۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۷
کد مطلب : ۱۸۱۸۸

نگاهي گذرا بر پيشينه و مباني فکري گروه تروريستي داعش

کمک‏هاي مالي خارجي از جمله عربستان و کويت هم به سوي اين گروه سرازير مي‏شد و به اين ترتيب اموال اين گروه به اندازه‏اي بالا رفت که توانست حقوق بسيار بالايي به عناصر خود بدهد و هزينه‏ هاي زيادي را نيز صرف عمليات نظامي خود کند.
نگاهي گذرا بر پيشينه و مباني فکري گروه تروريستي داعش
يادداشت جهانبین نیوز

پيشينه داعش
ريشه اصلي شکل گيري گروه هايي مانند داعش را بايستي در تحولات دهه آخر قرن بيستم در افغانستان دانست. زيرا، با روي کارآمدن رژيم طالبان در افغانستان، اين رژيم از القاعده حمايت کرد و القاعده توانست پايگاه هاي متعددي را در سراسر افغانستان داير کند. با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ ميلادي، تداوم فرماندهي شبکه هاي زنجيره اي القاعده دربيش از ۶۰ کشور جهان حفظ شد. به دنبال حمله آمريکا به عراق، ابومصعب زرقاوي، از رهبران القاعده، با شعار مبارزه با صليبي هاي اشغالگر وارد عراق شد و اينگونه، شاخه القاعده در عراق موسوم به «القاعده در سرزمين رافدين» تشکيل شد. القاعده از آنجا که در عراق با اشغالگران مبارزه مي کرد، با استقبال جوانان عراقي مواجه شد و حتي از کشورهاي ديگر نيز بسياري راهي عراق شدند. اين اتفاق موجب شد که زرقاوي به قدرتي در عراق تبديل شود. اما القاعده در عراق، علاوه بر حمله بر اشغالگران، با تمسک به تکفير، حکومت جديد عراق و شهروندان بي گناه و بويژه شيعيان را مورد حملات خود قرار داد.
عمليات هاي القاعده در عراق ادامه داشت تا اينکه با سرپيچي زرقاوي از دستورات بن لادن، وي در سال ۱۳۸۶ توسط آمريکايي ها کشته شد. با کشته شدن زرقاوي، گروه هاي جهادي وابسته به القاعده عراق زيرچتر سازماني به نام «دولت اسلامي عراق» به رهبري ابوعمر البغدادي گرد آمدند. پس از کشته شدن ابوعمر، ابوبکر البغدادي به رهبري دولت اسلامي عراق رسيد. با خروج آمريکايي ها از عراق و نيز حملات ارتش عراق و عشاير، اين گروه دچار افول شد تا اينکه با شروع بحران سوريه جان تازه اي گرفت. البغدادي با گسترش فعاليت هاي خود در سوريه، سازمان خود را به «دولت اسلامي عراق و شام»و با مخفف داعش تغيير نام داد.
به کار بردن نام شام (به جاي سوريه) که منطقه‏ اي به گستردگي سوريه، اردن، لبنان، رژيم صهيونيستي و فلسطين و بخش‏هايي از غرب عراق و صحراي سينا را شامل مي‏ شود، ريشه‏ هاي فکري اين سازمان را نشان مي‏ دهد. به عبارت ديگر رهبران داعش با برگزيدن اين نام، آرمان بازگشت به دوران اقتدار خلافت اموي را به عنوان آرمان اين سازمان در سر مي پرورانند. با ذکر اين پيشينه مختصر، ساير ابعاد و جزئيات مربوط به اين گروهک در ادامه واکاوي مي شود.

مباني فکري داعش
داعش از لحاظ فکري در درون مباني فکري جريان سلفي در دوران معاصر تعريف مي شود. اصطلاح سلفي در دوران معاصر به معناي قرائتي خاص از اسلام است که ضمن نقد نحله هاي مختلف فلسفي ,کلامي و فقهي اسلامي و تأکيد بر وجود انحرافها و بدعت ها در نگرش هاي سنتي به اسلام ، خواستار بازگشت به سيره سلف بعنوان اسلام ناب بوده و خود را منادي بازگشت به شيوه سلف بعنوان اسلام ناب مي داند. اين جريان توسط افرادي همچون ابن تيميه و ابن قيم و محمد ابن عبدالوهاب شکل گرفت (فرمانيان ،۱۳۸۶ :۵۹۱) و منظور آنها از بازگشت به سلف بمعناي بازگشت به قرائت خاص آنها از انديشه هاي حنبلي و اهل حديث است که شکلي افراطي و حتي در مواردي مخالف با آموزه هاي اصلي احمد ابن حنبل و بزرگان اهل حديث مي باشد . و به بيان ديگر معيار سلفي بودن در دوران معاصر ، قرائت ابن تيميه (متوفاي۷۲۸ه.ق) و محمد ابن عبدالوهاب از تاريخ صدر اسلام است و عموما سلفي ها بر اساس مباني فکري اين‌ دو به تفسير دين مي پردازند. در حالي که انديشه اين فقها مورد اعتراض علما و فقهاي سنتي اسلامي قرار گرفت و در واقع انديشه سلفي در مقابل انديشه سنتي قرار دارد برخي از ويژگي¬هاي فكري و شخصيتي ابن تيميه که او را در مقابل اسلام سنتي قرار مي داد بشرح زير است :
وي احاديث پيامبر اعظم(ص) درباره فضايل اميرالمومنين(ع) و اهل بيت(ع) را انكار مي كرد. سفر به قصد زيارت پيامبراعظم(ص) و ائمه(ع) را بدعت و حرام مي دانست. با منطق، فلسفه، عرفان و كلام به شدت مخالف بود. فيلسوفاني هم چون فارابي و ابن سينا را دچار انحراف عقيدتي مي دانست. عارفان و صوفياني همچون ابن عربي و صدرالدين قونوي و عفيف تلمساني را كافر مي خواند. به همين دليل با شيعه و معتزله شديداً دشمني مي كرد و عقايد اشاعره را نيز نادرست مي دانست. و با تأويل و تفسير عميق آيات شديداً مخالف بود و مي گفت بايد به ظاهر آيات اكتفا كنيم. (موثقي،۱۳۸۷: ۳۴)
محمد عبد الوهاب با احياء مجدد اين عقائد در چند قرن بعد تلاش کرد تا قرائتي خاص از اسلام ارائه دهد که منجر به آن شد که ايشان عقائد بسياري از مسلمانان را نادرست و انحرافي و آنها را مشرک و يا کافر بداند به همين دليل مي توان ايدئولوژي آن را نوعي ايدئولوژي تکفيري ناميد. مهمترين ويژگي هاي ديدگاه وي که مرز انديشه وي را با اسلامگرايان سنتي و تجدد گرا مشخص مي کنند عبارتند از:

۱-۲.توحيد و نوع تفسير از آن؛ در حالي همه مسلمانان به اصل توحيد معتقدند اما اين گروه با تفسير ظاهر گرايانه از برخي آيات قر ان ديدگاه خاصي به توحيد داشته و بر آن اساس بسياري از اعمال مسلمانان را همچون زيارت قبور، توسل به اولياء و پيامبران و يا شفاعت و گنبدسازي را اعمال مغاير توحيدمي دانند و اقدام کننده به اين امور را به کفر يا شرک نسبت مي دهند .
اما بگفته بسياري از فقهاي سني ، آنان تفسير نا بجا و غير واقعي از آيات دارند و برخي احکامي که در خصوص بت ها و کافران آمده است به موارد ديگر تعميم داد ه اند در حالي که اين قياس ها به چند دليل باطل است: ۱. در اين قياس ها، پيامبر يا اولياي خدا، به جاي بت ها گذاشته شده اند.۲. مؤمنان و متوسلان به نبي(ص)، همانند بت پرستان و بي اعتقادان به خدا فرض شده اند.۳. توسل، استغاثه و شفاعت، با واژه «عبادت» هم معني گرفته شده اند؛ در حالي که هر يک معناي خاص خود را دارند.

۲-۲.بدعت؛ از ديگر موضوعاتي است که اين جريا ن فکري به آن پرداخته است عليرغم اينکه همه مسلمانان با بدعت در دين مخالفند آن را مردود مي دانند اما اين جريان باز در مورد بدعت با تعميم نابجا و مصاديق خارج از عقل و شرع ، بسياري از عقايد با اعمال ديگر مسلمانان را بدعت مي نامند. اعمالي چون برگزاري جشن براي ميلاد پيامبر(ص)، توسل، خواندن فاتحه پس از نمازهاي روزانه و بسياري اعمال ديگر را بدعت مي شمارند. در حالي که به گفته مخالفان ، هر گاه دليلي مبني بر حرمت، وجوب، کراهت يا استحباب عملي از سوي شارع وارد نشده باشد، اصل بر مباح بودن آن است که آن را «اصالة الاباحة» مي گويند. اما عبدالوهاب در مقابل اين قاعده «اصالة الحظر» يا «اصالة المنع» را جعل کرده است. وي بسياري اعمال، از جمله تزيين مساجد را چون در سنت موجود نبوده، بدعت و حرام مي دانست.

۳-۲..تکفير مخالفان فکري؛ يکي ديگر از مباحث محوري در انديشه سياسي مذهبي آنان است ، آنها بر اين اساس بسياري از مسلمانان را که با عقيده آنان هم رأي نيستند تکفير مي کنند در حالي که به اعتقاد اکثريت مسلمانان کفر زماني حاصل مي شود که انسان با زبان از دين بيزاري بجويد، يا آگاهانه انکار احکام دين کرده و کفر را بر ايمان ترجيح دهد. عبدالوهاب: معتقد بود «کساني که اقداماتي را که از نظر آنان بدعت محسوب مي شود انجام دهند ، همگي کافر و مرتد از اسلام هستند و هر کس که کفر آنان را انکار کند، يا بگويد که اعمالشان باطل نيست فاسق است و شهادتش پذيرفته نيست و نمي توان پشت او نماز گزارد. در واقع دين اسلام، جز با برائت از اينان و تکفيرشان صحيح نمي شود .»

۴-۲.جهاد عليه شرك؛ اين جريان فکري براساس اين اعتقادات و با کمک قدرت نظامي آل سعود حمله به مناطق مختلف شبه جزيره و خارج از آن را براي نابودي شرک و کفر آغاز کرد. بطوري که تهاجمات اين گروه در قرون۱۷و۱۸ م در قلمرو دولت عثماني با هدف پاکسازي اين مناطق از بت ها، تمثال ها و تصاوير صورت پذيرفته بود. اين اقدامات منجر به آن شد تا وهابي ها مکان هاي مذهبي و عبادت بخشي از اهل سنت ، صوفيان و شيعيان از جمله مساجد و حسينيه ها، همچنين آرامگاه هاي گنبد دار(حرم ها) و ساير مظاهر شيعيان را به نابودي کشاندند و حتي به کربلا لشکرکشي کرده و آن جا را تخريب نمودند.

اين گروهک شامل يک رهبر و يک شوراي فرماندهي نظامي است. کادر اصلي اين گروهک به صورت کامل از عراقي‏ها شکل گرفته است؛ زيرا البغدادي هيچ تابعيت ديگري را در اين شورا نمي‏پذيرد. تعداد اعضاي شوراي نظامي کم و زياد مي‏شود و معمولاً بين ۸ تا ۱۳ نفر هستند و فرماندهي شورا بر عهده يک افسر سابق ارتش بعثي عراق است.
اين افسر، يک سرهنگ ستاد در ارتش سابق عراق است که حجي بکر خوانده مي‏شود. وي در زمان فرماندهي ابوعمر البغدادي، فرمانده مقتول دولت اسلامي عراق که در سال ۱۳۸۹ کشته شد، بعد از توبه از فعاليت در حزب بعث عراق وارد تشکيلات اين گروه شد و تمام تجربه نظامي و مناسبات خود را در خدمت اين گروه قرار داد. وي مدتي بعد مشاور نظامي ابوعمر البغدادي و معاون او ابوحفص المهاجر شد.
ابوبکر البغدادي در آن زمان در شوراي فرماندهي سابق دولت اسلامي عراق نبود، بلکه تنها عضوي از اين دولت بود و در شهر فلوجه اقامت داشت. بعد از کشته شدن ابوعمر و معاون وي و تعداد ديگري از مقامات ارشد القاعده ، حجي بکر اعضاي شوراي نظامي را با بيعت با ابوبکر البغدادي به عنوان رهبر اين گروه غافلگير کرد. نام اصلي البغدادي «ابراهيم عواد ابراهيم علي البدري» است و داراي دو کنيه ابو عواد و ابو دعا است، اما ابوبکر کنيه مستعار و سازماني اوست.
به اين ترتيب، فعاليت گروه وارد مرحله جديدي شد که در آن ابوبکر البغدادي به عنوان فرمانده اصلي و حجي بکر به عنوان فرمانده در سايه کار خود را آغاز کردند. البته حضور سرهنگ ستاد با ريش تراشيده و قيافه‏اي غربي در کنار ابوبکر البغدادي حساسيت‏هايي را در ميان اعضاي دولت اسلامي عراق ايجاد مي‏کرد. از اين رو، وي نيز ريش خود را بلند کرد و ظاهر خود و حتي نحوه صحبت کردنش را تغيير داد. در اين مرحله، دولت اسلامي عراق از سويي در صدد تضمين عدم شکاف در ميان اعضا و حمايت از داخل از طريق ايجاد مراکز امنيتي بود و از سوي ديگر ورود منابع مالي به داخل گروه را نيز تضمين مي‏کرد.
همچنين البغدادي و البکر در خصوص توقف ديدارهاي سران درجه اول اين گروه با فرماندهان فرعي و درجه دوم به توافق رسيدند. به اين ترتيب مناسبات فرماندهان ميداني با سران در حد دريافت دستورهاي امير از طريق اعضاي مجلس شورا که سران آن را تشکيل داده بود، منحصر شد. اقدام ديگر در ايجاد يک دستگاه امنيتي براي اجراي ترورهاي محرمانه بود که در ابتدا شامل ۲۰ نفر شد و در يک ماه به بيش از ۱۰۰ نفر رسيد. اين ترورها از سوي شخصي به نام ابوصفوان الرفاعي رهبري مي‏شد و به صورت مستقيم زير نظر فرماندهي دولت اسلامي عراق قرار داشت. اين گروه هر کسي را که احساس مي‏شد سوداي جدايي يا تمرد از دستورهاي فرماندهي يا مقامات ميداني يا قضات شرعي را در سر دارد، ترور مي‏کرد.
تأمين منابع مالي همانند دوره ابوعمر البغدادي صورت مي‏گرفت و مصادره اموال شيعيان و مسيحيان و غير مسلمانان و کساني که مزدوران نظام عراق خوانده مي‏شدند؛ حتي از ميان اهل تسنن بخشي از منابع مالي اين گروه را تشکيل مي‏دادند. تسلط بر منابع نفتي و ايستگاه‏هاي توليد برق و سوخت و کارخانه‏ هاي دولتي و هر منبع مالي دولتي از ديگر درآمدهاي اين گروه تروريستي بود. چيزهايي که امکان مالکيت و تسلط کامل بر آن نبود نيز با تهديد مالک آن به قتل يا غارت و انفجار شرکت به صورت ماهيانه اموالي از آن را به عنوان ماليات به سرقت مي‏بردند.
از طرفي کمک‏هاي مالي خارجي از جمله عربستان و کويت هم به سوي اين گروه سرازير مي‏شد و به اين ترتيب اموال اين گروه به اندازه‏اي بالا رفت که توانست حقوق بسيار بالايي به عناصر خود بدهد و هزينه‏ هاي زيادي را نيز صرف عمليات نظامي خود کند. به همين دليل گرايش براي پيوستن به اين گروه نيز افزايش پيدا کرد و سازمان روز به روز گسترده ‏تر شد و به سوريه نيز تسري يافت.

- مباني مورد بررسي از مقاله جريان هاي سلفي در تونس و راهبردهاي جريان اسلامگراي النهضه در مواجهه با آنها از فصلنامه جهان اسلام شماره ۴ سال ۱۳۹۲ با جرح و تعديل اقتباس شده است
- البغدادي به عنوان مدرس در زمينه مطالعات اسلامي فعاليت مي‌کرد. مدتي امامت مسجد جامع احمد بن حنبل در سامراء را برعهده داشت و سپس به مسجد جامع بغداد رفت و در نهايت ساکن فلوجه شد. نيروهاي آمريکايي وي را در ۴ ژانويه ۲۰۰۴ به مدت حدود ۳ سال بازداشت کردند. بغدادي پس از آزادي گروهکي تحت عنوان "ارتش اهل سنت" راه‌اندازي کرد و سپس توانست به القاعده بپيوندد.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

شنبه ۷ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۰۴:۳۲:۵۲

28 Dec 2019