۰
plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۰
کد مطلب : ۸۱۸۴
گفتگو با آزاده جنگ تحمیلی

این مملکت امانت شهدا به ماست، برای شهدا امانت داران خوبی باشیم

از جوانان و دانشجویان کشورم می خواهم مانند شهیدان غیرتمند باشند، قدر این انقلاب را بدانند و آن را پاس بدارند چون به خاطر این انقلاب، ما هزاران شهید و جانباز و آزاده داده ایم و به راحتی این انقلاب را بدست نیاوردیم.
این مملکت امانت شهدا به ماست، برای شهدا امانت داران خوبی باشیم
از جوانان و دانشجویان کشورم می خواهم مانند شهیدان غیرتمند باشند، قدر این انقلاب را بدانند و آن را پاس بدارند چون به خاطر این انقلاب، ما هزاران شهید و جانباز و آزاده داده ایم و به راحتی این انقلاب را بدست نیاوردیم.

به گزارش جهان بین، امروز ۲۶ مرداد ماه، سالروز آزادی عزیزانی بود که پس از سال‌ها اسارت در زندان‌های رژیم بعثی عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند و افتخاراتشان را برای همیشه در تاریخ این مرز و بوم ماندگار کردند. به همین مناسبت به محضر یکی از این عزیزان شرف یاب شدیم و مصاحبه ای با آزاده قهرمان کشورمان گرفتیم که به شرح زیر تقدیم خوانندگان محترم می کنیم:

با عرض سلام و ادب و احترام

خودتان را برای خوانندگان عزیز معرفی کنید؟

بنده ستار محمدی متولد ۱۳۴۵ از روستای ده چشمه، توابع شهرستان فارسان در استان چهارمحال و بختیاری هستم.

شما چه مدت و در چه لشکری در جبهه بودید؟

حدود ۲ سال و نیم در لشکر ۸۱ کرمانشاه به جبهه رفته بودم.

در چه تاریخی و به چه صورت اسیر شدید؟

در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ در عملیات تک دشمن در منطقه قصر شیرین در سن ۱۹ سالگی اسیر شدم.

مدت اسارت شما چقدر طول کشید؟

مدت اسارت بنده ۲ سال و ۷ ماه طول کشید که حدود ۱۷ ماه در اردوگاه ۱۷ نهروان در ۲۰ کیلومتری بغداد بودم و بغیه آن را در اردوگاه ۲۰ تکریت به سر بردم.

چند مورد از خاطرات خودتان را در جبهه یا در مدت اسارت برای ما تعریف کنید؟

خاطرات دوران اسارت زیاد است هم خاطرات تلخ داشتیم و هم شیرین. شیرین که با هم دوست صمیمی بودیم و هیچ چیزی بدی بین بچه ها نبود، برای آوردن غذا، شستن ظروف غذا، تمیز کردن آسایشگاه و کارهای خدماتی، بچه ها با هم رقابت داشتند.

درمورد خاطرات تلخ هم شهادت دوستان و همرزمان که در کنارما در اسارت بودند. کتک کاریهایی که عراقیها میکردند، فشارها و سختگیری هایی که از نظر آب و مواد غذایی و سرویسهای دستشویی، اعمال می کردند.

زمان رحلت امام خمینی (ره)، وقتی در بلندگویی که در اردوگاه بود رحلت امام را اعلام کردند، عراقی ها در اردوگاه شروع به گذاشتن آهنگ های شاد و رقص و پایکوبی کردند که برای بچه های ما این اقدام خیلی دردآور بود، بعد از اقدام آنها تصمیم به تلافی کار آنها گرفتیم، در اردوگاه حدود ۸۰۰ نفر اسیر ایرانی بودیم، با هم هماهنگ بودیم که وقتی عراقی ها خاموشی زدند به عزاداری بپردازیم، ساعت ۹ شب بعد از خاموشی زدن عراقی ها همه با هم یک صدا و با صدای بلند در همه آسایشگاه ها عذاداری خودمان را شروع کردیم و حدودا تا ساعت ۲ شب ادامه دادیم،.

عراقی ها آنقدر از اقدام ما ترسیده بودند که نیروهای خود را به حالت آماده باش درآوردند و حتی درخواست نیروی کمکی هم کردند، درهای آسایشگاه را برای صبحانه از ترس خودشان باز نکردند و تا چند وقت با ۲ نفر نیروی مسلح برای ما غذا می آوردند.

وضعیت شما و دیگر اسرا در دوران اسارت چگونه بود؟

خوب طبیعتا از نظر جسمانی همه ما بسیار ضعیف شده بودیم، از نظر بهداشتی امکانات بسیار ضعیف بود تا جایی که بیشتر بچه ها مریض شدند و بیماری های عفونتی و گوارشی گرفتند، تعدادی از اسرا هم بر اثر این بیماری ها شهید شدند. وضعیت بسیار تاسف باری در آنجا از نظر غذایی و بهداشتی حاکم بود.

نحوه آزادی خودتان و دیگر اسرا را بیان کنید؟

ما و دیگر دوستانمان در هیچ جایی اسارتمان ثبت نشده بود و خانواده ها فکر می کردند مفقود الاثر شده ایم، تا روزی که می خواستیم آزاد شویم صلیب سرخ از ما ثبت نام بوجود آورد و آزادمان می کردند، از مرز خسروی ما را وارد ایران کردند، در قصر شیرین شماره یکی از بستگان در خاطرم بود به آنها زنگ زدم و آزادی خودم را اعلام کردم.

چه صحبتی با خوانندگان و دانشجویان دارید؟

رزمندگان ما با چنگ و دندان این مملکت را حفظ کردند، برای وجب به وجب خاک این مرز و بوم ما شهید داده ایم، از جوانان و دانشجویان کشورم می خواهم مانند شهیدان غیرتمند باشند، قدر این انقلاب را بدانند و آن را پاس بدارند چون به خاطر این انقلاب، ما هزاران شهید و جانباز و آزاده داده ایم و به راحتی این انقلاب را بدست نیاوردیم. تا مانند گذشته مملکت سرفرازی داشته باشیم و دنباله روی اهداف و آرمانهای شهدا باشند. بدانند شهدا برای چه جنگیدند و برای چه شهید شدند، این مملکت امانت شهدا به ماست، برای شهدا امانت داران خوبی باشند، ما در جنگ شهدایی داشتیم که برای نبودن یک قرص سربازان رژیم بحثی به آنها آمپول هوا می زدند و آنها را شهید می کردند. من خودم بارها شاهد این اقدام جنایتکارانه و بی رحمانه که با دستور مستقیم صدام صورت می گرفت بودم. که اگر رزمنده ای بیمار بود، اگر با یک یا دو آمپول بهبود پیدا نمی کرد به او آمپول هوا می زدند و با بی رحمانه ترین صورت شهیدش می کردند. با عمل خود، درس خواندن خود، تلاش خود قدرشناس و قدردان رزمندگان، آزادگان و شهدا باشند.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

يکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۰۳:۴۲:۱۷

19 Jan 2020