به گزارش
جهانبین نیوز؛ دلیل تجاوز عراق به خاک ایران آن چنان روشن است که در طول سالیان دراز کمتر مورد پرسش واقع شده است به خوبی آشکار بود که به دنبال از دست رفتن محمد رضا پهلوی یکی از متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه و وقوع انقلاب اسلامی، دلهره صدور انقلاب اسلامی، چنان ابرقدرتهای شرق و غرب را فراگرفته بود که دست به تحریک و سپس پشتیبانی عراق برای شروع جنگ زدند و برای سالیان دراز و با دادن انواع جنگافزارهای پیشرفته این حمایتها را ادامه دادند.
عراق در جبههای به طول ۱۳۰۰ کیلومتر که شامل ۵ استان ایلام، کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی میشد، حملات خود را شروع کرده بود. گرچه نظامیان متجاوز در مدت کوتاهی در حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از خاک این سرزمین را اشغال کردند؛ اما از آنجا که صدام و اربابان او در محاسبات خود جایی برای ایمان و اعتقادات مردم این مرز و بوم و رهبری امام راحل (ره) بازنکرده بودند؛ ناباورانه با مقاومت سرسختانه مردم این سرزمین روبهرو شدند. علیرغم هشت سال شرارت و جنایت و بهرهمندی از انواع و اقسام حمایتها و پشتیبانیهای مالی و نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی آمریکا و ناتو و پیمان ورشو و همچنین مرتجعین منطقه ، نوانستند به اهداف شیطانی خود برسند.
گرچه امام خمینی (ره) از همان آغاز جنگ، به طور مکرر تاکید میکردند که جنگ باید در راس امور قرار بگیرد و مسئله اصلی کشور باید جنگ باشد، ولی برخی از مسئولان و دستاندرکاران، توجه لازم را به این امر نشان نمیدادند و به گونهای عمل میکردند که گویا جنگ یکی از مسائل فرعی کشور است در نتیجه تاوان بیتوجهیها و بی مسئولیتیهای این افراد را می بایست رزمندگان عرصههای نبرد بپردازند در کشور عراق حکومت بعثی همه امکانات کشور را در خدمت جنگ قرار داده بود و از همه گونه کمکهای مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی حامیانش نیز استفاده میکرد اما برعکس، برخی از مسئولان در ایران معتقد بودند که نباید در کشور حالت جنگی اعلام شود که به یقین مجموع چنین سوتدبیرها موجب فشاربه نظام و در راس آن امام امت شد و قطعنامه مانند جنگ بر امام و امت توسط برخی تحمیل گردید.
آنچه در شرایط کنونی کشور و باتوجه به آنچه رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با فرماندهان سپاه مبنیبر دلایل عقلی و عملی لزوم بیاعتمادی به آمریکا نیاز به بررسی دارد نقش آمریکا در تحمیل هشت سال جنگ تمام عیار بر کشور بود شاید بازخوانی دخالتهای روشن آمریکا در حمایتهای بیدریغ خود از صدام علیه مردم ایران، برخی از مسئولان کنونی که در خواب غفلت اعتماد به کدخدا به سر میبرند را بیدارکند.
آمریکا با اشغال سفارت خود در ایران عملاً خود را در محاصره غافلگیرانه انقلاب اسلامی دید و با وجود فشارهای سیاسی و تبلیغات گسترده جهانی نتوانست از این محاصره خارج شود، تا اینکه به عملیات طبس درپنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ جهت آزادی گروگانهای خود دست میزند که با شکست مواجه میشود. امریکا پس از ناکامی در عملیات طبس، بهمنظور تحت فشار قرار گرفتن ایران کودتای نوژه را دامن میزند که در این کودتا نیز موفق نشد، آنگاه امریکا و متحدانش به این فکر افتادند که ایجاد یک غائله مرزی با توجه به اوضاع سیاسی داخل و توان نیروهای مسلح ایران میتواند هدف او را تحقق ببخشد، از این جهت طرح حمله نظامی به ایران در دستور کار متخصصان و کارشناسان سیاسی و نظامی امریکا قرار گرفت، یکی از مقامات کاخ سفید در این باره اظهار داشت: امریکا به بررسی عملیات احتمالی نظامی از قبیل محاصره دریایی و هوایی و جنگ در بیابان پرداخته است. صدام حسین رئیس جمهور عراق با علم به راهحل نظامی امریکا همواره با طرح ادعاهای واهی، مبنیبر حاکمیت بر اروندرود و استرداد جزایر سهگانه و... خود را به عنوان کاندیدای حمله نظامی در منطقه مطرح مینمود و برای جلب اعتماد امریکا شرایط سیاسی و اقتصادی و نظامی خود را به نحو مطلوبی بهبود بخشید.
باوجودی که دولت امریکا عراق را به تهاجم به ایران در سال ۱۹۸۰ تشویق کرده بود، در ابتدا رسماً موضع بیطرفی اتخاذ کرد. واشنگتن راضی بود تا زمانی که عراق دست بالا را داشت یا دو کشور درگیر خونریزی دوجانبه بودند، جنگ ادامه یابد. فروش اسلحه از طریق طرفهای سوم به دو کشور تسهیل شد، هر چند که قدرتهای اصلی به طور رسمی دو طرف مخاصم را تحریم تسلیحاتی کرده بودند.
با این حال، تدریجاً ورق به نفع ایران بر میگشت. نیروهای نظامی ایران نیروی مهاجم اولیه عراق را از ایران بیرون رانده و دست به یک رشته ضد حمله در خاک عراق در حوالی بصره زده بودند. ناتوانی عراق در صدور نفت از طریق خلیج فارس، این کشور را در معرض فروپاشی اقتصادی قرار داده بود. بهعلاوه عملیات نظامی عراق که به خرید گسترده سلاح از خارج متکی بود، مختل شده بود. عراق سلاحهای غربی را از طریق اروپا و سلاحهای روسی را از طریق مصر دریافت میکرد و این امر با تأیید تلویحی امریکا صورت میگرفت. امریکا پیروزی ایران را تهدیدی جدی برای ثبات منطقه و عرضه نفت امریکا میدانست.
دولت ریگان تصمیم گرفت عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف کند تا راه برای حمایت از عراق هموار شود. این فهرست را کارتر جهت توجیه تحریم اقتصادی کشورهایی که به نوعی با منافع امریکا مخالفت کرده بودند، ایجاد کرده بود. پس از خروج عراق از فهرست، این کشور واجد شرایط دریافت وام از مؤسسات دولتی امریکا شد.
روز ۲۲ اکتبر ۱۹۸۳ ایران اعلام کرد عراق از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است که نقض پروتکل ۱۹۲۵ ژنو است و ایران، عراق و امریکا از امضاکنندگان آن هستند. به طور علنی، دولت امریکا این موضع را اتخاذ کرد که اطلاعات کافی جهت تأیید استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی ندارد. اما در خفا، مقامات دولت امریکا در این امر هیچ تردیدی نداشتند. مشکل اصلی برای آنان این بود که ضمن تقویت بنیه نظامی عراق، ظاهراً متعهد به پروتکل ژنو باقی بمانند. واشنگتن از آن بیم داشت که اگر علناً به عراق اجازه استفاده از سلاحهای شیمیایی را بدهد، سایر کشورها ازجمله شوروی در جنگ با مجاهدین افغان از سلاحهای شیمیایی استفاده کنند حمایت واشنگتن از عراق به افزایش اتکای بغداد به دولت امریکا انجامید. با افزایش هزینه جنگ، عراق مجبور شد برای دریافت پول و تسلیحات به امریکا و متحدان اروپایی و خاورمیانهای آن متوسل شود.
در خلال سالهای جنگ عراق و ایران در دهه ۸۰، امریکا تدریجاً به عراق نزدیک شد. واشنگتن روابط کامل دیپلماتیک را از سر گرفت، دستگاههای اطلاعاتی امریکا به عراق کمک کردند و این کشور کمکهای مالی و اعتباری در اختیار عراق گذاشت تا توانایی آن را برای ادامه جنگ تقویت کند. این روابط بهرغم ماهیت بیرحم دیکتاتوری صدام حسین گسترش یافت.
در خلال سالهای پایانی جنگ یعنی در سال ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ دخالت امریکا به نفع عراق جنبه نظامی مستقیم پیدا کرد. دولت ریگان پس از بازی با ایده بهبود روابط با ایران از طریق فروش تسلیحات به آن، قاطعانه پشت سر عراق قرار گرفت.
این اقدامات بهرغم خطرناکترین موارد استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی ادامه پیدا کرد. روز ۱۶ مارس ۱۹۸۸، عراق از گاز اعصاب و سیانید علیه مردم کرد شهر حلبچه استفاده کرد. بیش از ۴۰۰۰ نفر در این حمله کشته شدند. اسناد داخلی وزارت خارجه امریکا همچنان بر موضع رسمی امریکا در این پاره تأکید داشت، یعنی باید با کاربرد سلاحهای شیمیایی به طور کلی مخالفت شود اما در مورد عراق این امر نباید به تخریب روابط بین عراق و امریکا بیانجامد. در اواخر سال ۱۹۸۸، دولت امریکا با تلاش برخی اعضای کنگره جهت تصویب قطعنامه اعمال تحریم اقتصادی بر عراق به خاطر کاربرد سلاحهای شیمیایی مخالفت کرد.
در اواسط سال ۱۹۸۸، عراق بخشی از زمینهایی را که به ایران باخته بود، پس گرفت. پیروزی عراق در فاو هم زمان با یک رشته حملات امریکا به کشتیهای ایرانی در خلیج فارس بود. واقعهای که به ختم جنگ انجامید، هیچ ارتباطی با عراق نداشت. روز سه جولای ۱۹۸۸ ناو امریکایی یواس اس وینسنس یک هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد. در این حادثه ۲۹۰ سرنشین آن جان خود را از دست دادند. با وجودی که امریکا ادعا کرد این هواپیما با یک هواپیمای جنگی اشتباه گرفته شده بود، ایران این اقدام را علامت مرحله جدیدی در حمایت امریکا از عراق تعبیر کرد. این واقعه نهایتاً به پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و ختم جنگ انجامید.
حاصل کلام آنکه در این سالها همواره آمریکا هرآنچه در توان داشته است بر علیه ملت ایران بکار بسته است این در صورتی است که برخی در داخل کشور چشم خود را بر این حقایق بستهاند و حیات خود و کشور را در ارتباط با آمریکا میدانند که رهبر انقلاب نیز در این باره در دیدار با فرماندهان سپاه فرمودند: "یکی از عناصر قدرت نرم جمهوری اسلامی، بیاعتمادی مطلق به قدرتها است که امروز مظهر آن امریکا است. متأسفانه برخی این بیاعتمادی را قبول ندارند، به زبان میگویند اما واقعاً بیاعتماد نیستند. اگر انسان واقعاً به آمریکا بیاعتماد باشد، در مذاکرات به حرفهایشان مطلقاً اعتماد نمیکند. این بیاعتمادی، نتیجه عقلانیت است. نتیجه اعتماد به انگلیس در مشروطه، ۷۵ سال عقب ماندن کشور شد"
یادداشت از احسان قائدی
انتهای پیام/۱۰۲۶ج