به گزارش
جهانبین نیوز به نقل از
اساتيد برتر، شبکههاي اجتماعي، با قابليتهايي که در اختيار فرد قرار ميدهد مانند ايجاد محيطي شخصي، انتخاب دوستان، آزادي در بيان نظرات و مخالفت با نظرات ديگران، آزادي در استفاده از تفريحات مختلف و... حسي از کنترل شخصي و اراده فردي را به کاربر خود منتقل ميکنند. اين آزادي عمل و حس کنترل، يکي از اصليترين دلايل گرايش افراد بهخصوص جوانان به شبکههاي اجتماعي است.
شبکههاي اجتماعي مجازي پديدهاي جديد و نوظهور هستند که قابليتهاي مکرر و بعضاً پرهيجان را به کاربران خود ميدهد مانند آشنايي با برنامههاي جديد، طرح موضوعهاي شگفتانگيز و پرتحرک، خلق صحنههاي اعجابآور، ارائهي اطلاعات جديد و... در نتيجه افرادي که از هيجانخواهي بالايي برخوردارند، براي ارضاي اين نياز خود بيشتر به سمت شبکههاي اجتماعي ميروند.
پژوهشها نشان ميدهد شبکههاي اجتماعي بهشت افرادي است که دچار اختلال شخصيت خودشيفتگي هستند يا حداقل ميل زياد به محبوبيت دارند؛ زيرا آنها ميتوانند بدون داشتن روابط دوستانه واقعي، تعداد زيادي رابطه موهوم و تخيلي براي خود دستوپا کنند؛ بنابراين شبکههاي اجتماعي مجازي توهم محبوييت را صرفاً براساس کميت تعداد دوستان براي فرد به وجود ميآورد.
برخي افراد به دليل ويژگيهاي شخصيتي و تغييرات سبک زندگي، ترجيح ميدهند در عين تنهايي و داشتن زندگي خصوصي، با جهان پيرامون خود ارتباطات گستردهاي نيز برقرار کنند. شبکههاي اجتماعي مجازي از قبيل فيسبوک، توئيتر، گوگل پلاس و... به بهترين حالت ممکن اين نياز را برآورده ميکنند.
برخي کاربران شبکه اجتماعي براي رهايي از تنش روزمره و ايجاد فراغت، به سمت اين فضا ميروند. شبکههاي اجتماعي مجازي نيز ميتوانند اوقات خوشي را براي آنان فراهم کنند تا فرد بتواند ضمن برخورداري از اين قابليت، نگرانيها و تنشهاي خود را با دوستان خود مطرح و در نهايت بهگونهاي از طرف آنان حمايت اجتماعي دريافت کنند.
در بسياري از تحقيقات روانشناسي بر ارتباط بين اضطراب اجتماعي، هراس اجتماعي و کمرويي با گرايش به استفاده از اينترنت رابطهي مثبت يافتهاند. در واقع مطالعات حاکي از آن است که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي در هنگام ارتباط آنلاين احساس راحتي و خودافشايي بيشتري ميکنند. اين افراد تعامل آنلاين را براي حفظ گمنامي و دوري از شرکت در تعاملاتي که ترس از ارزيابي ديگران به وسيله مشاهده وجود دارد، راحتتر يافتهاند.
گرچه برخي معتقدند افراد با استفاده مکرر و زياد از اينترنت دچار اعتياد اينترنتي ميشوند، که البته نکته درستي است، در ادامه، اعتياد اينترنتي و حالات روانشناختي محتمل بر آن نيز، به نوبهي خود، باعث گرايش بيشتر افراد به سمت اينترنت و شبکههاي اجتماعي ميشود. درواقع، قطع بودن يا عدم دسترسي به اينترنت براي افرادي که دچار اعتياد اينترنتي شدهاند، باعث ايجاد حالات افسردگي و اضطراب ميشود و اين افراد براي رهايي از اين حالات ناخوشايند دوباره به سمت استفاده از شبکههاي اجتماعي و اينترنت ميروند.
نقش والدين بر استفاده صحيح فرزندان از شبکه هاي اجتماعيکودکان و نوجوانان به علت فراغت بيشتر و کنجکاوي زيادي که براي شناخت جهان اطرافشان دارند، سرعت يادگيري بالايي دارند و سريعتر از والدين به وسايل ديجيتال مسلط ميشوند. اين نکته شايع فقط در ايران نيست بلکه در تمام جهان با آن درگيرند تا جايي که از آن به شکاف ديجيتالي ياد ميکنند. اغلب علت اين فاصله يا شکاف را عواملي ميدانند که با کمي توجه شايد ما هم با آنها به عنوان منشا اين پديده موافق باشيم؛ مانند:
۱- فراهم نبودن شرايط مناسب براي يادگيري و آشنايي والدين با اين فضاها
۲- اعتماد بيش از اندازه به فرزندان
۳- بي تفاوتي والدين به اهميت آگاهي بخشي به فرزندان
۴- روحيهي کنجکاوي و شناخت نوجوانان و کودکان
۵- عدم اطلاع والدين از اهميت و تأثيرات فضاهاي مجازي
باز هم اينجا اهميت فرهنگ و سبک زندگي پررنگتر ميشود و اصرار بر وجودش بيشتر! فرهنگ! چيزي که در اغلب مشکلات نقش اساسي را بازي ميکند. فرهنگ سازي و آموزش فرهنگ در هر زمينه به معناي اهميت قائل شدن براي آن بخش از زندگي فردي يا اجتماعي است. خواسته يا ناخواسته ما امروزه ميزبان ميهمانان ناخوانده اي به نام فضاي مجازي و وسايل هوشمند هستيم. پس بهتر است که آن را جدي بگيريم و براي آشنايي با آن زمان هزينه کنيم و فرهنگ صحيح استفاده از آن را در خانواده نهادينه کنيم.
ايجاد حس دوستي در عين حس مديريت و اقتدار والدين در ميان آنها و فرزندان باعث ميشود تا در فضاهايي که والدين نسبت به آن آگاهي ندارند؛ فرزندان سوء استفاده نکنند و در صورت مشاهده مشکل در فضاي مجازي، آن را با پدر و مادر مطرح کنند. شکل گيري رابطه دوستانهي دوطرفه همراه با اعتماد متقابل نه فقط براي فضاي مجازي بلکه در زندگي روزمره و حقيقي هم گره بسياري از مشکلات را باز ميکند و نميگذارد بسياري از آنها کور شوند.
موارد بالا در جاي خود درست است اما جايگزين يادگيري خود والدين نميشود چرا که نهايتاً اين والدين هستند که بايد بر وسايل هوشمند فرزندانشان نظارت داشته باشند. خوشبختانه با پيشرفت اين ابزار راه هاي يادگيري آنها نيز هموار شده است. سايتها، وبلاگها و مجلات اينترنتي زيادي تمرکز خودشان را در اين بخش قرار دادهاند. اما در نگاهي عميقتر و بالاتر بايد مهارت مطالعه و تفکر انتقادي را بياموزيم و به فرزندامان هم منتقل کنيم.
والدين بايد در زمينه استفاده از اينترنت دست پيشي بگيرند و به فرزندان خود پيشنهاد دهند که از ميان همه سرگرميها و جذابيتهاي فضاي مجازي چه چيزي را انتخاب کنند. برنامههايي را پيشنهاد بدهيم که در عين سرگرمي، آموزشي براي آنها به دنبال داشته باشد يا حداقل نسبت به برنامه ها يا بازي هاي ديگر آسيب هايش کمتر باشد. اين حضور در کنار فرزندان بايد فعالانه باشد نه منفعلانه و برنامه پيشنهادي بايد با مطالعه انتخاب شده باشد تا تحت شعاع جذابيتهاي ساير بازي و سرگرميهاي انتخابي آنها قرار نگيرد.
عقل حکم ميکند از خطر احتمالي جلوگيري کرد و شرع مقدس هم بر آن تاکيد ميکند. پس لازم است که در اين کارزارِ بي سر و صدا به دنبال راه ميانه اي باشيم که نه افراط در نظارت بر فرزندان باشد و نه تفريط در آن، تجسس کردن تنها بچهها را به والدين حساس کرده و باعث خواهد شد آنها نسبت به اين جنس کارهاي ما گارد بگيرند.
بايد در همان راه هموار دوستي متقابل با هم به نتيجه رسيد و در مواقع خطر، هشدارهاي لازم را به آنها بدهيم و آگاهشان کنيم. شيوه هاي نظارت بر خانواده هاي مختلف بسته به سبک زندگيهاي مختلف، متفاوت است.
بايد به فرزندان يادآور شويد که همه محيطها و همه افراد از سر صدق و دوستي شکل نگرفتهاند. کودکان بايد بدانند هميشه خطر وجود دارد و آگاهي بخشي فقط يادآوري خطرات نيست. بلکه مي تواند يادآوري نکات مثبت و استفاده هاي مفيدي باشد که از اين فضا ميتوان داشت.
انتهاي پيام/1026ج