به گزارش جهانبین نیوز به نقل ازجهان نیوز - رضا سراج: واکاوی بیانات امام خامنهای (مد ظله العالی) در 19 دی 1391 نظام سلطه، به سرکردگی آمریکا، با طراحی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران، اجرای سناریوی هوشمند و چندمرحلهای «فشارـبیثباتیـمذاکره» را در دستور کار قرار داده که نقطهی کانونی آن انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه 1392 است. در این طراحی، از یک سو تلفیق مدلهای پیادهشده در کشورهای مختلف و ترمیم نقاط ضعف در فتنهی 88 مد نظر قرار گرفته است و از سوی دیگر، سعی میشود تا با ایجاد آشفتگی اقتصادی، ایجاد اعتراض و آشوب اجتماعی و سیاسی در بستر انتخابات کلید بخورد.
مقدمه
امام امت، حضرت آیتالله العظمی خامنهای، در بیانات 19 دی 1391، خواستار رصد و زیر نظر گرفتن حرکتها و اقدامات دشمن شدند و فرمودند: «...انسان با هوشیارى و زیرکى، حرکتهاى دشمن را تفرّس [دانستن به علامت و نشان] کند، زیر نظر بگیرد و هدفهاى دشمن را کشف کند؛ این خیلى مهم است. اگر شما در یک مبارزهى شخصى، در یک دفاع شخصى که در مقابل یک حریف قرار میگیرید، بتوانید حرکت او را پیشبینى کنید، هیچ ضربهاى نخواهید خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شدید، تمرکز را از دست دادید، به چیز دیگرى سرگرم شدید، نتوانستید پیشبینى کنید که او چه کار میخواهد بکند، حتماً ضربه میخورید. دشمن که نخوابیده، او بیدار است...»
در مطالعات راهبردی میتوان با بهرهگیری از روشهای آیندهاندیشی، همواره تصاویری از آینده ساخت که فرصتها، چالشها و تهدیدات خودی به صورت سهبعدی قابل مشاهده باشد. تصویرسازی از آینده، علاوه بر امکان پیشبینی اقدامات و اهداف دشمن، از ایجاد غافلگیری راهبردی جلوگیری مینماید.
آیندهنگری به مسئولین و دستگاههای ذیربط این امکان را میدهد تا با اتخاذ تمهیدات مناسب و لازم، علاوه بر پیشگیری از تهدیدات و مهار چالشها، حتی آنها را به فرصت تبدیل کنند. از همه مهمتر، ساخت تصاویری از فرصتها، چالشها و تهدیدات میتواند منجر به تدوین سناریوهای پیشدستانه شود و دشمن را وادار نماید تا در زمین تعیینشده از سوی خودی بازی کند و به این ترتیب، میتوان ارادهی مورد نظر را به او تحمیل کرد.
در این چارچوب، ابتدا سعی میشود با بهرهگیری از روشهای متداول، مانند سناریوسازی، شبیهسازی، نظریهی بازیها و... ابتدا سناریوی دشمن را فهم کرد و سپس با مدلسازی، چگونگی پیاده نمودن سناریو از سوی دشمن را نیز پیشبینی کرد.
در این نوشتار تلاش شده است تا با استفاده از روشهای آیندهاندیشی در مطالعات راهبردی، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در 19 دی 1391 واکاوی و فتنهی بزرگتر نظام سلطه تبیین و تحلیل گردد.
چرایی طراحی فتنهی بزرگتر
در بیان چرایی تدارک نظام سلطه برای ایجاد فتنهی بزرگتر، میتوان به دو موضوع بسیار حیاتی و اساسی اشاره داشت
- فرصتهای راهبردی پیش روی جمهوری اسلامی ایران
- چالشها و تهدیدات پیش روی ایالات متحدهی آمریکا
به عبارت دیگر، طراحی فتنهی بزرگتر، تلاش آمریکا و همپیمانان او برای تبدیل تهدید به فرصت از سوی سلطهگران ارزیابی میشود. ضمن آنکه دو موضوع مذکور در منازعهی بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده نقش بسیار تعیینکنندهای دارد و سطح بازیگری آنان را در مناسبات منطقهای و بینالمللی و هندسهی جدید جهانی تعیین مینماید.
در این راستا، «توماس پیکرنیگ»، معاون سابق وزارت امور خارجهی آمریکا، در بخشی از مصاحبهی خود با مؤسسهی «بگین سادات» از چرایی اقدامات سلطهگران رمزگشایی مینماید و اظهار میدارد: «اگرچه آمریکا به مدت چندین دهه، ابرقدرتی مهم در دنیا تلقی میشد، اما اکنون در حال افول به عنوان تنها یک بازیگر منطقه و جهان است.»
فرصتهای راهبردی پیش روی جمهوری اسلامی ایران در انتخابات 1392، که میتواند بازیگری ایران را در مناسبات منطقهای و بینالمللی متحول سازد، عبارتاند از:
1. تقویت روند تحکیم رابطهی امت و امام با ایستادگی و مقاومت بر گفتمان انقلاب اسلامی
2. تولید قدرت ملی و قدرت نرم ناشی از مشارکت مردم در انتخابات 92
3. بهرهگیری از قدرتهای تولیدشده برای عبور از پیچ تحریمها و فشارها
4. تقویت روند بیداری اسلامی و محور مقاومت اسلامی
5. ارتقای وضعیت جمهوری اسلامی ایران در شرایط پیچ تاریخی
6. ارتقای سطح بازیگری جمهوری اسلامی ایران در شکلگیری هندسهی جدید جهانی
چالشها و تهدیدات پیش روی ایالات متحدهی آمریکا و برخی همپیمانان او دلیل دیگری برای طراحی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران است. در این ارتباط، مرکز مطالعات سیاستگذاری خاورمیانهی مؤسسهی بروکینگز، موسوم به سابان، در گزارشی با عنوان «کدام راه به سمت ایران؟» با صراحت به آخرین فرصت آمریکا اشاره مینماید و در بخشی از گزارش تصریح میکند: «زمان به سرعت در حال گذر است و دورهی اوباما آخرین فرصت آمریکاست.»
همچنین سه گزارهی زیر نیز بیش از دیگر گزارهها، اضطرار و محدودیت زمانی را برای ایالات متحدهی آمریکا مشخص میسازد:
- حل مسائل آمریکا در جهان در گرو حل مسائل آمریکا در منطقه است.
- حل مسائل آمریکا در منطقه در گرو حل مسئلهی ایران است.
- آمریکا مجبور به حل مسئلهی خود با ایران در سریعترین زمان ممکن است.
بنابراین با توجه به دو موضوع ذکرشده، بدیهی است که سلطهگران تلاش کنند تا از یک سو فرصتهای جمهوری اسلامی را به تهدید تبدیل نمایند و از سوی دیگر، چالشها و تهدیدات خود را به فرصت مبدل سازند. این مهم را در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله العالی) در 19 دی 1391 میتوان مشاهده کرد. معظمله فرمودند: «دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتی که در خرداد آینده در پیش داریم از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است.»
پیشینهی تبدیل فرصت انتخابات به چالش و تهدید از سوی نظام سلطه
چنانچه نگاهی گذرا به برگزاری دورههای قبلی انتخابات در جمهوری اسلامی، به ویژه در دو دههی اخیر داشته باشیم، درمییابیم که دشمنان انقلاب اسلامی در بسیاری از دورهها نقش بسیار فعالی برای تبدیل فرصت به چالش و تهدید داشتهاند. از جملهی اینها میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
- سال 1376 (انتخابات ریاست جمهوری هفتم) تلاش برای نفوذ و استحاله جمهوری اسلامی ایران از طریق تجدیدنظرطلبان.
- سال 1378 (انتخابات مجلس ششم) تلاش جهت براندازی قانونی توسط تجدیدنظرطلبان.
- سال 1380 (انتخابات ریاست جمهوری هشتم) طراحی برای ایجاد حاکمیت دوگانه در نظام و ساختارشکنی.
- سال 1382 (انتخابات مجلس هفتم) تلاش در راستای ایجاد بحران مشارکت و عدم برگزاری انتخابات.
- سال 1384 (انتخابات ریاست جمهوری نهم) برنامهریزی به منظور ایجاد دوگانگی در سطوح عالی نظام.
- سال 1386 (انتخابات مجلس هشتم) تلاش در چارچوب مهار داخلی از طریق دوقطبی مجلس و دولت که منجر به ناکامی تجدیدنظرطلبان گردید.
- سال 1388 (انتخابات ریاست جمهوری دهم) طرحریزی برای کودتای مخملین و رنگین با تمسک به ادعای دروغین تقلب در انتخابات.
- سال 1390 (انتخابات مجلس نهم) تلاش به منظور تضعیف قدرت ملی و قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران از طریق تحریم انتخابات و ایجاد بحران مشارکت.
سناریوی هوشمند و چندمرحلهای نظام سلطه
سناریوی هوشمند و چندمرحلهای نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی حلقهی فزایندهای از فشارهای دیپلماتیک، اقتصادی و جنگ روانی و بیثباتی اجتماعی، سیاسی و امنیتی برای وادار ساختن ایران به مذاکره با آمریکاست. این سناریو، بر اساس پیشنهادات مرکز سابان، در گزارش «کدام راه به سمت ایران؟» طراحی شده است. در گزارش مذکور، از میان پیشنهادهای ارائهشده (دو گزینهی دیپلماتیک، سه گزینهی نظامی، یک گزینهی بازدارندگی از طریق تهدید، سه گزینهی تغییر حکومت)، با صراحت خواستار استفادهی مقامات کاخ سفید از همهی گزینهها شده است. نمودار زیر سناریوی هوشمند فشارـبیثباتی برای مذاکره را ترسیم مینماید.
همافزایی فشارهای چندلایهای دیپلماتیک، اقتصادی و جنگ روانی و بیثباتی اجتماعی، سیاسی و امنیتی، پارادایم جدیدی است که به صورت هوشمندانه در دستور کار سلطهگران علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است. در این ارتباط، «آلن بن» در سرمقالهی المانیتور 23 دسامبر 2012 (دیماه 1391) مینویسد: «...مشاهدهی پیشرفتهای ایران موجب شد برخی در نیروهای دفاعی، پارادایم جدیدی را مطرح کنند که به جای تواناییهای فیزیکی، بر انگیزههای ایران تمرکز میکند. در واقع... این پارادایم، با اذعان به اینکه اعمال تحریمهای جامعهی بینالمللی علیه ایران نقطهی شروع فشار بر حکومت این کشور است، خواستار تشدید فشار بینالمللی از طریق تحریمهای بیشتر در کنار فعالیتهای مخفی علیه حکومت آیتاللهها در ایران است. با توجه به احتمال روزافزون وقوع بهار عربی در خیابانهای تهران، ترکیب فشار سیاسی و اقتصادی میتواند آیتاللهها را به بازنگری در برنامهی هستهای متقاعد کند.»
از منظر آمریکا و همپیمانان او، همافزایی حلقهی فزایندهی فشارـبیثباتی میبایست در نقطهی کانونی انتخابات 1392 منتج به نتایج زیر گردد:
- وادار شدن مسئولین جمهوری اسلامی ایران به محاسبهی مجدد و اشتباه محاسباتی
- ایجاد تغییر نگرش در جامعه نسبت به گفتمان مسلط (گفتمان انقلاب اسلامی امام و رهبری)
- ایجاد رویگردانی اجتماعی و احیاناً کاهش مشارکت در انتخابات - بیثباتسازی اجتماعی، سیاسی و امنیتی و ایجاد مخاطره برای امنیت ملی
- وادار ساختن جمهوری اسلامی ایران به مذاکره با آمریکا به عنوان تنها راه برونرفت
در نمودار زیر همافزایی حلقهی فزایندهی فشارـبیثباتی مطابق با زمان ترسیم شده است.
عملیات مخفی و بیثباتسازی
در سناریوی طراحیشده از سوی نظام سلطه، حلقهی فشار، به دلیل عینیتیافتگی، بیش از این نیاز به توضیح ندارد. لیکن حلقهی بیثباتسازی اجتماعی، سیاسی و امنیتی از طریق عملیات مخفی میبایست به درستی تبیین و تحلیل گردد؛ چرا که نقطهی کانونی عملیات مخفی و بیثباتسازی دقیقاً انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در خردادماه 1392 را نشانه گرفته است.
در این میان، نگاهی گذرا و مختصر به پیشینهی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران کمک شایانی به تبیین و تحلیل اقدامات طراحیشدهی سلطهگران در انتخابات 1392 مینماید.
صرف نظر از کودتای 28 مرداد و حوادث پس از آن، پیشینهی عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران توسط آمریکا به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و روزهای آخر رژیم منحوس و وابستهی پهلوی بازمیگردد که «ژنرال هایزر» با قصد طراحی و اجرای کودتا وارد تهران شد و البته به دلیل سقوط رژیم شاهنشاهی، این اقدام وی عقیم ماند. پس از آن، طراحی کودتاهای متعدد، غائلهآفرینی و تلاش برای تجزیهی ایران (گنبد و ترکمنصحرا، کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و...)، حمایت از اقدامات تروریستی گروهکهای ضدانقلاب، به ویژه منافقین و... تنها بخشی از پیشینهی عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران توسط آمریکا و همپیمانان آن به شمار میرود.
در این میان، فتنهی 88، به دلیل پیچیدگی و مخاطراتی که برای کشور ایجاد کرد، از اهمیت بیشتری برخوردار بود. بنا بر استناد به منابع غربی، مقامات کاخ سفید از سال 1386، یعنی دو سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 1388، با طراحی عملیات مخفی سعی نمودند با بیثباتسازی محیط داخلی ایران، به ساختارشکنی مبادرت ورزند.
در این رابطه، روزنامهی دیلیتلگراف چاپ لندن، در ماه می 2007 (اوایل سال 1386)، به نقل از «جان بولتون»، سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل متحد، اذعان کرد: «جان بولتون فاش کرد که حملهی آمریکا به ایران گزینهی آخری است که پس از شکست تحریمهای اقتصادی و تلاش برای ایجاد یک انقلاب [مخملین] در ایران وجود دارد.»
همچنین نشریهی کانترپانچ در ماه می 2008 (اوایل سال 1387) اعلام کرد: «بوش سند مخفی را امضا کرده است که به مأمورین آمریکایی اجازهی یک حرکت تهاجمی و مخفی علیه رژیم ایران را میداد؛ به طوری که با مقایسهی محتوای این دستور با موارد مشابه، چنین حرکتی در حوزهی خود بیسابقه محسوب میشود.»
در همین رابطه «سیمور هرش»، نویسندهی بسیار معروف آمریکایی، در ژوئن 2008 (تابستان 1387) طی مقالهای در نشریهی نیویورکر نوشت: «سال گذشته [2007] کنگرهی آمریکا با درخواست بوش برای حمایت مالی از یک عملیات مخفی علیه ایران موافقت کرد. این عملیات، که به عنوان یک حکم ریاست جمهوری امضا شده است، برای بیثباتسازی رهبری ایران طراحی شده است. تلاش برای تضعیف دولت ایران از طریق کار بر روی گروههای مخالف و ارائهی پول به آنها به منظور تغییر رژیم در ایران از جمله اقدامات تصویبشده در دستور بوش بود.»
عملیات مخفی و بیثباتسازی در انتخابات 1392
عملیات مخفی و بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران، قبل، حین و بعد از انتخابات شامل همافزایی سه گزارهی زیر است: 1. تلاش برای ایجاد اعتراض و آشوب اجتماعی 2. احیا و بازتولید جنبش سیاسی 3. اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی
اجرای عملیات سهگانهی فوق با انگارهی تأثیرگذاری فشارهای اقتصادی به نارضایتی و رویگردانی اجتماعی و سپس احیای جنبش سیاسی در دستور کار عناصر ضدانقلاب وابسته به سرویسهای اطلاعاتی قرار گرفته است. در این میان، اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی به مثابهی حلقهی کاتالیزور (تسریعکننده) نقاط داغ و هیجانزایی را به وجود خواهد آورد که از یک سو میبایست درهمآمیختگی امواج اعتراضات اجتماعی و سیاسی را کلید بزند و از سوی دیگر، میبایست تمرکز ایران را به هم بریزد. بر این اساس، «برژینسکی»، مشاور امنیت ملی کارتر، اخیراً با ارائهی طرح چهارگانهای برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، بر عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران تأکید کرده است.
با نزدیک شدن به انتخابات خردادماه 1392، غربیها تدریجاً اهداف و برنامهریزی خود را برای بیثباتسازی محیط داخلی ایران آشکار میسازند و در این رابطه، «برنارد کوشنر»، وزیر خارجهی سابق فرانسه، در مصاحبه با شبکهی العربیه (در دیماه 1391) صراحتاً اظهار میدارد: «امیدوارم انتخابات ریاست جمهوری سال آیندهی ایران، زمینهساز سرنگونی نظام ایران شود.»
همچنین روزنامهی صهیونیستی معاریو به نقل از «دنی آیالون»، معاون وزارت خارجهی رژیم صهیونیستی، نوشت: «انتخابات آیندهی ایران سلسلهای از ناآرامیها و اغتشاشات را به دنبال خواهد داشت که از سال 88 گستردهتر خواهد بود.»
در همین چارچوب، اتصال حلقهی ضدانقلاب به عملیات مخفی و بیثباتسازی محیط داخلی ایران نیز با مواضع اخیر یکی از سرکردگان گروهک تروریستی منافقین وضوح بیشتری مییابد. به تازگی «مریم غجر عضدانلو» (مریم رجوی)، با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری در ایران، اعلام کرده است: «سال 2013 زمان زدن ضربهی نهایی به ایران است، زیرا وضعیت ایران ملتهب است.»
تلاش برای ایجاد اعتراض و آشوبهای اجتماعی[1]
مهندسی اعتراضات اجتماعی از طریق اعمال فشارهای اقتصادی، بخشی از عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران است که چندی قبل روزنامهی آمریکایی واشنگتنپست، به نقل از یک مقام رسمی ارشد آمریکا، آن را افشا نمود و نوشت: «هدف این تحریمها ایجاد نفرت و نارضایتی در خیابانهای ایران است.»
در این ارتباط «شرمن»، نمایندهی دمکرات کنگرهی آمریکا، در مصاحبهای با بیبیسی (14 مرداد 1391) با صراحت اعلام میدارد: «ما مایل به سقوط رژیم ایران به شکل سقوط شاه با حضور میلیونی مردم در خیابانهای تهران هستیم و این سناریویی است که تحریمها قصد به وجود آوردنش را دارد.»
پیش از این نیز «ریتکیه»، یکی از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا، در نشست مؤسسهی بروکینگز اظهار داشت: «موج ناآرامیها در منطقه میتواند نشئتگرفته از ایران باشد، اما باید تمام تلاش خود را به کار گیریم تا چنین ناآرامیهایی در ایران نیز رخنه کند... جامعهی مدنی ایران از بخشهای مختلفی تشکیل شده که میتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد؛ از جمله سندیکاهای کارگری، انجمنهای جوانان، روحانیون مخالف، معترضان لیبرال و دانشگاهیان که همهی اینها ظرفیت مناسبی برای ایجاد ناآرامی دارند.»
در طراحی جدید «عملیات مخفی و بیثباتسازی» علیه جمهوری اسلامی ایران دو نکتهی مهم و اساسی قابل تأمل است؛ یکی تغییر الگوی اعتراضات در نقطهی عزیمت و دیگری تلاش برای اتصال اعتراضات در پیرامون و مرکز به یکدیگر. در واقع دو موضوع مذکور مؤید تلاش سلطهگران برای برطرف ساختن نقاط ضعف عملیات مخفی و بیثباتسازی در فتنهی 88 است.
در این راستا، بیبیسی فارسی به نقل از «حسین باستانی» (9 مرداد 1391) اعلام نمود: «افزایش فشارهای اقتصادی باعث تغییر در الگوی حرکتهای اعتراضی در ایران میشود. ممکن است به جای معترضان سیاسی بعد از انتخابات، که از قشر متوسط بودند، معترضان اقتصادی از طبقات پایین به میدان بیایند.»
احیا و بازتولید جنبش سیاسی
بخش دوم عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران به سرمایهگذاری برای احیا و بازتولید ظرفیت جنبش سیاسی اختصاص دارد. ویروسزدایی از فضای سیاسی و عمومی کشور، پس از فتنهی 88، ظرفیت ایجاد جنبش سیاسی علیه نظام را به حداقل رساند. بر این اساس، به کما رفتن ظرفیت جنبش سیاسی علیه نظام یکی از دشواریهای قدرتهای سلطهگر برای دور جدید بیثباتسازی محیط داخلی ایران است. در این میان، اگرچه تلاش میکنند با تغییر الگوی اعتراضات در نقطهی عزیمت (از فاز سیاسی به فاز اجتماعی) بخشی از مشکل پیش روی خود را مرتفع سازند، اما پرواضح است که احیا و بازتولید جنبش سیاسی نیازمند محرکهایی است تا این ظرفیت را از حالت کما خارج کند و آن را آمادهی نقشآفرینی در فتنهی آینده نماید.
بنابراین وارد ساختن محرکهایی به فضای سیاسی و عمومی کشور در چارچوب تلاش برای احیا و بازتولید ظرفیت جنبش سیاسی ارزیابی میگردد. این مهم در محورهای زیر قابل بررسی و تحلیل است:
1. طرح کلیدواژهی «انتخابات آزاد»
«انتخابات آزاد» یکی از کلیدواژههایی است که در یک فاصلهی زمانی کوتاه به یکباره در فضای سیاسی و عمومی کشور منتشر و منعکس شد. کلیدواژهی مذکور در واقع وارد ساختن یکی از محرکهای اثربخش برای احیا و بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام در آستانهی انتخابات خردادماه 1392 است. کلیدواژهی انتخابات آزاد اولین بار توسط مقامات و رسانههای غربی مطرح شد و سپس توسط عناصر ضدانقلاب بازنشر یافت و از آن پس توسط فتنهگران در فضای سیاسی کشور عمومیت یافت.
2. تشکیک در سلامت انتخابات
آحاد جامعه انتخاب را حق خود میدانند. از این رو، تشکیک در سلامت انتخابات به نوعی تزریق احساس محرومیت به افراد جامعه محسوب میگردد. بدیهی است در چنین شرایطی، پاسخ افراد به این محرک بعضاً در قالب دلسردی و عدم مشارکت در انتخابات و یا نارضایتی و اعتراض به روند و نتایج انتخابات تبلور مییابد. بر این اساس، زیر سؤال بردن روند انتخابات و ایجاد تشکیکی در سلامت آن، از طریق کاربرد کلیدواژههایی همچون انتخابات مهندسیشده، ناظر بر تزریق محرک دیگری برای احیا و بازتولید ظرفیت جنبش سیاسی است. 3. سیاه نمایی و بحراننمایی
سیاهنمایی و بحران نمایی از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... در کشور هدف، بخشی از سناریوی پیچیدهی جنگ روانی علیه حاکمیت کشور هدف (آماج) است. این اقدام از یک سو نیروهای مخالف سیاسی (اپوزیسیون) را در شرایط فعال قرار میدهد و از سوی دیگر، منجر به اقبال عمومی به آنان میگردد. دو روند مذکور در همافزایی با یکدیگر منجر به شکلگیری یا بازتولید جنبش سیاسی علیه یک حاکمیت میشود.
4. مطالبهگری نسبت به حاکمیت
پوشش دادن به نقاط ضعف نیروهای مخالف سیاسی و قرار دادن آنان در شرایط پیشرو (آوانگارد) نسبت به حاکمیت کشور آماج، بخشی از عملیات مخفی و بیثباتسازی است. این مهم از طریق مطالبهگری نیروهای مخالف نسبت به نظام حاکم محقق میگردد.
از سوی دیگر، این امر طرح مطالبات و زمینههای شکلگیری رفتار جمعی و ایجاد مطالبهی عمومی را به وجود میآورد و جنبش سیاسی را در مسیر احیا و بازتولید قرار میدهد.
5. اعتراض به احراز صلاحیتها
6. اعتراض به نتایج انتخابات
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات، رفتار اجتماعی هیجانیتر میشود و قطببندیهای دو یا چندگانه در جامعه شکل میگیرد. در این میان، نحوه و نتایج احراز صلاحیتها و همچنین اعلام نتیجهی انتخابات، محرکهای متعددی مانند «انتخابات غیررقابتی»، «تخلف و تقلب» و... را تولید میکنند که هر کدام از آنها برای احیا یا بازتولید جنبش سیاسی مؤثر خواهد بود. در این ارتباط، محرکهای ایجاد جنبش اعتراضی در مدل انقلابهای رنگین و مخملین (یوگسلاوی و چکسلواکی سابق، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و فتنهی 88) شاهد مثال بسیار گویا و قابل تأملی است.
اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی
سومین بخش از عملیات مخفی و بیثباتسازی (فتنهی بزرگتر) در انتخابات 92 اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی است. قرائن و شواهد موجود و همچنین توجه به پیشینهی اقدامات ضدامنیتی در سه دههی گذشته، وقوع گزارههای زیر را محتمل نشان میدهد.
1. وقوع خرابکاریهای مهندسیشده 2. انجام ترور و قتلهای فتنهگون 3. بهرهگیری از گسلهای قومیـفرقهای برای بیثبات ساختن برخی مناطق کشور 4. تلاش برای بیثباتسازی رهبری 5. اقدامات سایبری
این بخش از سناریو، که فوقالعاده پیچیده و خطرناک خواهد بود، هیجان و التهاب بسیار کاذبی را به فضای اجتماعی و سیاسی کشور تزریق مینماید که میتواند تبعات زیر را به دنبال داشته باشد:
· ایجاد بیتعادلی روانی در افکار عمومی و قطببندی نمودن جامعه
· امکان جابهجایی افکار عمومی و عملیاتی ساختن عملیات فریب در جامعه
· شتاب بخشیدن به روند تکوین اعتراض و آشوب اجتماعی و احیای جنبش سیاسی
· ایجاد همافزایی بین بخش اجتماعی و سیاسی بیثباتسازی
· بر هم زدن تمرکز مسئولین و دستگاههای سیاسی و امنیتی کشور
· ایجاد شرایط دست برتر برای جریانهای سیاسی مخالف و معاند در این ارتباط، مداقه و بررسی پیشینهی اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی، به درک و فهم این بخش از عملیات مخفی و بیثباتسازی کمک شایانی خواهد نمود.
یکی از گویاترین شاهدهای مثال برای خرابکاری مهندسیشده واقعهی کوی دانشگاه در سال 1378 است. این اقدام از یک طرف راهبرد فشار از پایین و چانهزنی از بالا را برای تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم اثربخش میساخت و از طرف دیگر، با ایجاد بیتعادلی روانی در جامعه و جابهجایی افکار عمومی، روند تکوین اعتراض و آشوب سیاسی و اجتماعی را به جلو پرتاب مینمود. طراحان این اقدام مهندسیشدهی ضدامنیتی در ادامه تلاش نمودند با قداستشکنی علیه ارزشهای الهی نظام، آشوب سیاسیـاجتماعی را به سمت براندازی سوق دهند.
در خصوص پیشینهی ترورها و قتلهای فتنهگون نیز میتوان به وقوع قتلهای زنجیرهای و ترور «سعید حجاریان» اشاره نمود. متهم نمودن سران و بخشهایی از نظام به ارتکاب ترور و قتلها، ایجاد برانگیختگی و شرایط دست برتر برای تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم در برابر نظام و وادار نمودن آنان به عبور از چارچوبها و ساختار نظام، بخشی از اهداف تعبیهشده در وقوع ترور و قتلهای فتنهگون در سال 1377 بود.
ضمن آنکه طراحان اقدامات ضدامنیتی مذکور، ایجاد بیتعادلی روانی در افکار عمومی و قطببندی نمودن جامعه به اصلاحطلب ـ خشونتطلب را به انتظار نشسته بودند.
در سالهای پایانی دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد، همزمان با اجرایی نمودن اقدامات ضدامنیتی مذکور، بهرهگیری از گسلهای قومیـفرقهای نیز در دستور کار طراحان عملیات مخفی و بیثباتسازی قرار گرفت که چالشهای امنیتی را در برخی مناطق به وجود آورد.
در بررسی پیشینهی تلاشهای بیثباتسازی رهبری، میتوان به پروژههای موسوم به «نوارسازان» در اواخر دههی هفتاد اشاره داشت. تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم، در طی آن سالها، با عملیاتی نمودن سناریوهای تخریبی دروغین، که به «پروژهی نوارسازان» معروف شد، از یک سو تلاش نمودند خطکشی و قطببندی اصلاحطلبـخشونتطلب را در جامعه پیادهسازی نمایند و از سوی دیگر، نسبتهای ناروایی را به جایگاه الهی ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی وارد سازند.
جدا از پروژههای نوارسازان، عناصر ضدانقلاب و تجدیدنظرطلب در ماجرای قتلهای زنجیرهای و واقعهی کوی دانشگاه نیز سعی کردند این دو موضوع را به رهبری نسبت دهند؛ تا جایی که امام خامنهای (مد ظله العالی) برای دفاع از جایگاه الهی ولایت فقیه و تنویر افکار عمومی از نماز جمعه استعانت گرفتند.
در حوادث فتنهی 88 نیز شاهد بخش دیگری از اقدامات سلطهگران، گروههای ضدانقلاب و فتنهگران برای بیثباتسازی رهبری بودیم که از جملهی آنها میتوان به جعل سند برای مهندسی انتخابات از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره کرد.
بنابراین با توجه به توضیحات پیشگفته، میتوان عملیات مخفی و بیثباتسازی نظام سلطه برای انتخابات 1392 را در نمودار زیر ترسیم نمود:
شاید به دلیل این طراحی سلطهگران است که امام خامنهای (مد ظله العالی)، پنج ماه ماندهبه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، آحاد امت را نسبت به توطئهی طراحیشده آگاه ساختند. معظمله در بخشی از بیاناتشان در دیدار با مردم قم (19 دی 1391) فرمودند: «یکی از راهها هم این است که سعی کنند در ایام انتخابات سر مردم را به یک چیز دیگری گرم کنند؛ یک حادثهای پیش بیاورند، یک ماجرایی درست کنند؛ یک ماجرای سیاسی، یک ماجرای اقتصادی، یک ماجرای امنیتی. البته این هم جزء نقشههای دشمن است.»
مدلهای بیثباتسازی معطوف به انتخابات در کشورهای هدف در بررسی مدلهای بیثباتسازی معطوف به انتخابات در کشورهای هدف (آماج) تا کنون سه مدل از سوی نظام سلطه طراحی و اجرایی شده است:
1. مدل روسیه (2011) 2. مدل پاکستان (2007) و لبنان (2005) 3. مدل انقلابهای رنگی (1989 تا 2005) و فتنهی 1388 اساساً هر انتخابات سه مرحله را در بر میگیرد که عبارتاند از: «قبل از انتخابات و رأیگیری»، شکلگیری فضای انتخاباتی و افکار عمومی یا همان مرحلهی «حین انتخابات» و رأیگیری و اعلام نتایج انتخابات یا مرحلهی «پس از انتخابات».
با این توضیحات به نظر میرسد مدلهای سهگانهی عملیاتیشده توسط آمریکا برای بیثباتسازی معطوف به انتخابات علیه کشورهای هدف تا کنون، هر سه مرحله را در بر گرفته و آزموده است.
مراحل انتخابات
مدلهای بیثباتی اهداف
اهداف
شیوهی عمل
مرحلهی قبل از انتخابات و رأیگیری
روسیه (2011)
مهار کشور هدف از طریق مشروعیتزدایی انتخابات
ایجاد چالشهای سیاسی و اجتماعی
مرحلهی شکلگیری فضای انتخاباتی یا حین انتخابات
پاکستان (2007) و لبنان (2005)
تغییر روند فضای انتخاباتی
عملیات مخفی (ترور، اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی)
مرحلهی رأیگیری و اعلام نتایج (پساانتخاباتی)
انقلابهای رنگی (1989 تا 2005) و فتنهی 88
تغییر رفتار یا تغییر ساختار کشور هدف
اعتراض به نتیجهی انتخابات و اردوکشی خیابانی
مدل روسیه (مرحلهی قبل از انتخابات)
در این مدل تلاش اصلی متوجه مرحلهی قبل از انتخابات و رأیگیری است که طی آن سعی میشود با القای غیرآزاد بودن انتخابات و ایجاد چالشهای سیاسی و اجتماعی، امکان بهرهگیری از فرصتهای پساانتخاباتی از کشور هدف گرفته شود. به عبارت دیگر، با ممانعت از امکان استفادهی کشور آماج از قدرت ملی و قدرت نرم تولیدشده در انتخابات و جنگ روانی پُردامنه، مبنی بر عدم مشروعیت دولت در حال استقرار، فرآیند مهار علیه کشور هدف اجرایی میگردد. مدل روسیه در چارچوب «فرآیند یک شکل» به شرح زیر قابل بررسی است:
1. القای غیرآزاد بودن انتخابات توأم با بحراننمایی و سیاهنمایی 2. ایجاد اعتراضات و چالشهای اجتماعی در پیرامون 3. انتقال اعتراضات و چالشهای اجتماعی پیرامون به مرکز 4. احیا یا بازتولید جنبش سیاسی در مرکز 5. مصادرهی اعتراضات اجتماعی از سوی جنبش سیاسی در مرکز 6. تولید جنبش جهشیافتهی سیاسیـاجتماعی در مرکز 7. انتقال جنبش جدید به پیرامون و فراگیر نمودن آن 8. تداوم چالش تا استقرار دولت یا مجلس جدید 9. القای عدم مشروعیت و مهار 10.مهار فرصتهای پساانتخاباتی
مدل پاکستان و لبنان (مرحلهی شکلگیری فضای انتخاباتی) در این مدل، به دلیل رقابتی شدن فضای سیاسی کشور هدف و شکلگیری فضای انتخاباتی در جامعه، کشور آماج از مرحلهی اول عبور میکند و پیادهسازی مدل قبل از انتخابات در آن امکانپذیر نخواهد بود. از این رو، چنانچه پیروزی گزینهی غیرمطلوب قابل پیشبینی باشد، طراحان عملیات مخفی، تغییر روند فضای انتخاباتی در جامعه یا مرحلهی حین انتخابات را نشانه میروند.
عملیات مخفی (ترور و اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی) در این مرحله به نفع گزینهی مورد نظر طراحی میگردد (ترور بوتو در پاکستان و رفیق حریری در لبنان) و سپس با انتساب آن به جناحهای رقیب و تزریق دفعی هیجانات به جامعه، عملیات فریبِ «دستکاری و جابهجایی افکار عمومی» کلید میخورد و سپس شرایط پیروزی گزینهی مطلوب به صورت جهشیافته فراهم میشود.
مدل پاکستان و لبنان در چارچوب «فرآیندـمحتوا» به شرح زیر قابل تحلیل است:
1. رقابتی شدن فضای سیاسی کشور هدف و شکلگیری فضای انتخاباتی 2. عدم امکان بهرهگیری از فرصت مرحلهی قبل از انتخابات 3. قابل پیشبینی بودن پیروزی گزینهی غیرمطلوب 4. انجام عملیات مخفی (ترور و خرابکاری مهندسیشده) 5. تزریق هیجانات و دستکاری افکار عمومی 6. جریانسازی اجتماعی و سیاسی 7. ایجاد موج مطالبهگری 8. کاهش قدرت گروههای ذینفوذ (نظامیان در پاکستان، ارتش سوریه در لبنان) 9. تنزل منزلت یا حذف گزینهی غیرمطلوب 10. کسب قدرت
مدل انقلابهای رنگین (مرحلهی پساانتخاباتی)
این مدل هنگامی مورد توجه طراحان و کارگزاران بیثباتسازی کشور قرار میگیرد که اولاً شرایط لازم برای قطببندی جامعه وجود داشته باشد؛ ثانیاً جریان مطلوب طراحان و هدایتگران پروژهی انقلابهای رنگین، با شبکهسازی، امکان اردوکشی خیابانی را داشته باشند و ثالثاً با کسب درصد قابل توجهی از آرا، بتوانند پیشاپیش پیروزی خود را اعلام کنند و آن را برای بخشهایی از جامعه باورپذیر سازند.
در مدل بیثباتسازی پساانتخاباتی در کشورهای آماج، تلاش میشود با کمک امکانات گستردهی رسانهای سلطهگران، از یک سو، سیاهنمایی و بحراننمایی علیه کشور هدف صورت گیرد و از سوی دیگر، با تأکید بر موضوع «تقلب» به مثابهی اسم رمز آشوب، قبل از مرحلهی رأیگیری و انتخابات، محرک لازم از طریق ایجاد حس محرومیت از رأی و حقوق خود جهت اعتراض و آشوب، به جامعه تزریق گردد.
در مدلهای انقلابهای رنگین و مخملین (کودتاهای پساانتخاباتی)، فرآیند شکل و محتوا به شرح زیر مورد توجه قرار میگیرد:
1. ساماندهی و آموزش شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و حقیقی
2. سیاهنمایی و بحراننمایی از وضعیت کشور هدف
3. نمادسازی برای تهییج، جابهجایی و فریب افکار عمومی و همچنین قطببندی جامعه
4. القای تقلب در انتخابات و متهم نمودن حاکمیت کشور آماج به فساد سیاسی و مالی
5. اردوکشی خیابانی قبل از برگزاری انتخابات و ایجاد آمادگی برای نافرمانی و بلوا
6. اعلام زودهنگام پیروزی جریان مطلوب به صورت قاطع
7. فراخوانی برای برگزاری جشن پیروزی یا اعتراض به نتایج انتخابات
8. مطالبهگری برای ابطال انتخابات و ایجاد سازوکار برای برگزاری انتخابات جدید
9. بیثباتسازی از طریق اردوکشی خیابانی و ممانعت از استقرار دولت یا مجلس جدید
10. تغییر رفتار یا تغییر ساختار کشور هدف از طریق نافرمانی و کودتای مخملین یا انتخابات مجدد
انتخابات 92 کدام مدل؟
بر اساس مطالب پیشگفته، در تبیین عملیات مخفی و بیثباتسازی نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران در انتخابات خرداد 1392، اکنون این سؤال به ذهن متبادر میگردد که سلطهگران برای ممانعت از بهرهگیری جمهوری اسلامی از فرصتهای پیش رو در انتخابات 92، کدام مدل را در دستور کار قرار خواهند داد؟
با در نظر گرفتن شواهد و قراین و استفاده از روشهای شبیهسازی و سناریوسازی (روشهای آیندهاندیشی در مطالعات راهبردی) به نظر میرسد سلطهگران از طریق عملیات مخفی و بیثباتسازی ایجاد یک جنبش جهشیافته را در دستور کار قرار دادهاند تا بتوانند هر سه مدل را به صورت مجزا یا ترکیبی، عملیاتی و پیادهسازی نمایند.
در این میان، تمرکز بر موضوع انتخابات آزاد و تلاش برای ایجاد اعتراضات اجتماعی و احیای جنبش سیاسی (پیرامونـمرکزـپیرامون) ناظر بر بیثباتسازی در مرحلهی قبل از انتخابات و عملیاتی ساختن مدل روسیه است. در این مدل، تأکید بر انتخابات آزاد، در واقع نشانه رفتن اعتماد مردم نسبت به نظام و کاهش مشارکت در انتخابات آینده و اعتبارزدایی از دولت آینده است تا موفقیت حلقهی «فشار ـبیثباتی ـ مذاکره» را تضمین نماید.
همچنین به نظر میرسد با طراحی و اجرای عملیات مخفی (ترورها و خرابکاریهای مهندسیشدهی محتمل) سلطهگران برای شکل گیری فضای انتخاباتی تأثیرگذاری بر آن را نیز مورد نظر دارند.
پیادهسازی مدل پاکستان و لبنان نیز میتواند فرصتهای پیش روی جمهوری اسلامی در انتخابات 92 را بسوزاند و ضریب موفقیت حلقهی فزایندهی «فشارـبیثباتیـمذاکره» را افزایش دهد.
سلطهگران با پیادهسازی دو مدل مذکور، بدیهی است که بتوانند امکان بیثباتسازی وضعیت در بعد از انتخابات را برای خود ایجاد نمایند. در این ارتباط «مایکل لدین»، مدیر بنیاد دفاع از دمکراسی (FDD) اعلام داشته است: «ما میخواهیم اقتصاد ایران را ساقط کنیم... ما میخواهیم آن را متلاشی کنیم و قصد داریم این کار را سریع انجام دهیم... ما میخواهیم به ایران بگوییم تنها چارهای که در این لحظه دارند این است که بر سر میز مذاکره بازگشته و با ما به توافق برسند.»
در این بخش، به دلیل اهمیت بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنهای (مد ظله العالی) در دیدار با مردم قم (19 دی 91)، بار دیگر فرازی از بیانات ایشان را مرور میکنیم: «انسان با هوشیاری و زیرکی، حرکتهای دشمن را تفرس کند، زیر نظر بگیرد و هدفهای دشمن را کشف کند.»
معظمله در بخش دیگری میفرمایند: «یک ملت باید درست حواسش را جمع کند، بداند پا کجا میگذارد، تقوای جمعی یعنی همین، بداند چه کار میخواهد بکند، مراقب باشد از کجا ضربه متوجه او میشود.» آیا طراحی نظام سلطه به فاز اجرا منتقل شده است؟
پس از فهم و شناخت سناریوی نظام سلطه برای ایجاد فتنهی بزرگتر به نسبت فتنهی 88 و تبدیل فرصتهای جمهوری اسلامی ایران، به ویژه فرصت بسیار مهم انتخابات 1392، به چالش و تهدید، اکنون این سؤال باقی میماند که آیا طراحی نظام سلطه به فاز اجرا منتقل شده است؟
- اگر این طراحی وارد مراحل اجرایی شده، تا کنون چه اقداماتی در راستای آن انجام گرفته است؟
- بازیگران فاز اجرایی این سناریو چه جریانهایی هستند؟
- در چارچوب این سناریو، چه اقداماتی در مراحل آتی انجام خواهد شد؟
- چگونه بازیگران با طراحان و کارگزاران سناریو هممحور و همراستا میشوند؟
در این مجال، اگرچه فرصت پاسخ دادن به همهی سؤالات مذکور میسر نیست، لیکن اشارههایی به آنها میتواند تا حدودی به هدف اصلی این نوشتار (واکاوی بیانات بسیار مهم امام خامنهای، مد ظله العالی) کمک نماید.
در این ارتباط، بررسی و تحلیل اخبار و اطلاعات موجود مؤید این موضوع است که آمریکا و همپیمانان غربی و منطقه ای آن، از دو سال قبل در حال برنامهریزی برای بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران هستند که فاز اول آن قرار بود در انتخابات نهمین دورهی مجلس شورای اسلامی در سال 1390 پیادهسازی شود.
نظام سلطه در فاز اول سعی داشت، به طور همزمان، تشدید فشارهای اقتصادی و اثربخشی آنها را با ایجاد ناامنی و تحریم انتخابات و کاهش مشارکت در انتخابات مجلس نهم پیوند بزند و بحرانهای سهگانهی «کارآمدی»، «مشارکتـمقبولیت» و «امینت» را به جمهوری اسلامی تحمیل نماید.
طراحان و کارگزاران این سناریو، بر این باور بودند که جمهوری اسلامی، برای عبور از بحرانهای سهگانه مذکور، به یکی از راههای زیر کانالیزه خواهد شد:
1. مذاکره و کنار آمدن با آمریکا از طریق مکانیسم مشابه با قطعنامهی 598 (مدل پذیرش جام زهر)
2. استمداد از فتنهگران برای عبور از بحران با پهن کردن فرش قرمز به زیر پای آنان
3. مذاکره از طریق کانالِ دوِ دیپلماسی (کشور ثالثِ واسط) و سپس تبدیل آن به مذاکرهی مستقیم و رسمی با آمریکا. در این ارتباط «ام. پولاک»، مدیر مرکز خاورمیانهای سابان، وابسته به اندیشکدهی بروکینگز (برترین اندیشکدهی جهان در سال 2012)، اذعان میدارد: «هدف از اجرای این سیاست، تضعیف یا تحریک رژیم دینی ایران است تا مجبور گردد سیاستهای معترضانهی خود را در خارج از مرزها رها ساخته و با یک ائتلاف ملی جدید یا اپوزیسیون در داخل مذاکره کند. در اصل، این سیاست در جستوجوی یافتن پاشنهی آشیل جمهوری اسلامی است تا آن را وادار سازد برای حفظ اقتدار خود، امتیازات ناخوشایندی را واگذار نماید... نمیتوان کاملاً مطمئن بود، اما به نظر میرسد که به احتمال زیاد، آیتالله خامنهای باید در آینده به مذاکره با آمریکا و یا اپوزیسیون داخلی تن دردهد.»
هدایت هوشمندانه و راهوری مدبرانه و حکیمانهی امام خامنهای (مد ظله العالی)، به همراه وظیفهشناسی امت و مشارکت پرشور آنان در انتخابات مجلس نهم، مانع از تحقق حلقهی فزایندهی «فشارـ بیثباتیـ مذاکره» گردید؛ لیکن نظام سلطه با نشانه رفتن انتخابات 1392 به دنبال جبران ناکامی و محقق نمودن اهداف پیشگفته است.
بازیگران فاز اجرایی فتنهی بزرگتر
به نظر میرسد طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی از طریق سرپلها، حلقهها و عناصر نفوذی در تقسیم کاری هدفمند، برای انجام فتنهی بزرگتر، مجموعهای از بازیگران را در همافزایی با یکدیگر به کار گرفتهاند. آنان جریانی را بر روی حوزهی اقتصادی و اجتماعی متمرکز نمودهاند که میبایست برآیند اقدامات این جریان، علاوه بر دستکاری اولویتها و بر هم زدن تمرکز دولت در رسیدگی به معیشت مردم، زمینه را برای اعتراض و ناآرامیهای اجتماعی و موجسواری پس از آن رقم بزند.
در عین حال، آنها مجموعهای از بازیگران دیگری را که در فتنهی 88 نقشآفرینی نمودند بر روی مسائل روانی و سیاسی متمرکز ساختهاند تا آنان نیز همزمان بتوانند با «سیاهنمایی» و «بحران نمایی» از یک سو روند انتقال پیام سلطهگران به داخل کشور برای بیتعادلسازی روانی جامعه و ایجاد ناآرامیهای اجتماعی را کلید بزنند و از سوی دیگر، با احیا یا بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام، راهبرد کانالیزه کردن مطالبات اجتماعی و سیاسی به سمت رهبری را پیگیری نمایند.
در این میان، بازیگران دیگری نیز هستند که با هدایت و پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی منطقهای و فرامنطقهای، مأموریت بخش امنیتی عملیات مخفی و بیثباتسازی را بر عهده گرفتهاند.
بازیگران بخش سوم مجموعهای از گروهکهای ضدانقلاب به ویژه منافقین هستند. آنها با اقدامات ضدامنیتی میبایست علاوه بر اینکه تمرکز مسئولین و دستگاههای ذیربط در نظام را بر هم میزنند، با تزریق هیجانات کاذب، روند شکلگیری ناآرامیهای اجتماعی و احیای جنبش سیاسی را به عنوان حلقهی کاتالیزور تسریع نمایند.
تلاش برای ایجاد اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعی
همان طور که پیشتر بیان شد، بخشی از عملیات مخفی و بیثباتسازی، تلاش برای ایجاد اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعی است. از این رو، مروری بر مبانی نظری نحوهی شکلگیری اعتراضات اجتماعی و تبدیل آنان به شورش، کمک شایانی به فهم این بخش از بحث خواهد کرد.
یکی از عوامل شکلگیری نارضایتیهای اجتماعی بالا رفتن توقعات اجتماعی در عین ثابت یا در افول بودن شرایط تحقق خواستههاست که در نهایت منجر به محرومیت نسبی[2] در جامعه میشود و زمینه را برای شکلگیری پتانسیل خشونت جمعی فراهم میسازد.
در این ارتباط، چکیدهی نظریهی «جیمز دیویس» پیرامون فرآیند ایجاد اعتراض اجتماعی به شرح زیر است:
1. افزایش انتظارات 2. رکود اقتصادی 3. ایجاد فاصلهی غیرقابل تحمل میان انتظارات و دریافتها 4. ایجاد حس محرومیت نسبی 5. اعتراض اجتماعی
نظریهی «چالمرز جانسون»، که اشاره به عوامل ایجاد بحران فراگیر اجتماعی دارد، نیز میتواند قابل توجه باشد. خلاصهی نظریهی وی نیز به شرح زیر است:
1. عدم تعادل اجتماعی 2. عدم انعطافپذیری نخبگان و جریانات سیاسی 3. بروز عوامل هیجانزا
در این میان، توجه به مبانی نظری نحوهی شکلگیری اعتراضات اجتماعی و تبدیل آنها به شورش، هنگامی بیشتر مورد مداقه قرار میگیرد که جریانی در داخل تلاش میکند اقدامات خود را در آستری از توجیهات کارشناسی پنهان سازد و توقف فاز دوم هدفمندی یارانهها را اقدامی برای ایجاد شورش اجتماعی و اعتصابات فراگیر القا نماید.
نمودار اقناعسازی برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها
به نظر میرسد حلقهی نفوذی و منحرف در سیاستهای اعلامی و تبلیغاتی دو سناریوی اجرا و عدم اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها را به شرح زیر برنامهریزی کرده است. البته کاربست این سناریوی هوشمند ناظر بر دوقطبی اجتماعی «میخواهیم، نمیگذارند» است.
پیرامون حلقهی نفوذی یا منحرف در حاشیهی دولت، توجه به دو نکته ضروری است؛ اول اثربخشی اقدامات آنان و دوم توانایی بازیگری این حلقه در چارچوب سناریوی طراحیشدهی سلطهگران. بر این اساس، محورهای زیر، که شامل رصد بخشی از اقدامات گذشته، حال و آیندهی این حلقهی نفوذی و حاشیهای است، تا حدودی میتواند جایگاه آنان را در پازل اجرایی شدن عملیات مخفی و بیثباتسازی معین نماید:
1. تلاش نسبتاً مؤثر این حلقه برای ایجاد انفصال گفتمانی و رفتاری برخی افراد هدف با ایجاد ذهنیت غلط دشمنپنداری، دلسردی و قهر 2. تلاش برای ایجاد اشتباه محاسباتی (القای شرایط شعب ابیطالب) در تشخیص فرصتها، چالشها و تهدیدات
3. دستکاری اولویتها و بر هم زدن تمرکز دولت در رسیدگی به معیشت مردم
4. تلاش در جهت ایجاد شرایط اضطرار و قرار دادن نظام در موقعیت مصلحتاندیشی برای دریافت اختیارات بیشتر
5. تلاش برای ایجاد دوقطبی اجتماعی «میخواهیم، نمیگذارند»
6. بازی هوشمند با دهکهای جامعه (تأکید بر قرائت غیرفقهی و حداقلی از دین برای دهکهای بالای جامعه، افزایش انتظارات و القای حس محرومیت به دهکهای پایین جامعه)
7. اعتمادزدایی و اعتبارزدایی از شخصیتها، نهادها و گروههای مرجع و تخریب و هجمه به آنها
تلاش فتنهگران[3] برای احیا یا بازتولید جنبش سیاسی
به نظر میرسد طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی دو زمین بازی را برای نقشآفرینی جریان فتنه تعریف کردهاند که در این میان، سرپل دو عناصر نفوذی وظیفه دارند علاوه بر تعیین زمین بازی و تفهیم نقش و تاکتیک فتنهگران، آنان را با سناریوی سلطهگران هممحور و همراستا نمایند.
زمین اول: احیا و بازتولید جنبش سیاسی برای بازگشت به قدرت و تغییر از درون
زمین دوم: احیا و بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام برای تغییر از بیرون
فرآیند بازی در زمین اول به شرح زیر است:
1. بحراننمایی و سیاهنمایی از وضعیت کشور
2. ارائهی مدل برای عبور نظام از بحران (اعتدال ملی و نجات ملی)
3. ایجاد اجماع نخبگانی برای وادار ساختن نظام به پذیرش آنان
4. تشکیک در آزادی و سلامت انتخابات برای وارد نمودن فشار جهت تأیید نامزدهای مورد نظر
5. تئوریزه نمودن گفتمان سازش و انتقال آن به فضای جامعه
6. بازگشت به قدرت و ایجاد حاکمیت دوگانه
7. بهرهگیری از مطالبات اجتماعی و سیاسی برای ایجاد تغییر رفتار حاکمیت از درون
8. کانالیزه ساختن مطالبات سیاسی و اجتماعی به سمت رهبری و تلاش برای کاهش اختیارات ولی فقیه
در این راستا، یکی از خواص مردود فتنهی 88، با اشارهی تلویحی به مدیریت اشتباه کشور توسط رهبری، اظهار میدارد: «کشور باید توسط رهبری به مسیری که از اول بوده برگردد و ما هم حاضر هستیم در خدمت ایشان ـاگر بخواهندـ کمک کنیم.»
اما به نظر میرسد در عین حال زمین بازی دیگری نیز برای جریان فتنه تعریف شده است. در این رابطه، رصد مواضع و اقدامات آنان مؤید آن است که فتنهگران در حال گرم نمودن خود برای بازی در زمین دوم هستند. در زیر به برخی مصادیق این مهم اشاره میشود:
- تزریق محرکها به فضای سیاسی و عمومی جامعه
در رصد مواضع و اظهارنظرهای فتنهگران مشاهده میشود که آنان با انتقال پیام طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی به داخل کشور، عملاً در حال تزریق محرکهای سیاسی و روانی به فضای جامعه هستند که میبایست منجر به احیا یا بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام گردد.
در این ارتباط، پس از آنکه رضا پهلوی اظهار داشت «دنیا ما را برای نیل به انتخابات آزاد کمک نماید.» فتنهگران و خواص مردود، علاوه بر انتقال این کلیدواژه به عنوان پیام نظام سلطه برای بیثباتسازی، از این اسم رمز برای تزریق محرک به فضای سیاسی جامعه و احیا یا بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام استفاده نمودند.
تشکیک در سلامت انتخابات با کلیدواژههایی همچون «انتخابات مهندسیشده» پیام تولیدشدهی دیگری بود که توسط فتنهگران به داخل کشور منتقل و تبدیل به محرک و اسم رمز برای بازی در زمین دوم گردید.
در این راستا، رجبعلی مزروعی، در مصاحبهای با رادیو فردا، اظهار داشت: «در انتخابات مجلس نهم اصلاحطلبان شرکت نکردند و الآن هم نسبت به انتخابات آتی مسئلهشان این است که اگر وضعیت به همین منوال باشد و انتخابات به صورت کاملاً مهندسیشده برگزار شود، شرکت نخواهند کرد.»
همچنین حسین مرعشی، در مصاحبهای با روزنامهی اعتماد، اذعان کرد: «به نظر میرسد انتخابات آینده مهندسی شده باشد. برای همین، من از دوستانی که انتخابات را مدیریت میکنند خواهش اکید دارم دست کم عنصری را بیاورند که کشور را از خطرهای واقعی دور کند.»
تحلیل محتوای کلیدواژههای تولیدشده از سوی طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی و کاربست آنان توسط فتنهگران مؤید دو نکته است:
1. نظام سلطه مرحلهی قبل از انتخابات و پیادهسازی مدل روسیه را در انتخابات 1392 مد نظر قرار داده است.
2. فتنهگران در حال گرم کردن خود برای بازی در زمین دوم هستند.
از دیگر موارد همسویی فتنهگران با طراحی نظام سلطه برای بیثباتسازی و ایجاد فتنه میتوان به محورهای زیر اشاره نمود:
سیاهنمایی و بحراننمایی از وضعیت کشور
دلسرد نمودن مردم محروم نسبت به آینده و القای حس محرومیت به جامعه
القای کم شور بودن انتخابات و پایین بودن مشارکت
همچنین شواهد و قراین نشان میدهد فتنهگران در آینده بیش از پیش با طراحی نظام سلطه هممحور خواهند شد. در این ارتباط، تلاش برای فعال نمودن شبکههای اجتماعی، بهرهگیری از ظرفیتهای ارتباطی ایجادشده توسط نظام سلطه، تلاش برای کانالیزه نمودن مطالبات به سمت رهبری و پیوند زدن اعتراضات اجتماعی به مطالبات سیاسی، ناظر بر همسویی بیشتر این جریان با طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی خواهد بود.
اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی
بر اساس اخبار و اطلاعات موجود، آمریکاییها برای اجرایی نمودن عملیات مخفی و بیثباتسازی از دو سال قبل جلسات منظمی را با سرویسهای اطلاعاتی منطقه برگزار و برای آنها تقسیم کار نمودهاند. متعاقب این هماهنگی صورتگرفته، برخی از سرویسهای اطلاعاتی منطقه موظف به حمایت از گروههای ضدانقلاب قومی و سلفی برای بیثباتسازی مناطقی از ایران شدهاند.
در این میان، برگزاری نشست گروههای ضدانقلاب در قطر، عربستان، پاکستان، بروکسل، واشنگتندیسی و لندن و فعال شدن منافقین از منشأ شاخهی اروپایی، ناظر به برنامهریزی این گروهکها و سرویسهای پشتیبان و حامی آنها برای اقدامات ضدامنیتی در آستانهی انتخابات آینده خواهد بود.
نتیجهگیری
نظام سلطه به سرکردگی آمریکا، با طراحی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران، اجرای سناریوی هوشمند و چندمرحلهای «فشارـبیثباتیـمذاکره» را در دستور کار قرار داده که نقطهی کانونی آن انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه 1392 است. در این طراحی، از یک سو، تلفیق مدلهای پیادهشده در کشورهای مختلف و ترمیم نقاط ضعف در فتنهی 88 مد نظر قرار گرفته است و از سوی دیگر، سعی میشود تا با ایجاد آشفتگی اقتصادی، اعتراض و آشوب اجتماعی و سیاسی در بستر انتخابات کلید بخورد.
انگارههای طراحان و کارگزاران فتنهی آینده نسبت به فتنهی گذشته:
انتخابات 88
انتخابات 92
تلاش برای بیثباتسازی رهبری
تلاش مؤثرتر برای بیثباتسازی رهبری
محتوای اعتراض: سیاسی
محتوای اعتراض: اجتماعی و سیاسی
جمعیت هدف: دهکهای بالای جامعه
جمعیت هدف: دهکهای پایین و بالای جامعه
جغرافیای اعتراض: در مرکز
جغرافیای اعتراض: پیرامونـمرکز
بهرهگیری از الگوی پساانتخاباتی (انقلابهای رنگین و مخملین)
امکان تلفیق الگوهای سهگانهی قبل، حین و پس از انتخابات
محدود شدن فتنه در یک جریان خاص
امکان همافزایی بین جریان فتنه و حلقهی نفوذی منحرف
همچنین طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی در تلاش هستند تا نقاط قوت و مزیتهای جمهوری اسلامی در فتنهی 88 را به نقاط ضعف و چالش در فتنهی آینده تبدیل نمایند که در توضیح این مهم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فتنهی 88
فتنهی آینده
تدبیر و راهبری ولایت مطلقهی فقیه
تلاش برای کانالیزه نمودن مطالبات به سمت ولایت و رهبری
یکپارچگی حداکثری در حاکمیت
تلاش برای چالش و تقابل در حاکمیت
کارآمدی حاکمیت
تلاش در جهت ناکارآمدسازی حاکمیت
ثبات امنیتی در پیرامون و حتی مرکز
تلاش برای ایجاد بیثباتی در پیرامون و گستردهسازی آن در مرکز
رضایتمندی عمومی
تلاش به منظور ایجاد نارضایتی عمومی
اعتماد به ارکان نظام، افراد، گروهها و جریانهای مرجع
تلاش برای اعتمادزدایی و اعتبارزدایی از ارکان نظام، افراد، گروهها و جریانهای مرجع
وحدت حداکثری جریانهای معتقد به گفتمان انقلاب، امام و رهبری
تلاش برای ایجاد انشقاق در جریانهای معتقد به گفتمان انقلاب، امام و رهبری
شایان ذکر است که انگارههای طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی و تلاش آنها برای تبدیل مزیتها و نقاط قوت جمهوری اسلامی ایران به نقاط ضعف و چالش، ناظر بر امکان نقشآفرینی گروههای ضدانقلاب، جریان فتنه و حلقهی نفوذی و منحرف حاشیهی دولت است.
سخن پایانی
پایانبخش این نوشتار فرازهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنهای (مد ظله العالی) است. معظمله در بخشی از بیاناتشان در دیدار با مردم قم (19دی 1391) فرمودند: «من به شما عرض میکنم با اعتمادی که ما به وعدهی الهی داریم و وعدههای الهی حق است و صدق است، بدون تردید، خدای متعال این ملت را هم در این مرحله، هم در همهی مراحل آینده بر دشمنانشان پیروز خواهد کرد.»
ایشان در بخش دیگری از بیاناتشان، پیرامون ثمرهی مقاومت و زمینهسازی برای ظهور، فرمودند: «اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطهی موعود برسید، آن وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد، زمینهی ظهور ولی امر و ولی عصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحلهی جدیدی خواهد شد.»
پینوشتها:
[1] در خصوص نحوه شکل گیری اعتراضات اجتماعی و تبدیل آن ها به شورش و سپس انقلاب مطالب بسیاری نوشته شده و تئوری های بسیاری ارائه شده است. یکی از عوامل شکل گیری نارضایتی اجتماعی بالا رفتن توقعات اجتماعی در عین ثابت یا در افول بودن شرایط تحقق خواسته هاست که در نهایت منجر به ایجاد حس محرومیت نسبی در جامعه شده و زمینه شکل گیری پتانسیل خشونت جمعی را فراهم می کند. کوین هریس در مطلبی به این موضوع اشاره می کند و مینویسد: «در پایان انتخابات 2013 ایران مشخصا یک الگوی یکسان را دنبال خواهد کرد؛ دادن قولها و وعده های اقتصادی بزرگ و شکست این وعده ها به دلیل مسائل هسته ای و تحریم ها». [2]محرومیت نسبی اصطلاحی است برای نشان دادن تنش برخاسته از اختلاف میان «باید» و «هست» در رضایت ارزش جمعی که انسانها را مستعد خشونت میسازد. [3]نگارنده قائل بر لزوم ایجاد مرزبندی و تفاوت بین اصلاحطلبان معتقد به نظام، قانون اساسی، امام و رهبری با فتنهگران است. اما از طرف دیگر، اصلاحطلبان معتقد به نظام، قانون اساسی، امام و رهبری نیز باید مراقب باشند که سرنوشت خود را به خواص مردود و سران فتنه گره نزنند. منبع:برهان