۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۴
کد مطلب : ۳۰۳۴۳
همسر شهید احمدی پناه:

همیشه می گفت اگر قرار به رفتن است ترجیح می‌دهم زیبا بروم

همسر شهید احمدی پناه گفت: آقامسلم همیشه به شهادت در راه خدا فکر می‌کرد و همیشه رضایت خدا در اولویت کارهایش نقش می‌بست و سرانجام هم در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.
همیشه می گفت اگر قرار به رفتن است ترجیح می‌دهم زیبا بروم
به گزارش جهانبین نیوز، شهید مسلم احمدی‌پناه ۱۹ آذرماه سال ۵۹ چشم به جهان گشود و در سال ۱۳۸۵ وارد دانشگاه افسری شد و برگ زرینی در تاریخ زندگی‌اش نقش بست و سرانجام در درگیری با گروهک پژاک در تپه جاسوسان به شهادت رسید.

شهیدی که جز چند عکس و چند خط‌نوشته که نزدیکانش درباره او می‌گویند و فیلم کوتاهی از او که در مقابل دوربین صحبت کرده است، چیز دیگری نمانده است.

این شهید بزرگوار اهل شهر فرادنبه از توابع استان چهارمحال و بختیاری بود و در ۱۳شهریور سال ۹۰ در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.

از او یک دختر به نام زهرا به جا مانده است که در لحظه شهادتش هجده ماه بیشتر نداشته است.

ادای حق این شهدا برای ما ممکن نیست اما همین چند مطلب کوتاه را تقدیم مخاطبین عزیز می‌کنیم تا شاید بتوانیم ذره‌ای ناچیز از ایثار و فداکاری شهدای بزرگوار و خانواده گران‌قدرشان ترسیم نماییم.

شهیدی که همیشه لبخند بر روی لبانش نقش می‌بست و جز شهادت و کار در راه رضای خدا هیچ دغدغه‌ای نداشت...

خانم شیرانی همسر شهید مسلم احمدی پناه در گفت‌وگو با جهانبین نیوز از عشق و دلدادگی شهید به شهادت عنوان کرد و تاکید کرد: آقا مسلم همیشه عاشق شهادت بود و این مساله را روز بعد از عقد نیز بیان کرد.

شیرانی گفت: آقامسلم با ورود به دانشگاه افسری و گزاراندن دوره‌های مختلف آماده و مهیای شهادت شد و همیشه صدر امور خود را کسب رضایت خداوند متعال بیان می‌کرد و کار برای غیر از خدا را ناچیز و فانی می‌دانست.
 
همسر شهید احمدی‌پناه گفت: آقا مسلم همیشه ترس از دلدادگی و وابستگی به دخترش را داشت و از خدا می‌خواست اگر رفتنی است قبل از وابستگی به دخترش و در راه خدا برود.
 
وی از لحظات آخر دیدارها یادکرد و اظهار کرد: آقا مسلم سری آخر که آمدند همزمان با شب‌های قدر بود که دوست داشتند تک تک لحظات را در کنار هم باشیم.

خانم شیرانی از خواب فرمانده عملیات یاد کرد و گفت: فرمانده ایشان در آخرین عملیات خواب شهادت خود و چندتن از یارانش را دید که آقا مسلم هم جز این شهدا بود.

وی با بیان اینکه برای شهادت همسرش همیشه آماده بود؛ گفت: دقیقا یادم هست که سیزدهم شهریور سال ۹۰ روز یک‌شنبه بود که آقا مسلم شهید شدند و برادرم اولین نفری بود که فهمیده بود اما به من نگفتند و تنها گفتند پاشون قطع شده اما من به خاطر علاقه ایشون به شهادت مطمن بودم برنمی‌گردند.

خانم شیرانی با بیان اینکه شهید احمدی‌پناه همیشه خوش‌رو و خوش اخلاق بود گفت: ایشان هیچ‌گاه اخم نکردند حتی در لحظه عصبانیت با متانت و آرامش جوابگوی دیگران بود.

همسر شهید احمدی‌پناه از توجه ویژه این شهید بزرگوار به مسائل دینی و اعتقادی صحبت کرد و گفت: آقا مسلم برای پرداخت خمس حتی کابینت‌ها را خالی می‌کرد و نخود و لوبیا و غیره را با ترازو می‌کشید و خمس را حساب و پرداخت می‌کرد؛ اگر هم خودش در ماموریت بود حتما به من می‌گفت این کار رو انجام بدم.
سید مهدی حسینی دوست شهید بزرگوار هم از ماجرای یک هفته قبل از شهادت این شهید بزرگوار این چنین می‌گوید: یه هفته قبل شهادتش به آقامسلم گفته بود خیلی داری نور بالا میزنی که در پاسخ بهم با خنده گفت: من ایندفعه رفتم شهید می‌شوم.

حسینی گفت: بهش گفتم من رو هم شفاعت می کنی؟ آقا مسلم خنده‌ای کرد و گفت تو دعا کن؛ سید مهدی از مسلم قول شفاعت می‌گیرد.

گزارش فاطمه احمدی

انتهای پیام/1022ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

جمعه ۶ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۹:۵۱:۰۳

27 Dec 2019