آن طور كه در رسانههاي كشور خصوصاً رسانههاي اصلاحطلب مشهود است، قرار است تشكلي با عنوان «ندا» يا نئواصلاحطلبها در جغرافياي اصلاحطلبي ظهور نمايد. برخي شنيدهها حاكي از آن است كه جناب آقاي صادق خرازي معاون محترم اسبق وزارت خارجه و تني چند از اصلاحطلبان، عناصر محوري آن هستند. نگارنده در اين مختصر درصدد قضاوت پيشداورانه درباره آن نيست. اكنون نه آن را به فال نيك ميگيريم و نه به همانبودگي اصلاحات تشبيه ميكنيم. اما توجه به لزوم پوستاندازي فردي و ساختاري در جريان اصلاحات ميتواند از دو خاستگاه نشئت گيرد:
۱- اصلاح وضع موجود و بازگشت به دامن انقلاب و نظام
۲- تند كردن شيب اصلاحات و پيوند با تجديدنظرطلبان و عقبه هجرت كرده آنان.
بدون ترديد اين بيم و اميد اكنون در نيروهاي انقلاب اسلامي وجود دارد كه اگر جناب خرازي و دوستانشان به شفافسازي روي نياورند، معلوم نيست در قضاوت اوليه چه تصويري از آن ارائه شود.
وقتي مفهوم اصلاحات وارد ادبيات سياسي ايران شد، خبرنگاري از محمدرضا خاتمي پرسيد اصلاحطلبي يعني چه؟ و وي پاسخ داد: «يعني آنچه مردم ميخواهند.» گويي عرفيگرايي و آنارشيزم سياسي محور اصلاحات است. اما محمد خاتمي در ۱۶ آذر ۱۳۸۳ يعني كمتر از هشت ماه مانده به پايان عمر دولت هشت ساله در تالار شهيد چمران دانشكده فني دانشگاه تهران اعلام نمود «اصلاحات مدنظر من در درون نظام بود و فراتر از جمهوري اسلامي سراب است.» شايد خاتمي آنچه ميگفت باور حقيقياش بود اما عقبه رفتاري هشت ساله دوستان خاتمي اين باور را به ذهن نيروهاي انقلاب فرو نميبرد. اين جملههاي خاتمي چگونه ميتوانست خط قرمزي باشد روي مدلهاي حكومتي كه در مقابل نظام جمهوري اسلامي طرح و به مقاله و كتاب و جزوه تبديل شده بود؟ «مشروطهخواهي»، «جمهوري خواهي» و «دموكراسي خواهي» آقاي معين در انتخابات ۱۳۸۴، طرح حاكميت دوگانه، استحاله پارلماني از طريق تغيير قوانين و با هدف استحاله ماهيت حقيقي نظام، كف و سوت دشمنان و غرب و دهها مسئله ديگر مانع از اين باور ميشد. آن تجربه ذي قيمت اكنون مقابل مؤسسان «ندا» است كه از همين الان بدون شرمندگي در مقابل غرب يا اپوزيسيون خارج از كشور، ميزان فاصله و خطوط فاصل را ترسيم و اعلام نمايند.
روشن نمايند كه نئواصلاحطلبي متهاي است براي عميق كردن آن چاه مخروبه يا بازگشتي ارزشمدارانه به چارچوب نظام و سياستهاي كلي آن است؟ مسير جديد با هدف خروج مشاركت و مجاهدين از بنبست حقوقي و ساختاري است يا طرحي براي اعتمادسازي و ابراز برائت از تجديدنظرطلبي؟ با چراغ به دزدي آمدن است يا با چراغ در راه حركت كردن؟ آيا مؤسسان محترم ندا به عقبه خارجي اصلاحات باور دارند يا در مرزهاي اعتقادي و فكري نظام تنفس خواهند كرد؟ آيا قرار است با پا گذاشتن بر بينات امام درباره نهضت آزادي با شعار «ايران براي همه ايرانيان» به دنبال پاك كردن سوابق گذشته آلودگان سياسي و فكري باشند و آنان را در كنگرهها و رسانههاي خود برجسته نمايند يا مرزهاي هويتي نظام در عرصه حكومت و قدرت را محترم ميشمارند؟ آيا قرار است جلسات محفلي همانند جلسات مخفي حزب مشاركت عليه رهبري برپا نمايند و منافقانه در قدرت بلولند يا «ولايت فقيه را همان ولايت رسولالله ميدانند»؟ وقتي تجربه ذيقيمت اصلاحطلبي را به مؤسسان ندا گوشزد ميكنيم، يعني انتخاب شفاف مسير بر سر دوراهيهاي فوق است. بايداول راه خود را معرفي كنيد تا همراهان و واگرايان تكليف خود را بدانند. بايد وجود افتراق يا همسويي با اسلاف برجسته شود.
داستان مظفر بقايي و كش و قوسهاي آن با جبهه ملي نيز ميتواند تجربهاي آموزنده باشد. داستان جدايي مجاهدين خلق از نهضت آزادي و.. نيز تجربه ذيقيمتي است. به همين دليل معروف است كه تاريخ معلم انسانهاست. نيروهاي انقلاب اسلامي يعني كساني كه همراهي آنان با نظام با هدف تصاحب قدرت نيست و حاضرند جان، مال و آبروي خود را نثار اين شجره تنومند نمايند، هرگز از انحراف و ريزش استقبال نمينمايند و لذت نميبرند. آنان به خوبي ميدانند نظام جمهوري اسلامي بر محور ملت بزرگ و ولايت فقيه ميچرخد و تكتك افراد جامعه تشكيلدهندگان اين ملت هستند. آنان ميدانند كه افرادي در جامعه ما هستند كه نظام، امام و رهبري را قبول ندارند اما چون در مقابل نظام نايستادهاند بايد حقوق و امنيتشان محترم باشد. اما مشكل آنان منع ورود به قدرت و اركان نظام است، در غير اين صورت فلسفه انقلاب اسلامي را به كلي گم خواهيم نمود. بنابراين بحث بر سر اين نيست كه منتقدان و مخالفان نظام حق حيات ندارند. يا بايد جلاي وطن نمايند، بلكه بحث بر سر اين است كه بايد مرزبنديها، هويتها و غيريتها مشخص باشد و هر كس زير تابلو و شناسنامه خود بايستد.
اين قاعده به نام اصلاح طلبي به هم ريخته شده و به هم ريختگان آن نيز ميدانستند مسيري كه امام راحل ترسيم نمود اينگونه نبوده اما براي انحراف از افكار عمومي خود را «خط امام» معرفي كردند. به همين دليل بود كه آن مقام امريكايي اعلام نمود «ما براي براندازي انقلاب اسلامي از درون، دنبال انقلابيوني هستيم كه در عين ستودن خميني بشود آنان را به خدمت گرفت» و باز ميگفتند: «با روي كارآمدن اصلاحطلبان روزهاي تلخ و سرگرداني امريكا سپري شده است و بايد شاهد فروريختن ستونهاي اين نظام سركش و مهار نشدني باشيم.»
واقعاً امريكاييها زودتر از نيروهاي انقلاب چشمانداز اصلاحات را فهميده بودند و بيدليل نبود كه نام كنفرانس معروف برلين را «چشم انداز ايران بعد از مجلس ششم» گذاشتند و اكبر گنجي آنجا اعلام كرد كه اگر تفسير ما از آيتالله خميني با دموكراسي سازگار نشود، وي را به موزه تاريخ خواهيم سپرد. هنوز اصلاحطلبان حاضر نيستند بگويند اكبر گنجي از ما نيست و به رغم تأكيد چند باره رهبري حاضر نشدند بگويند غائلهآفرينان روز قدس و عاشوراي سال ۱۳۸۸ از ما نيستند، چرا كه گمان ميكردند پرستيژ روشنفكري آنان به هم خواهد ريخت.
اكنون اين تابلوي عبرتآموز در مقابل مؤسسان «ندا» است كه مسير خود را تعيين و همين الان آن را معرفي نمايند تا حسن ظن يا سوءظنها نسبت به آنان تنظيم شود. ندا نه تنها با اپوزيسيون بلكه بايد با طيفهاي تجديدنظر طلب نيز مرزبندي نمايد و در عرصه سياستورزي باب روشنفكري را تعطيل كند تا به ناسازگاري با خود يا نظام روي نياورد. از جناب آقاي خرازي كه به صراحت لهجه معروف است توقع اين است كه وراي آرايشهاي موجود، چارچوب تعاملي خود با نيروهاي انقلاب اسلامي را ترسيم نمايند. فهم خود از غرب سياسي و فرهنگي را بازگو نمايند، فهم خود از آرمانهاي انقلاب اسلامي را گويا نمايند ... اميد است اين تشكل نوظهور موجب خوشحالي دوستان انقلاب و مكدر شدن دشمنان آن شود. خاتمي نگران است كه با شكلگيري ندا، اصلاحات پيشرو اصلاحات «خوب» و اصلاحات گذشته اصلاحات «بد» نامگذاري شود اما حقيقت اين است كه مسئله به خوب و بد تقسيم نميشود. اصلاحات سه نوع است، اصلاحات بر نظام، اصلاحات در نظام و اصلاحات براي نظام.
آقاي خرازي و خاتمي مشخص كنند اصلاحات گذشته و اصلاحات آينده در كدام دسته جاي ميگيرند و دوست و دشمن چه فهمي از آن دارند، شايد آن موقع اصلاحات آينده جهتيابي شود. اميد است خشت اول ندا بر بنيانهاي انقلاب اسلامي و انديشه امام گذاشته شود. انشاءالله