به گزارش
جهانبین نیوز؛ به نقل از
منطقه آزاد؛ روح الله مولوی کارشناس روابط بین الملل در یادداشتی نوشت:
از زمانی که روند مهاجرت ایرانیان به غرب آغاز شده٬ روزی نبوده که این جماعت در موضع «دفاع» از وجهه و شخصیت و حقوق اولیه خود نبوده باشد. دهه ۱۹۸۰ دهه کتاب «بدون دخترم هرگز» بود و تصویر یک انسان متحجر٬ خشن٬ زنستیز٬ بینزاکت٬ کثیف٬ دورو و دروغگو و غیرقابل اعتماد با نام «ایرانی» عجین شده بود و ایرانیان مهاجر نیز با فرار از اسم «ایران» و معرفی خود به عنوان «پرشن» (Persian) و اصرار بر «آریایی» بودن نژاد خود و افراط در نمایش سبکزندگی «غربی» و تغییر ظاهر و منش و زبان و حتی نام کوچک خود؛ مدام در اضطراب فاش شدن هویت واقعیشان بسر میبردند تا از فشارهای جامعهء میزبان در امان باشند؛ - آیا شما ایرانی هستید؟ - نه! نه! «پرشن» هستم.
دهه ۱۹۹۰ دههء تصویر ایرانی «تروریست» بود و «انگشتنگاری» در مرزها و توهین در سفارتخانهها و بازجویی در ادارات مهاجرت و نگاههای مشکوک شهروندان جامعه میزبان در خیابان و رستوران و محل کار٬ و تلاش بیوفقهء بخش عمده مهاجران ایرانی برای اثبات اینکه «عرب» و «مسلمان» نیستند و هیچ «آزاری» ندارند و سیاستهای غرب را هم تایید میکنند و جز تفریح و رقص و لباس مارکدار و ماشین مدلبالا مشی دیگری در زندگی ندارند.
در سالهای ۲۰۰۰ تصویر ایرانیان را با «بمب اتم» و «کلاهک هستهای» و «تهدید» برای صلح جهانی درآمیختند؛ سالهای تحریم اقتصادی و مسدود کردن حسابهای بانکی و محدودیت در انتقال پول و محرومیت از تحصیل در برخی رشتههای علمی و زندانی کردن شهروندان ایرانی-تبار به جرم «نقض تحریمها» و زیر ذرهبین قرار دادن تمام فعالیتها و تعاملات و رفت و آمدهای مهاجران ایرانی؛ سالهایی که برای مهاجران ایرانی هر روزش با «Petition» نوشتن و امضاء جمعکردن و کمپین راه انداختن و دست به دامان وکلا و سیاستمداران و فعالان اجتماعی شدن و در پی استدلالات حقوقی و اخلاقی و انسانی گشتن٬ برای حفظ شأن و غزت خود٬ گذشت!
از سال ۲۰۱۷ به این طرف ظاهراْ برای دولت جدید آمریکا و لابیهای اسرائیلی و حامیان سعودی و مشاوران نومحافظهکار و جنگطلب آن٬ دیگر هیچ «توجیه» و «بهانه»ای هم برای اعمال فشار بر شهروندان ایرانی-تبار و خانوادههایشان نیاز نیست. کافی است که رئیس جمهور پشت میزش بنشیند و یک «فرمان اجرایی» امضاء کند و با بادی در غبغب آن را جلوی دوربین تلویزیون بگیرد تا میلیونها ایرانی را از ورود به کشورش منع کند.
اما عجب اینجاست که در طول تمام این سالها حتی ذرهای از شوق و اشتیاق و حرص بیپایان ایرانیان برای مهاجرات به غرب کاسته نشده؛ هنوز «آرزو»ی بسیاری از جوانان ایرانی رفتن به «خارج» است٬ هر ساله صدها هزار ایرانی در انتظار رسیدن نوبتشان برای «مصاحبه» در کنسولگریهای کشورهای غربی نشستهاند٬ هنوز همهء اندوختهء سرمایههایشان را دو دستی تقدیم وکلای مهاجرت و قاچاقچیان مرزی میکنند تا کارشان را «درست» کنند یا از مرز عبورشان بدهند٬ هنوز دانشجویان و نخبگان ایرانی به محض دریافت یک مدرک تحصیلی یا کسب یک رتبهء بالا در یک کنکور یا مسابقه یا المپیاد علمی بیدرنگ اقدام به مهاجرات میکنند٬ هنوز آموزشگاههای زبان در سراسر کشور پُر است از ایرانیانی که با هیچ هدفی جز «مهاجرت» مشغول فراگیری زباناند٬ هنوز در اردوگاههای پناهندگی اروپا در کنار آورگان جنگی خاورمیانه و آفریقا چهرههایی ایرانیانی با لبهای دوخته دیده میشود که برای دریافت پذیرش در این کشورها در حال تحصناند...
کاش یک هزارم این بُردباری و تحمل و انعطافپذیری و تلاش و انگیزهای که برای «زندگی» در خارج از کشور در جامعهء ما وجود دارد برای «ماندن» و «ساختن» کشورمان وجود داشت. کاش یک هزارم نیرو و عمری که ایرانیان برای مقابله با سختیهای «غربت» و کنار آمدن با بدخُلقیهای جامعهء میزبان و تلاش برای «پذیرفته» شدن و جدال روزمره برای شهروند «درجه دو» نشدن و کوشیدن برای اثبات شخصیت و منزلت خود در کشورهای غربی میسوزانند٬ صرف ارتقای سطح زندگی و رفاه و حقوق شهروندی و رتبهء علمی و جایگاه بینالمللی کشور خودشان میکردند.
هر چند مبارزه با قوانین تبعیضآمیز و نژادپرستانه دولت ترامپ علیه شهروندان ایرانی-تبار و مسلمان آمریکا - و هر اقلیت دیگری - واجب است؛ اما جامعهء ما نیازمند یک بازنگری کلیتر و اساسیتر در مسئله «مهاجرت» و یک عزم جمعی برای بازیافتن جایگاه و مختصات واقعی خود در جامعهء جهانی است تا با امضای یک «فرمان اجرایی» توسط یک سیاستمدار خارجی تا این حد متاثر نشویم؟؟؟
انتهای پیام/1026ج