به گزارش
جهانبین نیوز به نقل از جام نیـوز، مرگ حقیقتی که به تعبیر قرآن (کل نفس ذائقة الموت) همه طعم آن را خواهد چشید،آن موقع است که ارزشهای حقیقی روشن و همه در پیشگاه عدل الهی نتیجه اعمال خویش را خواهند دید.
لذائذ دنیوی انسان را چنان به خود مشغول میکند که از مرگ غافل شده و اگر هم به آن بیاندیشد، از آن میترسد. به نحوی که با یاد مرگ، دچار اضطراب و تشویش میشوند و در نهایت به نفرت میرسند.
در حالی که میل انسان همیشه به جاودانگی بوده و از آنجا که این نیاز و میل درونی در این دنیا محقق نمیشود، لذا عالمی دیگر باید باشد که حیات انسان در آن برقرار و بر دوام باشد. و مرگ بدان خاطر است.
لذا اگر انسان با یاد مرگ و اندیشه درباره آن،زندگی کند نهتنها از آن اکراه نخواهد داشت؛ بلکه با آرامش از آن استقبال میکند و دیدار معبود و زندگی در سایه سار محبت او را در ورای مرگ میبیند و مرگ را بخش دوست داشتنی از حیات خود میداند.
علل ترس از مرگگاهی معصومین در سخنانشان به برخی از موجبات ترس از مرگ اشاره کردهاند که عبارتاند:
۱ ـ جهلناآگاهی درباره مرگ و ذهنیت نادرست در مورد آن در رأس همه عوامل ترس از مرگ قرار دارد که امام حسن (علیه السلام) در این خصوص میفرمایند: «تَخَافُ مِنَ الْمَوْتِ لِأَنَّكَ لَا تَعْرِفُه از مرگ میهراسی چون آن را نمیشناسی». (۱)
مرگ در نزد برخی به معنای نیستی است؛ در حالی که مرگ، آغاز یک راه تازه و بسیار طولانی است. از امام جواد (علیه السلام)، سۆال شد چرا مردم مرگ را دوست ندارند؟ حضرت فرمود: زیرا به حقیقت مرگ جاهلاند، اگر بدانند مرگ چیست و از دوستان خدا باشند مرگ را دوست خواهند داشت.
سپس حضرت رو به سۆالكننده كرد و فرمود: چرا كودك از خوردن دارو امتناع مىكند با ایـن كـه دارو درد او را كـاهش مىدهد و او را از بیمارى مىرهاند؟ آن شخص جواب داد: زیرا كودك فـایـده خوردن دارو را نمىداند. امام فرمود: به خدا سوگند! مرگ براى كسى كه آمادگى دارد از آن داروى شفادهنده مفیدتر است... .
۲ ـ دلبستگى به دنیا وقتی دنیا و نعمتهایش، مهار دل آدمی را به دست بگیرد، در حقیقت دل را به حد خود تنزل داده است. از همین روست که امام (علیه السلام) هشدار میدهد: «إِیاكَ أَنْ ینْزِلَ بِكَ الْمَوْت وَ قَلبُكَ مَتعلِّقٌ بِشَى ءٍ مِنهَا فَتُهلِکَ؛ بترس که مرگ در حالی به تو وارد شود که دلت به چیزی از دنیا گرفتار است که در این صورت هلاک خواهی شد». (۲)
امیرالمۆمنین على (علیه السلام) در این خصوص مىفرماید: مَنْ كانَتِ الدُّنْیا هِمَّتَهُ اِشْتَدَّ حَسْرَتُهُ عِنْدَ فِراقِها (۲) هر كس دنیا نهایت همتش شود هنگام جدایى از آن سخت حسرت مىخورد.
۳ ـ اعمال ناشایستانسان مجرم همواره نگران مجازات و جریمه هست به همین جهت گناهكاران نـیز از مرگ مىترسند ولى مۆمنان محاسبه گر و مراقب، هراسى از مرگ ندارند. قرآن كریم درباره یهودیان دنیادوست مىفرماید: وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ(الجمعة،آیه ۷) به خاطر گناهان زیادى كه مرتكب شدهاند هرگز آرزوى مردن را ندارند.
امیرالمۆمنین على (ع ) مىفرماید:مَنْ كانَتِ الدُّنْیا هِمَّتَهُ اِشْتَدَّ حَسْرَتُهُ عِنْدَ فِراقِها هر كس دنیا نهایت همتش شود هنگام جدایى از آن سخت حسرت مىخورد.
شخصى از امام حسن (علیه السلام)، پرسید چرا از مرگ مىترسیم؟ امام (علیه السلام) فرمود: اِنَّكـُمْ اَخـْرَبـْتـُمْ آخـِرَتـَكـُمْ وَ عـَمَّرْتـُمْ دُنـْیـاكـُمْ فـَاَنـْتـُمْ تـَكـْرَهـُونَ النَّقـْلَةَ مـِنَ الْعـُمـْرانِ اِلَى الْخَرابِ(۳)
شـمـا آخـرت خـویـش را خـراب و دنـیـایـتـان را آبـاد كـردهایـد، بـه هـمـیـن دلیل خوش ندارید از جاى آباد به منزل ویران نقل مكان كنید.
بـىایـمـانـى بـه خـدا و قـیـامـت، مـرگ را بـه مـعـنـاى نـابـودى پـنـداشـتـن، از عـوامـل اسـاسـى تـرس از مـرگ اسـت.
۴- فراهم نساختن رهتوشه آخرتحضرت على (علیه السلام) در یكى از فرمایشات حكمتآمیزشان مىفرماید: (آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمُورِدِ) (۴)
آه از كـمـى تـوشـه [ى راه آخرت ] و طولانى بودن راه و دور بودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محلّ ورود.
وقتی آدمی برای رسیدن مرگ آماده نشده و اندیشه صحیحی نسبت به آن نداشته باشد، رخدادش او را به هم میریزد و از مواجهه با آن یکه میخورد؛ زیرا انتظارش را نداشته است و فکر میکند مرگ، پایان زندگی است، اما امام علی (علیه السلام) درباره آمادگی در مواجهه با مرگ میفرماید: «فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَی ترسی ندارم. میخواهد مرگ بر من داخل شود یا من بر مرگ فرود آیم». (۵)
پس وقتی آدمی اندیشهای صحیح نسبت به مرگ داشته باشد، با یاد آن آرام میشود. زیرا با شناخت نو از خود، خدا و هستی ایمان در دل شکل میگیرد، تحولی در عشقها و علاقهها به وجود میآید و دنیا در کام انسان تلخ میشود: «ثَمَرَةُ الْإِیمَانِ الرَّغْبَةُ فِی دَارِ الْبَقَاء؛ نتیجه ایمان، گرایش به سرای پایدار است». (۶)
این جوشش ایمان در دل، همراه درک تلخیها و تنگیها در دنیا و شهود شیرینیها و دیدارهای دوستداشتنی در آخرت، زمینه نفرت از ماندن و شوق پرکشیدن را بیشتر فراهم میکند و بر شعلههای اشتیاق انسان میدمد؛ چنان که امام (علیه السلام) میفرماید: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا قسم! پسر ابی طالب به مرگ مأنوستر است از طفل شیرخوار به پستان مادرش». (۷)
این اشتیاق امام تا آن جاست که درباره متقین میفرماید: «لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی كُتِبَتْ عَلَیهِمْ لَمْ یسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَبْدَانِهِم ؛ اگر سرپوش مرگ نبود، آنها یک لحظه هم در این فشار متراکم قرار نمیگرفتند». (۸)
پینوشت:
۱- صدوق، معانی الاخبار، ص ۲۹۰.
۲. تمیمی آمدی، غررالحکم، ص ۱۴۳.
۳. معانی الأخبار ، النص ،ص ۳۹۰
۴. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ،ص ۴۸۱.
۵. نهج البلاغه، خطبه ۵۴.
۶. غررالحکم، ص ۳۲۹.
۷. نهج البلاغه، خطبه ۵.
۸. همان، خطبه 193
انتهای پیام 1026ج