خبرنگاریم، شکر همین که می توانیم از هر دردی بنویسیم و در هربابی از گفتوگو گرفته تا مشکلات جامعه را انعکاس داده و شاید هم گاهی باعث حل شدنش شویم،
هفدهم مردادماه از راه رسید، بوی کاغذ، قلم وورق های کاهی که روزنامه میشوند از همان ابتدای مرداد ماه قوی تراز هر زمان دیگری به مشام می رسد. رسیدیم به روزی که خبرنگاران با همه بدی ها و خوبی ها دوستش دارند، روزی که حتی اگر به کاممان نباشد حداقل به ناممان هست هرچند که زود می گذرد. امروزمی شوم تیتر اول و مهمترین بخش خبر را خودم تشکیل می دهم؛ قلمم امروز به چشم می آید و صفحه کاغذ می شوم سرنوشت من!امروز ،روزی است که می توانی خودت باشی و در میان هزاران خبر داغی که هر روز کره زمین را سوژه خود می کنند از خودت بگویی. روز خبرنگار، سرود ماندن در ورطه نوشتن حکایت پابرجایی د ردنیای کلمات وواژه ها و عامل تابندگی دگرباره اندیشه های انسانی است.۱۷ مرداد نمادی از تلاش و سختکوشی کبوتران عاشقی است که همواره به پاسداری از مرزهای فکری جامعه پرداخته و بی پروا جان خود را بر کف نهاده و با عشقی غیر قابل وصف به کار و حرفه خود، پروازی بی پایان و خستگی ناپذیر را درآسمان نیلی این سرزمین دنبال می کنند. دنباله گلایه و شکایت نیستم، شکر همین که می توانیم از هر دردی بنویسیم و در هربابی از گفتوگو گرفته تا مشکلات جامعه را انعکاس داده و هم گاهی باعث حل شدنش شویم، بازهم رسالتمان را انجام داداه ایم. شکر که دستی برای نوشتن و قلمی برای قلم فرسایی هست.هرچند که دنیای مجازی لذت قلم دردرست گرفتن را نیز از ما گرفته است، دلم برای همه روزهایی که گذشت و می گذرد تنگ می شود، لحظاتی که باعث بزرگ تر شدن وقد کشیدن قلمم شد.ایامی که به سرعت باد گذشت.عده ای بر این عقیده اند که خبرنگار مرغی است برای عذا و عروسی! نباید فقط شعار داد؛ خبرنگاری رسالتی عظیم است، بلکه باید این باور درما و افکار مردم نهادینه شود و این ایمان درما ریشه بداوند. تلنگری باید به هم قلمان و هم قطاران خودم بزنم،مواظب حفظ حرمت قلمهایمان باشیم، قدرت قلمی که می تواند با یک نقطه دنیایی را زیرو رو کند، یا رحیمی را رجیم کند، جهانی را برآشوباند یا همچون آبی برآتش اختلاف و فتنه باشد. باید صریح و شفاف قلم را بر دست نگارنده رقصاند و بر سینه صفحه نوشت نوشته هایی که از پی رنگی بود/ نوشته نبود عاقبت ننگی بود. سالها دود چراغ می خوری تا قلم به دست بگیری و اندیشه را تبدیل به کلام کنی تا شاید منجر به عمل شود، اما افسوس که دیواری کوتاهتر از دیوار اهل قلم نیست. در کشوری که هویت دینی، ملی و فرهنگی آن به اندازه تاریخ قدمت دارد، روزه هفده مردادماه تنها می شود روز یکه خبرنگاران می گویند: روزی که به کاممان نیست، ولی به ناممان هست. ولی هفده مردادماه و قصه تکراری روز خبرنگار، روز قلم روز ارج نهادن به رکن چهارم دموکراسی روزنامه نگاری فقط یک شغل نیست؛ هم فن است و هم مهارت،آن هم مهارتی که شاید سال ها زمان ببرد تا نیروهای توانمند و کارامد را به جامعه رسانه ای معرفی کند.این روزها اعتماد مردم به هررسانه ای در صورتی بوجود می آید که نیروهای شاغل درآن مجموعه تخصص لازم را داشته باشند و درفضایی به دور از قضاوت عجولانه و جانبدارانه اطلاعات لازم را دراختیار مخاطب قراردهند. اماخالی از لطف نیست،گرچه رسم ادب هم هست،باید بگوییم وبنویسی روز خبرنگار درتقویم ۳۶۵ روزه ایرانی خود نمایی می کند. روزی که پیام آور خشونت و خونریزی طالبان با پیکر خونین یک خبرنگار(شهید محمود صارمی) است.آری دیر زمانی نیست که خبرنگارایرانی که به گمنامی خود خو گرفته، با رویدادی خونین سکوت خود را شکست و ثمره خونش در تقویم این سرزمین روزی به نام خبرنگار را رقم زد.
فرصتی را که درآنیم غنیمت شمریم/ شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر... سید امیر حسین ابطحی