بیست و سوم تیر ماه سال ۱۳۷۸ یکی از روزهای پرافتخار انقلاب اسلامی است که به همراه ۹ دیماه ۱۳۸۸ در افق و تارک انقلاب اسلامی ثبت شده است.
غور و دقت در تاریخ یکصد ساله ایران نشان میدهد که قبل از انقلاب اسلامی از حضور مردم در صحنههای دفاع از منافع ملی و حیاتی کشور خبری نبوده است. استثنا در این زمینه فقط قیام سی تیرماه ۱۳۳۱ است که آن هم به رهبری روحانیت بود، چرا که اگر اینگونه نبود باید پس از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ نیز مردم به میدان دفاع از مصدق میآمدند. آیتالله کاشانی با صراحت میگوید که قیام ۳۰ تیر به خاطر حضور و خواست من بود، چون من و مصدق نتوانستیم با هم ادامه مسیر دهیم. مردم نیز به حمایت از ایشان، در مقابل کودتا نایستادند، بنابر این این استثنا نیز به برکت حضور روحانیت بوده است و استثنای دوم نیز مسئله تحریم تنباکو است که اولین قیام روحانیت در عرصه سیاسی تاریخ معاصر ایران است. در دو بار اشغال ایران، کودتای ۱۲۹۹، اخراج پهلوی اول در شهریور ۱۳۲۰، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به توپ بستن مجلس اول و ایضاً در اشغال چندین باره ایران توسط روسها خبری از مردم نیست. اما وقتی ایدئولوژی مبارزه از ناسیونالیسم دروغین به اسلام تبدیل میشود، همه صحنههای خطر انقلاب اسلامی با حضور مردم فیصله مییابد. قبل از انقلاب اسلامی، وقتی سفیر امریکا در تهران (ویلیام سولیوان) در دیماه ۱۳۵۶ به شاه میگوید، امریکا به این نتیجه رسیده است که حکومت شما دیگر دوام نمیآورد و باید بروی، شاه با گریه میپرسد: اگر قرار است بروم کجا باید بروم؟ این اظهار پادشاهی است که ملت خود را پشت سر خود نمیبیند و فشار بیرونی را با مردم در میان نمیگذارد. اما یک سال بعد از آن امام راحل میگوید: من تو دهن این دولت میزنم و با پشتوانه این ملت دولت تعیین میکنم و امریکا هم هیچ غلطی نمیتواند بکند. این اعتماد به نفس و شهامت امام از کجا به دست آمده بود؟ از آنجایی که از یک ملت تحقیر شده که در ۲۰۰ سال گذشته یک سوم کشورش را از دست داده و انواع قراردادهای استعماری بر وی تحمیل شده، ملتی ساخته است که تمام جهانیان را به مشاهده استقامت و صلابت خود دعوت کرده است. ۲۳ تیرماه ۱۳۷۸ یکی از جلوههاست. جلوه ملتی که هویت خود را بازیافته بود و برای آن فرقی ندارد که دشمن کیست اما این را به خوبی فهمیده است که اگر در میدان نباشد، نه تنها عهدنامه ترکمنچای و گلستان که احتمال صلح امام حسن (ع) و عاشورا دور از ذهن نیست. آنچه مردم در بیست و سوم تیرماه انجام دادند در کلام مقام معظم رهبری به مچاله کردن کاغذ توسط بسیج و مردم تعبیر شد. مردمی که با صدای حیدر حیدر و با دست خالی دشمن را به وحشت انداختند و به قول خاتمی بدون شلیک یک گلوله دشمن تار و مار شد. جذابیت حضور مردم در حادثه ۲۳ تیرماه زمانی بیشتر قابل فهم است که بدانیم بخشی از غائله آفرینان ۱۸ تیرماه از درون حاکمیت بودند و کرم از درون درخت تغذیه میکرد و تشخیص دوست و دشمن به امری پیچیده تبدیل شده بود و نظام جمهوری اسلامی حتی حق دفاع از خود را نداشت. چند سال پیش در یک افطاری ماه رمضان فردی از فرمانده وقت نیروی مقاومت که پس از ۹ سال فرماندهی در مسئولیت دیگری قرار گرفته بود، پرسید: تلخترین و شیرینترین خاطره دوره فرماندهیتان را برای جمع حاضر تعریف کنید. آن فرمانده به خاطره تلخی اشاره کرد که شنیدن آن دل نیروهای مؤمن به انقلاب را به درد آورد. وی میگفت در روزهای بعد از ۱۸ تیرماه دو گردان بسیجی در درون مسجد جمهوری مستقر شده بودند و در مسجد هم بسته بود و نیروها صرفاً جهت احتیاط آنجا مستقر بودند. اما در عین جولان دادن ضدانقلاب در میدانها و خیابانهای تهران، سران دولت اصلاحات مرا مورد شماتت قرار میدادند که چرا بسیجیان در مسجد جمهوری مستقر شدهاند؟
در پاسخ به آنان گفته بود: دشمن در خیابانها عربده میکشد و شما نگران نیستید اما از حضور احتیاط گونه بسیج در یک محیط بسته نگران شدهاید؟ نکته آخری که درباره حادثه ۲۳ تیرماه قابل یادآوری است سهم رئیسجمهور منتخب در ختم آن غائله است. حادثه بیست سوم تیرماه ۱۳۷۸ با نام دکتر روحانی عجین است. وی سخنران آن مراسم بود و با سخنان خویش موجب تحقیر دشمن و عزت نیروهای انقلاب شد و آن مواضع و آن تجربه و آن اطلاعات پشت پرده اکنون در حافظه و سینه دکتر روحانی است و میداند که چه کسانی و چگونه درصدد حذف روح اسلام انقلابی از صحنه کشور بودند. میداند که ۱۸ تیرماه پیوند عملی بین اصلاحطلبان و تجدیدنظرطلبان با نهضت آزادی و دیگر اپوزیسیون بود و میداند که این مارهای خوش خطوخال همچنان مترصد فرصت و انتقام از انقلاب، رهبری و مردم هستند. عبدالله گنجی