دقت در التهابات و تنشهاي خونين جهان نشان ميدهد كه همه جنگها، نزاعها، ترورها و كشتارها در درون جهان اسلام به وقوع ميپيوندد.
نویسنده : دكتر عبدالله گنجي
شرط بازگشت آرامش به جهان اسلامدقت در التهابات و تنشهاي خونين جهان نشان ميدهد كه همه جنگها، نزاعها، ترورها و كشتارها در درون جهان اسلام به وقوع ميپيوندد. امروزه نيجريه، سومالي، مصر، كنيا، الجزاير، موريتاني، فلسطين، ليبي، يمن، بحرين، تونس، عراق، سوريه، لبنان، افغانستان و پاكستان مركز انفجار و ترور و درگيري است و ميتوان گفت مسئله حاد و خونين ديگري در حال حاضر در جهان وجود ندارد.
در خارج از جهان اسلام (جدا از مسئله صهيونيستها) فقط مسئله اوكراين است كه آن هم در حال افول و حل شدن است. براي پيدا كردن راه بازگشت آرامش به جهان اسلام ابتدا بايد علل و عوامل تنشساز و تنشزا را شناسايي كرد تا بتوان براي حل آن نسخه متناسب و كارآمد پيچيد. دقت در حركات خشن نظامي در عراق، سوريه، نيجريه، افغانستان و... نشان ميدهد كه ماهيت مبارزه سياسي است اما تلاش گرديده است رنگ اعتقادي به آن داده شود و جوانان پرشوري كه طبيعت سن و سالشان تعقلورزي را از آنان گرفته است، بدون ترسيم هدفي براي آينده، پاي در ميدانهايي ميگذارند كه هدف آن فقط كشتن يا كشته شدن است. بدون ترديد غرب يا منافع خود را در به راه افتادن اين حوادث ميبيند يا پس از وقوع و استمرار آن، منافع خود را با آن تطبيق ميدهد. اما هر كدام از دو نگاه را بپذيريم ماحصل آن براي غرب پيروزي است، چرا كه انرژي و توان جهان اسلام در حال سايش در نبردهاي دروني است و ماحصل آن از بين رفتن سرمايههاي انساني و مادي مسلمانان است كه از اين رهيافت هم بازار فروش سلاح غرب پررونق ميشود و هم مجالي براي مبارزه مسلمانان با غرب باقي نميماند و هم هزينههاي غرب براي رويارويي با جهان اسلام كاهش مييابد.
دقت در چرايي به راه افتادن تنفرآميزترين صحنههاي جنايت در جهان اسلام را بايد در حوزه اعتقادي جستوجو كرد. چندي پيش سيدحسن نصرالله راه حل مسئله را ارائه كرد اما گويي گوش شنوايي در جهان براي شنيدن آن وجود نداشت. «باور»، «انگيزه»، «ترغيب» و «توان» چهار مؤلفهاي است كه مسائل كنوني را به وجود آورده است و علت سياسي بودن آن را زماني بايد فهميد كه همين مردم در همين كشورها سالها در كنار هم زندگي ميكردند و با حفظ مذهب و باورهاي خويش همديگر را محترم ميشمردند. از چهار عامل ذكر شده مسئله «ترغيب» را بايد در غرب جستوجو كرد، چرا كه ترغيب و متقاعدسازي ميتواند جهت حركت مسلمانان به سمت قدس و صهيونيستها را منحرف كند. بنابر اين غرب جهت پيكان مبارزه را به سمت درون جهان اسلام رهنمون شده است و در اين زمينه تا حدود زيادي نيز موفق بوده است اما سه عامل ديگر دروني است. «باور» به قلع و قمع فرقههاي مختلف مسلمين ريشه در تفكر وهابيت دارد و «انگيزهاي» كه در اين باور ميدمد سراب شهادتطلبي است. اين شهادتطلبي مبتني بر فتاواي مفتيها و مفتيزادههاست كه حكم به تكفير مسلمانان ميدهند و زن و اموال آنان را واجد تصرف و كشته شدن در اين مسير را شهادت و همنشيني با رسولالله (ص) معرفي كردهاند. عامل سوم «توان» است. اين توان كه صرف خريد تجهيزات نظامي و ترابري و اجاره تروريست ميشود از سوي دولت و ۲۵ سرمايهدار سعودي تأمين ميشود. در آمد ۱۰ ميليون بشكه در روز و درآمد سرشار حج دهها برابر بيشتر از هزينه زندگي يك جامعه ۲۵ ميليوني است. اين پول قبلاً صرف ساختن مساجد اشرافي در جهان ميشد و اكنون صرف «ساختن مدرسه علميه» و «توسعه ايدئولوژي غيريتساز» در درون جهان اسلام ميشود.
نتيجه اينكه باور به تكفير و بريدن سرهاي مسلمين در مدارس علميهاي تعليم داده ميشود كه با هزينه آلسعود در اقصي نقاط جهان اسلام ساخته و راهاندازي شده است و پيدايش توان نظامي و تسليحاتي نيز مجدداً به پول نفت و حج ارجاع ميشود.
غرب نيز از اين دو آبشخور اصلي با خبر است. اما سودي كه غرب در حال حاضر ميبرد بالاتر از دمكراتيزاسيون در جهان اسلام و خصوصاً شبهجزيره عربستان است. البته آنچه به وقوع ميپيوندد همانقدر كه براي غرب آورده دارد، همان قدر نيز موجب عرياني آن خواهد شد. سياست يك بام و دو هواي غرب در هيچ جاي جهان مانند خاورميانه خودنمايي نميكند و همين براي شناختن غرب مكفي است. امروز حمله به يمن را به بهانه حمايت از دولت مشروع شروع ميكنند، اما جنگ در سوريه را براي براندازي دولت مشروع به راه مياندازند. تروريستهاي «النصره»و «ارتش آزاد» را با عنوان «تروريست خوب» آموزش ميدهند و با داعش به عنوان تروريست بد يك در ميان مبارزه ميكنند.
اما سوابق تاريخي نشان ميدهد كه غرب در هيچ شرايطي به آرامش جهان اسلام نميانديشد. غرب ميداند كه فشار با اهرم دمكراسي بهتر از خود دمكراسي شيرهاي نفت عربستان را باز ميكند و آنان منفعت خود را مقدم بر دمكراسي ميدانند، چرا كه اگر به جاي يك خانواده، ملت عربستان بر منابع خود حاكم شوند امكان فروش ۱۰ ميليون بشكه نفت در روز كه هزينه تروريسم در سراسر جهان اسلام را تأمين كند، وجود نخواهد داشت. بنابراين بايد از درون جهان اسلام فكري بشود. روشنفكران جهان اسلام و آناني كه در تراز «اقبال لاهوري»، «سيدجمال اسدآبادي»، «عبده»، «مودودي»، «جناح» و «شيخشلتوت» ميانديشند بايد ميدانداري كنند و سه عامل «ايدئولوژي تكفير»، «مدارس وهابيت» و «پول» را از دستان آل سعود بستانند. بايد ورود به مدارسي كه قصاب تربيت ميكند به عنوان يك عمل ضد ارزش و تنفر آميز جلوه نمايد. بايد پول نفت و حج از دست وارثان ابن عبدالوهاب خارج شود. آنچه نگرانكنندهتر است و در شروع جنگ يمن خود نمايي كرد اينكه آل سعود با خرج ميلياردها دلار در پاكستان و مصر و سودان تلاش ميكند اين ايدئولوژي انسانكش را جهاني و كشورهاي بزرگ اسلامي را مديون خود كند، بنابراين تا اين پول و آن مدارس و ايدئولوژي وجود دارد، جهان اسلام آرامش نخواهد داشت. جنگ فيزيكي نمادهاي ظاهري را حذف يا ايجاد ميكند اما ريشهها را قطع نمينمايد. حل اين مسئله نياز به قيام عمومي بزرگان اهل سنت در سراسر جهان اسلام دارد. جنگ با «نمادها» بايد به جنگ فكري با «ريشهها» و «زمينهها» تبديل شود.