۰
با اين وجود پاسخ دندان شكن گروههاي مقاومت در منطقه كه يك گروه كوچكي محسوب مي گردند و با اوضاع وصف شده درباره آنها، پاسخ هاي دندان شكني را به اسرائييل داده اند. حملات موشكي شديد به نقاط حساس تلاويو خود حكايت از پيشرفت حماس در اين زمينه بوده است.
در اين يادداشت قصد بر اين است كه به دلايل اين حمله پرداخته شود.
پس از انقلاب ۲۰۱۱ مصر و سقوط حكومت حسني مبارك كه همپيمان و متحد اسرائيل به شما مي رفت، سياستمداران جديد مصر از لزوم پايان يافتن محاصره نوار غزه و بازگشايي گذرگاه رفح سخن گفتند. ولي همچنان در اوج سكوت مرگبار كشورهاي عربي و پشتيباني از سوي امريكا و اروپا در محاصره سنگين به سر مي برد. شايد دلايلي كه براي آغاز اين جنگ برشمرده ايم، كمتر در رسانه ها بازتاب داشته است:
دلايل آغاز دوره جديد حملات اسرائيل
1- محك اوباما در مورد تحولات منطقه: در اواخر دولت اوباما زمزمه اي از اين دولت مبني بر عدم همراهي با اسرائيل در حملات به كشورهايي نظير ايران بود كه باوجود چنين سياستي در دولت اوباما، اسرائيل را بر آن داشت تا با يك حمايت همه جانبه راه را براي ورود ميت رامني جمهوري خواه باز نمايد كه در اين زمينه شكست خورد. حمله به نوار غزه را مي توان جزئي از استراتژي اسرائيل براي آزمايش اوباما در جهت اظهار نظر و موضع گيري او به حساب آورد.
2- بحران اقتصادي اسرائيل: وضعيت وخيم اقتصادي و افزايش مشكلات اجتماعي در بين ساكنان سرزمين هاي اشغالي، منجر به آغاز بزرگ ترين جنبش اعتراضي در سال 2011 شد. تحقق پيدا نكردن وعده هاي دولت، باعث شكل گيري اعتراضات دوباره ي مردم اسرائيل در سالگرد جنبش گرديد. از طرفي امريكا و اروپا كه به عنوان حاميان مالي اسرائيل محسوب مي شدند نيز خود گرفتار بحران شديد اقتصادي مي باشند، لذا به نظر مي رسد آغاز اين جنگ با هدف سوق دادن اذهان به مسايلي غير از بحران اقتصادي باشد چرا كه شايد راه حلي غير از اين براي دولتمردان اسرائيل جهت خروج افكار نسبت به وضعيت بداقتصاد داخلي وجود نداشته باشد.
3- شكست استراتژي هاي اسرائيل در سوريه: گرچه ايهود باراك وزير دفاع اسرائيل با اعتماد به نفس، از سقوط بشار اسد در طي چند هفته خبر داده بود، اما مصاحبه سرلشكر ياري گولن، فرمانده ارتش اسرائيل در شمال كشور (مناطق هم مرز با سوريه و لبنان)، نشان داد كه استراتژي هاي اسرائيل در سوريه به شكست رسيده است. لذا عدم مهار محور مقاومت در سوريه، باعث امتحان گزينه ها ي ديگر براي نابودي محور مقاومت در منطقه شده است. استراتژي اسرائيل در سوريه، خارج كردن مديريت اين كشور از دست ايران و انتقال آن به كشورهاي غربي اسلامي چون تركيه و قطر بوده است كه اين استراتژي ها، دقيقاً بعد از گذشت7 ماه سكوت، آغاز شد و از طرفي به كارگيري اين استراتژي ها به ضرر خود اسرائيل شده است و آن را مورد هدف قرار داده اند.
4- محك دولتمردان مصري: تحولات اخير در مصر و نابودي رژيم وابسته به صهيونيسم، باعث روي كار آمدن دولتي گشته است كه ميانه خوبي با اهداف اسرائيل ندارد لذا محك دولت جديد مصر و مثبت بودن اين امتحان كاملاً به نفع اسرائيل است. چرا كه مصر جزء متحدين سابق اسرائيل در منطقه به شمار مي رفته است.
5- اطلاع از قدرت نظامي گروه هاي مقاومت: با وجود تهديدات مكرري كه حمله به ايران را مورد هدف خود قرار گرفته بود، امروز اسرائيل در يك ابهام عجيبي به سر مي برد. قدرت مخفي حزب الله با وجود رخدادهايي همچون نفوذ پهباد به عمق خاك اسرائيل ، آن را بيش از پيش در ترس مطلق فرو برده است چرا كه نبود اطلاعات از پيشرفت هاي نظامي گروه هاي مقاومت ، ضرر بسياري را بر اسرائيل تحميل مي نمايد.
6- حذف شاخه هاي مقاومت: از ديگر دلايلي كه در زمينه حمله به نوار غزه مي توان به آن اشاره كرد، بحثي است كه جزء استراتژي هاي اساسي اسرائيل براي پيشبرد اهداف خود در منطقه مي باشد. شايد به نظر صهيونيست ها اگر شكست سوريه امكان پذير نبود، مي توان از طريق غزه بخشي از محور مقاومت را تضعيف نمود.
7- انتخابات آتي اسرائيل: نتانياهو در شرايط كنوني كه در حال آماده شدن براي برگزاري انتخابات زودهنگام است، جنگ تازه و همه جانبه عليه غزه، خود يكي از برگه هاي برنده او در انتخابات آتي مي باشد. نتانياهو سعي دارد خود را در اوج قدرت نشان دهد و توسعه اراضي اسرائيل را به عنوان نقطه مثبت كار خود قلمداد كند. اين كار نتانيوهو نوعي بازي و قمار در عرصه انتخابات است.
منبع: سايت سيدعلي