ارزش انسان به کمال مطلوب هایی است که جستجو می کند بدیهی است که اگر بطور مثال مطلوبی بالاتر از شکم خود نداشته باشد و تمام تلاش و آرزوهایش در همین حد باشد ارزشی بیش تر از"شکم"نخواهد داشت.
به گزارش جهان بین به نقل از شبکه اطلاع رسانی دانا؛ مکاتبی بوده و هستند که نسبت به نظام آفرینش به دیده بدبینی می نگرند این نظام موجود را کامل نمی بینند .همچنین مکتب هایی بوده که آمدن انسان را به این جهان نتیجه یک اشتباه و از نوع راه گرم کردن می دانند ؛ انسان را صدردرصد بیگانه با جهان می شمارند که هیچگونه پیوند و خویشاوندی با این جهان ندارد .
زندانی این جهان است ،یوسفی که به دست برادران دشمن در چاه این جهان محبوس گشته است و تمامی توان خود را باید صرف این زندان و بیرون آمدن ازین چاه کند. بدیهی است هنگامی که رابطه انسان با دنیا و طبیعت رابطه زندانی و زندان و به چاه افتادن است انسان نمی تواند جز "خلاصی" داشته باشد. اما از نظر اسلام این رابطه ی چاه و در چاه افتادن و رابطه زندانی و زندان نیست .بلکه رابطه کشاورز و مزرعه و ...عابد و معبود است .
دنیا از نظر اسلام مدرسه انسان و محل تربیت و جایگاه تکامل اوست .امیر المومنین علی علیه السلام ، مردی که می پنداشت دنیا مذموم همین جهان مادی است را مورد ملامت قرار داد و او رابه اشتباهاتش آگاه ساخت . از نگاه اسلام نه جهان بیهوده آفریده شده و انسان غلط آمده است و نه علایق فطری و طبیعی انسان اموری نبایستنی است .
امیر المومنین علی علیه السلام مکرر مطالبی از این دست دارند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند این جاه قرار گاه دائمی نیست و گذرگاه و منزلگاه او است. "و لنعم دار مالم یرض بها دارا "خوب خانه ای است دنیا اما برای کسی که آن را خانه خود نداد *؛ویا "الدنیا مجاز لا دار قرار ،فخذوا من ممرکم لمقرکم"دنیا خانه ی بین راه است نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی*. دنیایی که باعث "اسیرزیستی" انسان باشد نه" آزاد زیستی" او ، اسلام در تعلمیات خویش مبارزه ای بی امان با آن دارد .
ارزش انسان به کمال مطلوب هایی است که جستجو می کند بدیهی است که اگر بطور مثال مطلوبی بالاتر از شکم خود نداشته باشد و تمام تلاش و آرزوهایش در همین حد باشد ارزشی بیش تر از"شکم"نخواهد داشت .امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید:آن کسی که همه هدفش پرکردن شکم است ارزشش با آنچه از شکم خارج می گردد برابر است . واینجاست که دنیا انسان را قربانی ساخته و از انسانیت ساقط می کند .
امیر المومنین امیر المومنین علی علیه السلام مردم را به دو گروه تقسیم می کند ،اهل دنیا و اهل آخرت و اهل دنیا را به چهار گروه :
-گروه اول: مردم آرام و گوسفند صفت که هیچ گونه تباه کاری نه به صورت زور و تظاهر و نه به صورت فریب وزیر پرده، از آن ها دیده نمی شود ؛ولی تنها به این دلیل که عرضه اش را ندارند. این ها آرزویش را دارند ،اما قدرتش را ندارند.
-گروه دوم: هم آرزویش را دارند وهم همت و قدرتش را ؛ دامن به کمر زده ،پول و ثروت گرد میآورند ،یا قدرت و حکومت به چنگ می آورند و یا مقاماتی را اشغال می کنند و از هیچ فسادی کوتاهی نمی کنند.
-گروه سوم : گرگانی هستند در لباس گوسفند، جو فروشانی هستند گندم نما ، اهل دنیا اما در سیمای اهل آخرت ؛ سرها را به علامت قدس فرو می افکنند ،گام ها را کوتاه بر میدارند جامه بالا می زنند و در میان مردم آنچنان ظاهر می شوند که اعتمادها را به خود جلب کنند و مرجع امانات مردم قرار گیرند .
-گروه چهارم :در حسرت آقایی و ریاست به سر می برند و درآتش این آرزو می سوزند اما حقارت نفس آنان را خانه نشین کرده است و برای این که پرده روی این حقارت بکشند ،به لباس اهل زهد در می آیند .
امیر المومنین علی علیه السلام این چهار گروه را علی رغم اختلافاتی که از نظر رفتار و سبک و نظر روحیاتی دارند را یک گروه می داند اهل دنیا . چرا که همه آن ها در یک خصیصه مشترکند وان این که همه آن ها مرغانی هستند که به نحوه مادیان دنیا آنها را شکار کرده واز رفتار و پرواز انداخته است انسانهایی هستند اسیر و برده . حال در ایام کوفی رنگ بی مالک در شبهای پر از نامرد مردم ،عدالت شبها با یتیمان میخوابد .کاخ عدالت درخرابه و همنشینی با مرد خرابه نشین است .
عدالت آتش است وعقیل گونه اثبات می شود .عدالت پشت طلحه و زبیر را می شکند به عافیت نه بلکه به عاقبت فکر می کند .عدالت با افطاری های رنگا رنگ میانه ای ندارد.
عدالت آرزوی اختلاس و سوء استفاده از بیت المال را به دل صحابه می گذارد حتی همه آنهایی که این فکر را درسر می پرورانند .عدالت شتر سرخ موی فتنه را به زمین می کوبد.عدالت زانوان نیزهای قران به سر داشته را به زمین میزند .
عدالت قانع است به نان و عبایی و ردایی .عدالت برق خشم خود را به ذوالفقار برسرحنجره های ناهنجاری می سپارد. عدالت فقر آلوده ترین کوچه ها را به رسم و سنت شبگردی نیم بند رها نمی کند ،بر یک بام دوهوا قدم نمی زند .عدالت همدوش شانه های خیبری اش "چاه" است از قصه در و دیوار و چادری خاکی !عدالت جگر میخواهد ،در مقابل ریاست طلبی کوفی می ایستد به قیمت فرقی شکافته .