به گزارش
جهانبین نیوز ، مظاهر توفیقی ، کارشناس ارشد ارتباطات و رسانه در یاداشتی نوشت :
فلسفه روز قدس که از ابتکارات بنیانگذاراولین حکومت اسلامی در عصر معاصر است را می توان در تفکر ولایت طاغوت و ولایت الله جستجو کرد. مومنان واقعی مطابق با آیه شریفه "ولن يجعلالله للكافرين على المؤمنين سبيلا " حقِ پذيرفتن سلطهى كافران را ندارند ودر حقیقت سلطهپذيرى نشانه نداشتن ايمان واقعى است . از سویی در کنار تفکرات دینی ، ظلم ستیزی با مساله انسانیت عجین شده است . انسانی که خواستار حفظ حریت و آزادگی خود است نمی تواند درمقابل ظلم سر تسلیم فروآورد چراکه این امربا کرامت انسانی وی در تعارض است . فرهنگ ظلم ستیزی البته در شیعه رنگ و بویی دیگر دارد. شیعه هر جمعه در فراغ آن حاکم عادل می گوید " این المعدّ لقطع دابر الظّلمه " شیعه در انتظارکسی که مصداق "یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً". از این رو نوع نگاه شیعه در مقابله با ظلم نگاهی پویا و به روز است .
در میان ایام و مناسبت ها ،روز قدس سمبل استبداد ستیزی و مقابله با ظلم و ستم است .بر اساس مبانی دینی ، ما با هرچه خوی استبدادی و استعماری دارد سر ستیز و تقابل داریم و اگر تقابلی هم با آمریکا و اسرائیل وجود دارد به دلیل این است این دو کشور امروزه نماد استبداد ، ظلم و ستم در جهان هستند. این امرمربوط و محدود به دورن معاصرنیست بلکه ریشه در تاریخ اسلام و حتی تاریخ انسانیت دارد.
تقابل بین جبهه انقلاب اسلامی به عنوان پرچمدار حکومت اسلامی در دوران معاصر با جبهه استکبار و ظلم دوسویه است .وجود واژه ها و عباراتی مانند" اسلام هراسی" ،" ایران هراسی " ویا "ستیزه جویان اسلامی" که به دلیل وفور به کارگیری از سوی دشمن در ادبیات سیاسی ما شناخته شده هستند، نشان از ستیز غرب با تفکر اسلامی و انقلابی ما دارد . ضمن اینکه بررسی های تاریخی نشان می دهد با وجود ماهیت ضد استبدادی انقلاب، این نظام سلطه بود که در عمل ابتدائاً وجه تقابل و جبهه ستیز علیه ملت ایران را گشود . همزمان با آغاز حرکات انقلاب اسلامی ،این آمریکا و اسرائیل بودند که علم مخالفت با انقلاب را که خواست مردم بود برافراشتند . اعزام مشاورین امنیتی و نظامی در سال های ۵۶ و ۵۷ با هدف کمک به مبارزه با انقلاب، جاسوسی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ، طراحی کودتا، سازماندهی گروهک ها و حمایت از آنها ، حمایت از صدام در تعرض به ایران و حتی حضور و دخالت مستقیم درجنگ و واقعه طبس گوشه ای از عناوین متعدد ستیز این کشورها با ایران اسلامی است .
از آنجا که تقابل مذکور ریشه در شریعت و کرامت انسانی دارد ، تغییر در روش ها و سلیقه ها نمی تواندموجب تغییر این اصل شده و مجوز کمرنگ شدن آن را صادر کند. متاسفانه همزمان با این ایام و به بهانه های مختلف ، شاهد طرح موضوعاتی هستیم که با مبانی تفکراصیل ما در این خصوص در تعارض است . طرح "شکسته شدن تابوی ارتباط با آمریکا" و حتی "دور از ذهن نبودن افتتاح سفارت این کشور در ایران" و نیز کوتاه آمدن از برخی از شعارهای اصیل انقلاب اسلامی به بهانه مصالح کشور و ملت از مواردی است که در روزهای اخیر، خاصه برجسته شده اند . اما این نکته را نباید فراموش کرد که برخی از اصول را نمی توان تغییر داد چرا که هویت و چیستی ما به وجود این اصول بسته است .مرگ بر اسرائیل و مرگ برآمریکا ذاتی روز قدس است چرا که مرگ بر ظلم و تجاوز ذاتی ماهیت انسانی است مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر زورگویی ، مرگ بر تهاجم ، مرگ بر تفکر قلدر مآبانه . مرگ بر اسرائیل و مرگ برآمریکا شعار نیست بلکه عین ماهیت وهویت هر انسان آزاده و هر مسلمان با شعور است پس مشمول ملاحظات نمی تواند قرار گیردهمانطور که" تبت یدا ابی لهب " در قرآن فقط در مخالفت با شخص ابی لهب نیست بلکه در مخالفت با تفکر جاهلانه و ظالمانه ابولهب هاست که محدود به زمان نمی شودو در طول تاریخ جاری است.تعبیر "لعنت " در آیات قران ( مثل آیه ۸۸ سوره بقره ،آیه ۸۷سوره آل عمران و ... ) که خطاب به کافران و بیدادگران گفته شده هم مربوط به همه کافران و ستمگران است نه صرفاً بیدادگران صدر اسلام .
حال بگذریم که تلاش هایی که در جهت حذف و یا تعدیل این اصول صورت می پذیرد از سوی کسانی است که اسمشان با انقلاب و مبارزه علیه استکبار گره خورده که این خود درد مضاعف است چرا که حکما گفته اند که "معصیت از هرکه صادر شود ناپسند است و از علما ناخوبتر ! " استفاده و یا به عبارتی بهتر سوء استفاده از شرایط موجود کشور و جو روانی ناشی از برخی از فشارها عده ای را به این طمع انداخته تا با طرح این مسائل برای خود اعتباری کسب کرده وبه بهانه حمایت از خواست مردم و مصالح جامعه به تعمیر شخصیت فروریخته خود در اذهان عمومی بپردازند. اعتباری که در سال های اخیر از سوی مردم با بی مهری ،سیر نزولی داشته است . البته توجه به سنت تاریخ در نشان دادن چهره واقعی افراد می تواند در این خصوص قابل تامل باشد این سنت تاریخ است که در مسیرخود غربالگری کرده و در ابتلائات خود ، سره را از ناسره جدا می کند. ابتلائات تاریخی عرصه ایست که درآن ماهیت افراد مشخص شده و برای دیگران مشهود می شود . نیم نگاهی به گذشته این افراد و اطرافیانشان هم نشان از همسویی کنه تفکرات آنها با تفکرات مادی حاکم در غرب دارد . تجمل گرایی ، باندبازی و زد وبند اقتصادی ، بهره برداری از موقعیت خانوادگی ، استفاده از رانت و ... که در زندگی این قبیل افراد بارز است ، مصادیقی است که بیشتر با فرهنگ ونوع زندگی غربی همسواست تا با ارزش های اسلامی ما .
جالب اینجاست که بیان و نوع انتشار این اخبار هم مسیری کاملاً علمی را طی می کند که نشان از برنامه ریزی و سازماندهی این تفکر و عامدانه بودن طرح آن دارد. از دیدگاه ارتباطات و تبلیغات نیز این گفته ها قابل تبیین است روش این افراد در طرح شکسته شدن تابوی ارتباط با آمریکا و دور نبودن مساله بازگشایی سفارت این کشور در تهران و موارد مشابه در واقع " القاء مطلب "از یکسو و "جمع آوری نظرات" از سوی دیگربا هدف سنجش اذهان عمومی و متاثر کردن آن است . تحقیقات ارتباطی نشان داده وقتی مطلبی به صورت مکرر بیان شود بعد از مدتی با کمترین فکر از سوی مخاطب پذیرفته می شود. در تکنیک القاء مطلب ، اخبار در قالب ارائه هدفمند و به منظور تحت تاثیرقرار دادن ضمیرناخودآگاه ذهن مخاطب به مسیر دلخواه مبلغ سازماندهی می شوند این تکنیک در بیشتر اوقات با روش " حرکت از حاشیه تاریک" همراه است در روش مذکوربا استفاده از کم اطلاعی مخاطب به موضوع و فرعیات آن و با بیان خاطره های شخصی از گذشته ، خصوصاً از افراد و مسائلی که دیگر دسترسی به آنها میسر نیست، سعی می شود مطلب مورد نظر به مخاطب القاء شود . ضمن اینکه بحث "خبر شویی" نیزدر این مباحث تا حدودی مشهود است بر این اساس ،اخبار ابتدا در شبکه های اجتماعی (منابع سیاه )سپس در روزنامه های جنجالی و زرد ( منابع خاکستری)و بعد ارگان های رسمی و معتبرطرح می شود تا هم گوینده از حواشی مصون باشد ، هم ملاحظات در نظر گرفته شود و هم مخاطب تحریک گردد.