يکم شهريورماه، سالروز تولد بوعلي حسين بن عبدالله معروف به ابوعلي سينا، پزشک، فيلسوف، انديشمند، رياضيدان، منجم و نويسنده صاحبنام ايراني است.
به گزارش جهانبین نیوز؛ به نقل از مشکات برين يکم شهريورماه، سالروز تولد بوعلي حسين بن عبدالله معروف به ابوعلي سينا، پزشک، فيلسوف، انديشمند، رياضيدان، منجم و نويسنده صاحبنام ايراني است، وي در سال 370 هجري قمري درخرمشين از توابع بخارا متولد و بعدها بهعنوان يکي از نوابغ عصر خود در تاريخ شناختهشده از شهرتي جهاني برخوردار است، بسياري از آثار او بهويژه درزمينهي پزشکي براي قرنهاي متمادي در دانشگاههاي جهان تدريس ميشد.
تلاش وصفناپذير او در علمآموزي و کشف بيماريهاي مختلف و راه درمان آنها، از او بهعنوان يکي از بنيانگذاران علم پزشکي چهرهاي خاص و ممتاز ساخته است. به همين مناسبت، گفتگويي خواندني با يکي از پزشکهاي استان که هماکنون در مؤسسه خيريه امدادگران عاشورا شعبه شهرکرد نيز فعاليت ميکند، به رشته تحرير درآوريم.
دکتر کامران همتيان، متولد آبان ماه 1343 اهل روستاي سورک استان چهارمحال و بختياري در مورد شروع فعاليتهاي خود چنين ميگويد: اخذ ديپلم بنده مصادف شد با دوران دفاع مقدس؛ و ما هم مثل خيلي از هموطنانمان به همراه تعدادي از دوستان و همکلاسيهاي آن زمان در سال 1361 همزمان با عمليات غرورآفرين فتح المبين عازم جبهه شديم و چون در عمليات بنده افتخار داشتم که جزو مجروحين باشم و بعدازآن بهصورت متناوب تا سال 1366 افتخار حضور در جبهه را داشتم و با يک تأخير 3 تا 4 ساله در همان سال در دانشگاه علوم پزشکي اهواز در رشته پزشکي پذيرفته و مجدداً مشغول به تحصيل شدم.
وي درباره وضعيت نامناسب بهداشتي آن زمان استان نيز چنين عنوان کرد: روستاي ما در آن زمان مانند اکثر مناطق استان، از کمبود پزشک و لوازم بهداشتي درماني و محروميتهايي رنج ميبرد و عمدتاً در روستاها و مراکز درماني شهرها به دليل کمبود پزشک ايراني از پزشکان هند و پاکستان استفاده ميشد که هميشه اينيک مشغوليت فکري در ذهن من بود که آرزو داشتم بهجايي برسيم که نياز به هيچ پزشکي از کشورهاي ديگر نداشته باشيم و حتي آنقدر اين علم در کشور پيشرفت کند که خودمان به ديگر کشورها پزشک اعزام کنيم.
دکتر همتيان در ادامه صحبتهايش وجود همين محروميتها را اولين جرقه و انگيزه قدم گذاشتن درراه طبابت دانست و گفت: در آن زمان تصميم گرفتم که تلاش کنم در جهت پزشک شدن در استان خودم و به مردم محروم خدمت کنم و اين ذهنيت باعث شد که حتي زماني که در جبههها هم حضور داشتم از مطالعه غافل نشوم و بالاخره در سال 1366 در دانشگاه علوم پزشکي اهواز پذيرفته شدم.
دو سال اول تحصيل من مصادف با پايان جنگ تحميلي بود که در بيمارستانهاي اهواز مجروحين بسياري وارد ميشد و درزماني که تعداد مجروحين زياد ميشد من نيز به کمک ساير همکارانمان ميرفتم، پس از پشت سر گذاشتن اين دوران سخت، در سال 1374 فارغالتحصيل شدم و عليرغم اينکه امکانات و پيشنهادهاي بسياري براي کار در اهواز يا تهران و شهرهاي بزرگ داشتم به واسطه همان تعهدي که نسبت به استان خودمان داشتم تصميم گرفتم که برگردم و به مردم محروم رسيدگي کنم.
وي افزود: پس از استقرار در استان، موفق شديم که در اين مدت در استان اقداماتي انجام بدهيم که بهعنوانمثال هستههاي اوليه اولين تيمهاي درماني داوطلبانه را تشکيل داديم و به مناطق محروم و صعبالعبور استان برويم و حتي بعضي از آن روستاهايي که توفيق حضور داشتيم ميديديم که از ابتدائي ترين امکانات بهداشتي هم محروم هستند و در برخي نقاط ديگر نيز از طريق بالگرد اين امدادرساني را انجام ميداديم.
مديرعامل موسسه خيريه امدادگران عاشوراي شهرکرد ادامه داد: چون اين روستاها وضعيت بهداشتي بسيار سطح پاييني داشتند تيمهاي درماني ما مجموعهاي از متخصصين بود که وسايل جراحي و حتي دارو را بهصورت رايگان در اختيار اين مردم عزيز قرار ميداديم. و به خاطر دارم بعضي روزها بعد از اذان صبح حرکت ميکرديم گاهي اوقات تا پايان روز يا نيمهشب بعد به شهر نميرسيديم و همچنان مشغول درمان بوديم.
به گفته اين پزشک، اينگونه اقدامات، اثرات بسياري در پي داشته است؛ يکي اينکه آن پزشکي که واقعاً ميتواند در جامعه موفق باشد پزشکي جامعه نگرهست که بداند در چه جامعهاي و به چه مردم عزيزي خدمت ميکند و اگر مريضي به او مراجعه ميکند متوجه باشد که اين مريض از چه منطقهاي آمده است. حتي ما اعزامهاي طولاني داشتيم که يک روز طول ميکشيد تا مريض بتواند به مرکز استان برسد به همين خاطر بعدازآن اعزامها ديد ما به اين بيماران عوض شد و مريضي که از راه دور ميآمد بنده و همکاران وظيفه خود ميدانستيم در طي يک روز که اين بيمار در شهرکرد اقامت داشت بيشتر کارهاي درمانياش را انجام دهيم که بيمار مجبور نشود يک يا دو شب ديگر را در شهر بماند؛ هم به خاطر فقر مالي و هم به خاطر عدم آگاهي که از بيماري خود داشتند بعضاً يا به روستا مراجعه و ادامه درمانشان را رها ميکردند يا اگر ميخواستند در مرکز استان بمانند اکثراً در اطراف بيمارستان و در فضاي باز گاهي اوقات در وضعيتي نامناسب شبها را به صبح ميرساندند.
اين وقايع تلخ، هميشه من و همکارانم را رنج ميداد که هماهنگيهايي را با بيمارستانها انجام داديم که بيماران مناطق دوردست استان را بهصورت ويژه رسيدگي کنند و اين نقطه شروعي شد که خوشبختانه تداوم پيدا کرد و حتي برخي مواقع خبر اين اقدامها که به همکاران در مرکز ميرسيد، متخصصان عزيز از تهران داوطلب ميشدند تا يک روز بهصورت داوطلبانه در مرکز استان مستقر شوند و مريضهايي که در طول يک يا چند هفته شناساييشده بودند را بهصورت ويژه و رايگان تحت عمل جراحي يا خدمات درماني قرار دهند.
اين پزشک خير ادامه داد: پسازاين مرحله، اينها همه باعث شد که ما به فکر بيفتيم وقتيکه الآن جنگ تمامشده است، چطور ميتوانيم در کارهاي خير مشارکت کنيم که به همين منظور، هسته اوليه يک مؤسسه خيريه به پيشنهاد سردار فتحيان به بنده داده شد که درنهايت ما مؤسسه خيريه امدادگران عاشورا را در سال 1386 در شهرکرد تأسيس کرديم و اين توفيق را داشتم که از آن روز تا اکنون بهصورت داوطلبانه مسئوليت اين مؤسسه را در استان چهارمحال و بختياري عهدهدار باشم که جمع کثيري از دوستان بنده و همکاران پزشکم، اعلام همکاري کردند و بهصورت رايگان خدمت کردند که گروه هدف اين مؤسسه بيماران سرطاني و صعبالعلاج نيازمند هستند. در طول زمان تأسيس اين موسسه تاکنون توفيقات بسياري داشتيم به طوريکه در حال حاضر بيش از 1000 بيمار سرطاني و صعبالعلاج نيازمند تحت پوشش اين مؤسسه هستند و از خدمات آن استفاده ميکنند.
مؤسسه خيريه امدادگران عاشورا، در جهت كسب رضاي الهي و عمل به يك وظيفه انساني و شرعي و لبيك بهفرمان ولي امر مسلمين امام خامنهاي(مدظلهالعالي) در جامعه و تحقق منويات معظم له که فرمودند:«ما ميخواهيم اگر فردي در خانهاي مريض شد، آن خانواده جز رنج مريضداري، رنج ديگري نداشته باشد». شروع به فعاليت ميکند.
دکتر همتيان مي افزايد: اينها همه باعث ميشود که يک پزشک وقتيکه در جامع شروع به طبابت ميکند به مريضش به ديد يک وديعه الهي نگاه کند. بسيار شاهد بودم که برخلاف آنچه در جامعه متصور هست و گاهي مطرح ميشود، رابطه مادي هيچگاه باعث خدشهاي به اين رابطه وارد نميکند و من کمتر ديدم و شايد بسيار نادر باشد پزشکي که به خاطر نداشتن هزينه درمان از درمانش سرباز بزند.
آرزو دارم چون در آستانه روز پزشک هستيم، از اين قبيل پزشکان به احترام ياد کنم که نهتنها هزينه نميگيرند بلکه از خودشان هم کمک به بيمار نيازمندشان ارائه ميدهند. زندگي يک پزشک علاوه بر زندگي عادي مثل مردم دارد، يک زندگي دارد که آن متعلق به خودش نيست بلکه تحت تأثير بيمار است که اگر بيماري که به ما مراجعه ميکند دردي که دارد تسکين پيدا کند و راضي باشد قطعاً آن پزشک ميتواند آن شب راحت سر بر بالين بگذارد و با آرامش زندگي کند.
اين را هم در پايان اضافه کنم که اگر دوباره به زمان دبيرستان برگردم رشته پزشکي را انتخاب خواهم کرد چراکه يک پزشک در طول مدت فعاليت خود همواره بيماران بسياري را درمان ميکند.
از خداوند قادر متعال خواستهام که اين توفيق و اين سعهصدر را به بنده عطا کند که هيچگاه حتي از پرخاش بيماران هم ناراحت نشوم و تاکنون موفق شدهام که اين رابطه يک رابطه عاطفي و انساني با بيماران خودم برقرار کنم چراکه معتقدم و اگر بيمار به پزشک خودش اعتماد کند و بيمارياش را مطرح کند و پزشک بهآرامي به درد و دلهايش گوش کند، 50 درصد درمان همانجا انجام ميشود و بيماري که با اطمينان از در مطب آن پزشک خارج ميشود مطمئن باشيد که آن بيمار آنقدر اميدوار ميشود و آنقدر سيستم ايمني بدنش واکنش مثبت ميدهد که روند بهبودياش تسريع ميشود.