پس از چند روز آتش بس شكننده ميان رژيم صهيونيستي و نيروهاي مقاومت، دور جديد حملات رژيم غاصب و كودك كش صهيونيستي عليه مردم مظلوم غزه در شرايطي آغاز شده است كه در انديشه و باور اين رژيم و حاميان غربي‌اش به ويژه امريكا اين تصور وجود نداشت كه اين مردم مقاوم بيش از 50 روز در مقابل رژيم صهيونيستي ايستادگي و به رغم تحمل بيش از 12 هزار شهيد و مجروح با مقاومت و ايستادگي اين رژيم و حاميان غربي و حتي شوراي امنيت سازمان ملل را نيز مستأصل كنند.
۰
پس از چند روز آتش بس شكننده ميان رژيم صهيونيستي و نيروهاي مقاومت، دور جديد حملات رژيم غاصب و كودك كش صهيونيستي عليه مردم مظلوم غزه در شرايطي آغاز شده است كه در انديشه و باور اين رژيم و حاميان غربي‌اش به ويژه امريكا اين تصور وجود نداشت كه اين مردم مقاوم بيش از ۵۰ روز در مقابل رژيم صهيونيستي ايستادگي و به رغم تحمل بيش از ۱۲ هزار شهيد و مجروح با مقاومت و ايستادگي اين رژيم و حاميان غربي و حتي شوراي امنيت سازمان ملل را نيز مستأصل كنند.
تصور رژيم صهيونيستي و امريكا اين بود كه در اين دور جديد جنگ به دليل درگير بودن كشورهاي عربي در اختلافات داخلي و درگير بودن كشورهاي حامي مقاومت در پروژه بعثي صهيونيستي داعش و سكوت سازمان ملل قادر خواهند بود در كمتر از هشت روز پرونده مقاومت در غزه را ببندند و زمينه را براي جريان سازشكار فلسطيني فراهم كرده و از اين طريق پرونده ۶۶ ساله رژيم صهيونيستي را با كسب يك پيروزي حداقلي (به جاي تصرف نيل تا فرات) مختومه كنند و امريكا نيز قادر باشد نظم مورد نظر خود را در منطقه پياده كند.
روند تحولات سياسي و امنيتي ناظر بر اين دور جديد جنگ، نشان مي‌دهد كه امريكا و رژيم صهيونيستي علاوه بر ناتواني در دستيابي به اهداف نظامي در اين جنگ خسارات جبران ناپذيري را در اين عرصه متحمل شده‌اند كه بسيار فراتر از هزينه‌هاي نظامي اين جنگ است از جمله:
۱- اين جنگ هر چه طولاني‌تر مي‌شود، ماهيت ضدانساني ليبرال دموكراسي غرب آشكارتر مي‌شود. چراكه غرب به رغم كشتار فجيع زنان و كودكان فلسطيني در يك جنگ نابرابر، بدون وقفه از اين رژيم حمايت مي‌كند و همين امر سبب شده است كه مردم جهان، امريكا و كشورهاي غربي را شريك اصلي رژيم صهيونيستي در اين كشتارها ببينند. به ويژه آنكه در اوج درگيري نظامي كنگره و كاخ سفيد با اختصاص بودجه ۲۲۵ ميليون دلاري براي كمك به صهيونيست‌ها عملاً تير خلاص را بر پيكر نحيف ليبرال دمكراسي وارد كردند.
۲- نفرت جهاني از صهيونيست‌ها تا به آنجا رسيد كه اغلب رسانه‌هاي غربي از بازگشت موج جديد يهودي ستيزي در اروپا سخن به ميان آوردند و در برخي كشورهاي اروپايي نظير فرانسه كه تا قبل از اين هر گونه اجتماعي عليه رژيم صهيونيستي ممنوع شده بود، حضور ميليوني مردم فرانسه در صحنه، عملاً به شكست اين تابوهاي خود ساخته مي‌انجامد. به اذعان رسانه‌هاي غربي هيچ رژيمي تاكنون اينگونه مورد نفرت جهانيان واقع نشده بود.
۳- خسارت ۴ ميليارد دلاري رژيم صهيونيستي از كاهش درآمدهاي توريستي در كنار هزينه‌هاي ديگر جنگ عملاً اين جنگ را به پرهزينه‌ترين جنگ رژيم صهيونيستي با اعراب و فلسطيني‌ها تبديل كرده است و در جاي خود البته اعتراض مردم امريكا را به دليل اينكه هزينه‌هاي اين جنگ توسط آنان و از طريق پرداخت، ماليات تأمين مي‌شود برانگيخته است.
۴- امريكا و رژيم صهيونيستي با دامن زدن به جنگ‌هاي فرقه‌اي و مذهبي در ميان كشورهاي اسلامي عملاً تضعيف موقعيت و جايگاه تفكر انقلاب اسلامي را هدف گرفته بودند، اما در شرايطي كه كشورهاي عربي با سكوت و حتي حمايت‌هاي مالي خود عملاً به كمك رژيم صهيونيستي برخاسته بودند، حمايت‌هاي عملي و گفتماني نظام اسلامي از مقاومت فلسطيني عملاً آن سناريو را به شكست رساند و به ارتقاي محبوبيت و جايگاه نظام اسلامي و به ويژه رهبر معظم انقلاب اسلامي در ميان مسلمانان و مستضعفان جهان انجاميد.
۵- اين جنگ و پيامدهاي آن عملاً فرصت لجن‌پراكني را از رژيم صهيونيستي عليه پرونده هسته‌اي ايران سلب كرد، چراكه اوج جنايات اين رژيم در جنگ اخير، سبب شد كه ماهيت تهديدآميز آن براي بشريت، مجالي براي القائات آن نسبت به پرونده هسته‌اي ايران باقي نگذارد.
۶- با توجه به سكوت و همراهي سازمان ملل و كشورهاي مرتجع منطقه با رژيم صهيونيستي و افزايش روند فشار بر مردم مظلوم غزه، عملاً براي مقاومت چاره‌اي جز گستردن حوزه و عمق تقابل باقي نمانده و اكنون ورود كرانه باختري به مقاومت مسلحانه را بايد تنها راه توقف و مهار حركت نظام سلطه و رژيم صهيونيستي دانست و تا زماني كه محقق نشده، اين جنگ فرسايشي ادامه خواهد داشت و ظرفيت و توان نيروهاي مقاومت را به دليل محاصره فيزيكي و بايكوت خبري رسانه‌هاي غربي و عربي كاهش خواهد داد.
تصور رژيم صهيونيستي و امريكا اين بود كه در اين دور جديد جنگ به دليل درگير بودن كشورهاي عربي در اختلافات داخلي و درگير بودن كشورهاي حامي مقاومت در پروژه بعثي صهيونيستي داعش و سكوت سازمان ملل قادر خواهند بود در كمتر از هشت روز پرونده مقاومت در غزه را ببندند و زمينه را براي جريان سازشكار فلسطيني فراهم كرده و از اين طريق پرونده ۶۶ ساله رژيم صهيونيستي را با كسب يك پيروزي حداقلي (به جاي تصرف نيل تا فرات) مختومه كنند و امريكا نيز قادر باشد نظم مورد نظر خود را در منطقه پياده كند.
روند تحولات سياسي و امنيتي ناظر بر اين دور جديد جنگ، نشان مي‌دهد كه امريكا و رژيم صهيونيستي علاوه بر ناتواني در دستيابي به اهداف نظامي در اين جنگ خسارات جبران ناپذيري را در اين عرصه متحمل شده‌اند كه بسيار فراتر از هزينه‌هاي نظامي اين جنگ است از جمله:
۱- اين جنگ هر چه طولاني‌تر مي‌شود، ماهيت ضدانساني ليبرال دموكراسي غرب آشكارتر مي‌شود. چراكه غرب به رغم كشتار فجيع زنان و كودكان فلسطيني در يك جنگ نابرابر، بدون وقفه از اين رژيم حمايت مي‌كند و همين امر سبب شده است كه مردم جهان، امريكا و كشورهاي غربي را شريك اصلي رژيم صهيونيستي در اين كشتارها ببينند. به ويژه آنكه در اوج درگيري نظامي كنگره و كاخ سفيد با اختصاص بودجه ۲۲۵ ميليون دلاري براي كمك به صهيونيست‌ها عملاً تير خلاص را بر پيكر نحيف ليبرال دمكراسي وارد كردند.
۲- نفرت جهاني از صهيونيست‌ها تا به آنجا رسيد كه اغلب رسانه‌هاي غربي از بازگشت موج جديد يهودي ستيزي در اروپا سخن به ميان آوردند و در برخي كشورهاي اروپايي نظير فرانسه كه تا قبل از اين هر گونه اجتماعي عليه رژيم صهيونيستي ممنوع شده بود، حضور ميليوني مردم فرانسه در صحنه، عملاً به شكست اين تابوهاي خود ساخته مي‌انجامد. به اذعان رسانه‌هاي غربي هيچ رژيمي تاكنون اينگونه مورد نفرت جهانيان واقع نشده بود.
۳- خسارت ۴ ميليارد دلاري رژيم صهيونيستي از كاهش درآمدهاي توريستي در كنار هزينه‌هاي ديگر جنگ عملاً اين جنگ را به پرهزينه‌ترين جنگ رژيم صهيونيستي با اعراب و فلسطيني‌ها تبديل كرده است و در جاي خود البته اعتراض مردم امريكا را به دليل اينكه هزينه‌هاي اين جنگ توسط آنان و از طريق پرداخت، ماليات تأمين مي‌شود برانگيخته است.
۴- امريكا و رژيم صهيونيستي با دامن زدن به جنگ‌هاي فرقه‌اي و مذهبي در ميان كشورهاي اسلامي عملاً تضعيف موقعيت و جايگاه تفكر انقلاب اسلامي را هدف گرفته بودند، اما در شرايطي كه كشورهاي عربي با سكوت و حتي حمايت‌هاي مالي خود عملاً به كمك رژيم صهيونيستي برخاسته بودند، حمايت‌هاي عملي و گفتماني نظام اسلامي از مقاومت فلسطيني عملاً آن سناريو را به شكست رساند و به ارتقاي محبوبيت و جايگاه نظام اسلامي و به ويژه رهبر معظم انقلاب اسلامي در ميان مسلمانان و مستضعفان جهان انجاميد.
۵- اين جنگ و پيامدهاي آن عملاً فرصت لجن‌پراكني را از رژيم صهيونيستي عليه پرونده هسته‌اي ايران سلب كرد، چراكه اوج جنايات اين رژيم در جنگ اخير، سبب شد كه ماهيت تهديدآميز آن براي بشريت، مجالي براي القائات آن نسبت به پرونده هسته‌اي ايران باقي نگذارد.
۶- با توجه به سكوت و همراهي سازمان ملل و كشورهاي مرتجع منطقه با رژيم صهيونيستي و افزايش روند فشار بر مردم مظلوم غزه، عملاً براي مقاومت چاره‌اي جز گستردن حوزه و عمق تقابل باقي نمانده و اكنون ورود كرانه باختري به مقاومت مسلحانه را بايد تنها راه توقف و مهار حركت نظام سلطه و رژيم صهيونيستي دانست و تا زماني كه محقق نشده، اين جنگ فرسايشي ادامه خواهد داشت و ظرفيت و توان نيروهاي مقاومت را به دليل محاصره فيزيكي و بايكوت خبري رسانه‌هاي غربي و عربي كاهش خواهد داد.
مرجع : جوان آنلاین