۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۹
کد مطلب : ۲۶۷۳۳

مناظره خواندنی امام باقر(ع) با اسقف مسیحیان

اسقف مسیحی: مردم! دانشمند والا مقامى را كه مراتب اطلاعات و معلومات مذهبى او از من بيشتر است، به اينجا آورده ايد تا مرا رسوا سازد...
مناظره خواندنی امام باقر(ع) با اسقف مسیحیان
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از جام نیـوز؛ اول ربیع‌الثانی روز شهادت امام محمد بن علی الباقر علیه السلام در سال ۱۱۴ق بنابر قول غیر مشهور می‌باشد. به همین منظور پس از آشنایی مختصر با زندگی نامه حضرت، به یکی از فضائل ایشان اشاره می کنیم.

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب مشهور به امام باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق. مدینه)، امام پنجم شیعیان که حدود ۱۹ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت.

دوره امامت امام باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود. امام باقر(ع) در این دوره، جنبش علمی وسیعی را پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. گفته‌اند که وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد بود. از آن حضرت روایات بسیاری در علوم فقه، توحید، آثار و سنت نبوی، قرآن، سیره و فنون اخلاق و آداب نقل کرده‌اند. در دوره امامت او، گامهای بزرگی در تدوین دیدگاههای شیعه در رشته‌های گوناگون اعم از اخلاق، فقه، کلام، تفسیر و... برداشته شد.

بزرگان اهل سنت نیز به شهرت علمی و دینی وی گواهی داده‌اند. ابن حجر هیتمی می‌گوید:

ابوجعفر محمد باقر، گنج‌های پنهان علوم، حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف را آشکار نمود. او عمرش را در طاعت خدا گذراند و در مقامات عارفین به جایی رسیده بود که زبان گویندگان از وصف آن ناتوان است. او سخنان بسیاری در سلوک و معارف دارد.(۱)

تاریخ شهادت امام باقر علیه‌السلام را با اختلاف پنج سال، از ۱۱۳ تا ۱۱۸، ذکر کرده‌اند. در ماه و روز رحلت آن حضرت نیز اختلاف است و آن را در ربیع الاوّل و هفتم ذی الحجه و ربیع الاخر گفته‌اند.

مناظره امام باقر(ع) با اسقف مسیحیان در شام

در سفر اجباری امام باقر(علیه السلام) به شام پيش از آنكه پيشواى پنجم شهر دمشق را ترك گويد، فرصت بسيار مناصبى پيش آمد كه امام براى بيدار ساختن افكار مردم و معرفى عظمت و مقام علمى خود بخوبى از آن استفاده نمود و افكار عمومى شام را منقلب ساخت. ماجرا از اين قرار بود: هشام دستاويز مهمى براى جسارت بيشتر به پيشگاه امام پنجم در دست نداشت، ناگزير با مراجعت آن حضرت به مدينه موافقت كرد.

هنگامى كه امام(علیه السلام) همراه فرزند گرامى خود از قصر خلافت خارج شدند، در انتهاى ميدان مقابل قصر با جمعيت انبوهى روبرو گرديد كه همه نشسته بودند. امام از وضع آنان و علت اجتماعشان جويا شد. گفتند: اينها كشيشان و راهبان مسيحى هستند كه در مجمع بزرگ ساليانه خود گردآمده اند و طبق برنامه همه ساله منتظر اسقف بزرگ مى باشند تا مشكلات علمى خود را از او بپرسند. امام(علیه السلام) به ميان جمعيت تشريف برده و به طور ناشناس در ان مجمع بزرگ شركت فرمود. اين خبر فوراً به هشام گزارش داده شد. هشام افرادى را مامور كرد تا در انجمن مزبور شركت نموده از نزديك ناظر جريان باشند.

طولى نكشيد اسقف بزرگ كه فوق العاده پير و سال خورده بود، وارد شد و با شكوه و احترام فراوان، در صدر مجلس قرار گرفت. آن گاه نگاهى به جمعيت انداخت، و چون سيماى امام باقر(علیه السلام) توجه وى را به خود جلب نمود، رو به امام كرد و پرسيد:

- از ما مسيحيان هستيد يا از مسلمانان؟

- از مسلمانان.

- از دانشمندان آنان هستيد يا افراد نادان؟

- از افراد نادان نيستم!

- اول من سوال كنم يا شما مى پرسيد؟

- اگر مايليد شما سوال كنيد.

- به چه دليل شما مسلمانان ادعا مى كنيد كه اهل بهشت غذا مى خورند و مى آشامند ولى مدفوعى ندارند؟ آيا براى اين موضوع، نمونه و نظير روشنى در اين جهان وجود دارد؟

- بلى، نمونه روشن آن در اين جهان جنين است كه در رحم مادر تغذيه مى كند ولى مدفوعى ندارد!

- عجب! پس شما گفتيد از دانشمندان نيستيد؟!

-من چنين نگفتم، بلكه گفتم از نادانان نيستم!

- سوال ديگرى دارم.

- بفرماييد.

- به چه دليل عقيده داريد كه ميوه ها و نعمت هاى بهشتى كم نمى شود و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقى بوده كاهش پيدا نمى كنند؟ آيا نمونه روشنى از پديده هاى اين جهان را مى توان براى اين موضوع ذكر كرد؟

- آرى، نمونه روشن آن در عالم محسوسات آتش است. شما اگر از شعله چراغى صدها چراغ روشن كنيد، شعله چراغ اول به جاى خود باقى است و از آن به هيچ وجه كاسته نمى شود!...

...اسقف هر سوال و مشكلى به نظرش مى رسيد، همه را پرسيد و جواب قانع كننده شنيد و چون خود را عاجز يافت، بشدت ناراحت و عصبانى شد و گفت: «مردم! دانشمند والا مقامى را كه مراتب اطلاعات و معلومات مذهبى او از من بيشتر است، به اينجا آورده ايد تا مرا رسوا سازد و مسلمانان بدانند پيشوايان آنان از ما برتر و بهترند؟! به خدا سوگند ديگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال ديگر زنده ماندم، مرا در ميان خود نخواهيد ديد!» اين را گفت و از جا برخاست و بيرون رفت!(۲)

پی نوشت:

(۱). ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۲۰۱.

(۲). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰ ش، چاپ بیست و سوم، ص ۳۴۱.

انتهای پیام/1026ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۳:۳۳:۵۴

2 Jan 2020