتر شدن خوانهاى شب عیدشان، مراسم قاشق.زنى به شكل خودجوش، راه می.انداختند.
وی اذعان داشت؛ با غروب آفتاب و پایان یافتن مراسم آتشبازى وخواندن تصنیف «زردى من از تو، سرخى تو از من»، وقتی كوچهها از وجود مردم خالى میشد وهمه گرد كرسى و سفره خودشان مىنشستند، معمولا پسربچّهها تحت عنوان قاشقزنها، پوششى بر سر و صورت خود كشیده، به در خانه همسایگان و آشنایا رفته، دقالباب میکردند و در جواب پرسش صاحب خانه که از هویّت آنها سوال مینمود با قاشق بر پشت كاسه مسى مىكوبیدند، در این هنگام نگاههای اهل خانواده روى غذاى میانه سفره دوخته مىشد و لقمه در گلوى صاحب سفره گره مىخورد و پایین نمىرفت، زیرا برخلاف رسم جوانمردی میدانستند که كسى پشت درخانه شان اعلام گرسنگى كند و به او کممحلی شود.
زمانیپور یادآور شد: پیش از رسیدن اهل خانه، قاشقزن دستمالش را از زیر، بالا و لابهلای لنگههای در به داخل خانه مىفرستاد و بر این اساس پسر بزرگ خانه یا پدر که به هواى اهداى خوراكى یا نقدینگى خود را پشت در خانه رسانیده بود با تكّهاى غذا، آجیل، شیرینى، پول و یا هر چیز دیگر که از دستش برمىآمد در دستمال وى مىگذاشت و به هر تقدیر دلى را خرسند و خوشحال میکرد.
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ افزود: وقتى نیملاى در بازتر مىشد و دستمال پر شده از خوراكى، قند، شیرینی یا پول در دستش قرار مىگرفت به سرعت از محل دور مىشد زیرا تنها خواسته قاشق.زنها ناشناس ماندنشان بود.
زمانیپور گفت: قاشقزنها با آن که معمولاً براى ناشناس ماندن تكنفره اقدام به قاشقزنى مىكردند و كسى هم اصرار در شناختشان نداشت، به این ترتیب حرمتهای افراد حفظ میشد.
وی بیان داشت: از آنجا كه در هر محله آدم خیررسانی پیدا مىشد، قاشقزنها گاه بى آن كه بدانند مورد تعقیب قرار مىگرفتند و شاید روز و روزهاى بعد، دستمال یا كیسهاى از هدایاى گوناگون جلوى سكوّى منزلشان مىیافتند تا هر دو خوشحالتر سال نو را آغاز کنند.
زمانیپور اضافه کرد: اگرچه همیشه هم این اتفّاقها نتیجه خوشآیند در برنداشت و بعضى وقتها تعقیب و در نهایت چرخش بیهوده زبان تعقیبكننده كارها را خراب مىكرد و با افشای هویّت قاشقزنها سبب میشد تا از آن هنگام به بعد همه با چشم ترّحم به آنها بنگرند.
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ادامه داد: از آنجایی که بهطور عمده ایرانىها مردمى شوخ مزاجند مراسم مهجور و پرالتهاب قاشقزنى خیلى زود بهصورت رسمى نشاط انگیز جلوهگر شد كه حكایات زیادى از قِبَل آن به وجود آمد.
وی تاکید کرد: با افزایش تعداد قاشقزنها، برخىها درقالب گروههاى سه، چهار نفره به قاشقزنى میپرداختند و پس از ورود به كوچهایى هر کدام به سراغ خانهایی میرفتند و قاشق بر كاسههای مسی مىكوبیدند و پس از اتمام كار و با باز كردن دستمالهایشان پشت كوچه ها، هر کدام شانس خود را با دیگرى مقایسه مىكردند و از این کار خود لذّتها میبردند، زیرا یكى آجیل و دیگرى سكّهاى پول و یكى هم دستمال خالى كه نشانگرخسّت صاحب خانه بود، نصیبش شده بود.
زمانیپور عموان داشت: این شوخىطبعی در کار قاشقزنى باعث شد قاشقزنها به دو دسته تقسیم شوند، كسانى از روى فقر و عدّهاى که براى مزاح و وقتگذرانی سر و صداى قاشق و كاسههای مسی را در مىآوردند، حكایت قاشقزنى براى هر كس که آن را در سنین نوجوانیش انجام داده خاطرهاى ماندنى ساخته و شاید خاص بودن این شب در احیاى خاطراتش نقش فراوانی برای همه عمرش داشته باشد.
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ بیان داشت: با این همه گذشت روزگار باعث شد تا قاشقزنی از یادها برود و کمرنگ بشود و جشن چهارشنبهسورى هم جایش را به انجام مراسمی بدهد که حوادث ناگواری را درپی داشته و هزینههای گزافی به همه تحمیل میکند.