به گزارش جهانبین نیوز به نقل از پایگاه خبری منطقه آزاد، احکام جزایی اسلام بر دو بخش اند: حق الله و حق الناس، که قصاص، احقاق حق الناس است. قصاص در لغت به معنای پیگیری نمودن اثر چیزی و در اصطلاح پیگیری نمودن اثر جنایت است..
قرآن کریم پس از آنکه از حفظ احترام خون ها و حکم قصاص و چگونگی بخشش سخن می گوید فلسفه تشریع قصاص را در آیه ۱۷۹ سوره بقره این چنین ترسیم میکند که قصاص مایه حیات جامعه است زیرا اگر حکم قصاص نبود انسان های بزه کار، احساس امنیت می کردند و جان هزاران انسان بی گناه به خطر می افتاد. شهید مطهری در ذیل این آیه می نویسد: کشتنِ این چنین را،کشتن و میراندن تلقی نکنید. این را حیات و زندگی تلقی کنید ولی نه حیات این فرد، حیات جمع. از سوی دیگر باید گفت آنچه در این آیه مورد خطاب قرار گرفته عقل انسان ها )خردمندان( است نه احساس و عواطف آنها. جلوگیری از جرأت یافتن جنایت کاران در قتل یا ضرب و جرح شهروندان و جلوگیری از انتقام های دور از عدالت را باید از موارد دیگر تشریع حکم قصاص دانست.
گواه این ادعا کشورهایی هستند که حکم اعدام را به کلی برداشته اند که این سبب شده است آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رود چرا که قصاص مایه حیات جنایتکار است و او را از فکر آدم کشی تا حدود زیادی باز می دارد. از سوی دیگر در قانون قصاص، برابری نیز حاکم است. یک قتل در برابر یک قتل، مرد در برابر مرد و زن در برابر زن. اما عده ای معتقدند که به جای قصاص باید به تربیت مجرم پرداخت. در پاسخ باید گفت، هیچکس منکر اصلاح و تربیت انسان های بزه کار نیست اما سخن ما در صورتی است که به خاطر علت هایی خاص در جامعه، اصول اصلاح و تربیت مورد غفلت واقع شده و از طرفی تربیت و نصیحت در بزهکاران اثری نکرده است که در آخر پس از موعظه و نصیحت )بر اساس منطق قرآن در آیه ۲۶ سوره حدید( نوبت به شمشیر می رسد. عده ای دیگر معتقدند که مجازات اعدام، غیر انسانی است..
یعنی جنایتکار هر جنایتی که مرتکب گردد نباید اعدام شود. در پاسخ این عده باید گفت شک نیست که انسان ها را باید اصلاح کرد ولی این مهم قبل از آن است که مرتکب جنایت شود. سؤال اینجاست که آیا در جامعه عناصر تربیتی به اندازه کافی وجود ندارد؟ در جامعه همواره عناصر منحرفی هستند که علی رغم عوامل اصلاحی دست به جنایت می زنند. با آنها چه باید کرد؟ اگر ما امروز به بهانه ی این که جانی را باید اصلاح کرد بعد از جنایت به سراغ اصلاح او برویم، داریم به همه ی جانیان بالقوه چراغ سبز نشان می دهیم و این جز تشویق جانی به جنایت نیست. عده ای دیگر انتقاد می کنند از قانون قصاص، که قاتل یک نفر را کشته و حالا ما فرد دیگری را بکشیم؟! در پاسخ به این عده هم باید گفت افزون بر آیه شریفه که قصاص را مایه حیات و زندگی می داند، همانگونه که به خاطر حفظ بدن باید عضو فاسد را برید و همانگونه که برای رشد درخت باید شاخه های مزاحم را برید، از بین بردن افراد جانی نیز برای رشد و تکامل اجتماع ضروریست و از سویی دیگر نقش قصاص را در پاسداری و تربیت دیگر انسان ها نباید فراموش کرد. خداوند در آیه ۴۵ سوره مائده می فرماید : «و بر آنها در آن مقرر داشتیم که جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می باشد و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد،کفاره ی او محسوب می شود... و هرکس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است. » در تفسیر نمونه، جلد یک، صفحه ۶۰۷ در تفسیر این آیه آمده است: اگر شخصی از شما کشته شد، می بایست متقابلاً یک نفر که مجرم و مقصر در آن بوده قصاص شود، در غیر این صورت خانواده ی مقتول به گرفتن دیه یا بخشش رضایت می دهند و قابل ذکر است که برای قصاص به طوری که خانواده ی بازماندگان را راضی کند پیدا نشده است. اسلام در هر مورد مسائل را با واقع بینی و بررسی همه جانبه دنبال می کند. در مسئله خونِ بیگناهان نیز حق مطلب را دور از هرگونه تندروی و کندروی بیان داشته است، نه همچون آیین تحریف شده یهود که »فقط » تکیه بر قصاص می کند و نه مانند مسیحیت کنونی «فقط » راه عفو یا دیه را به پیروان خود توصیه می نماید، چرا که دومی مایه ی جرأت است و اولی عامل خشونت و انتقام جویی. گاه افرادی به حکم قصاص اشکال می گیرند و می گویند رأفت و رحمت بر انسانیت اقتضا می کند که جانی قصاص نشود. پاسخ: هر رأفتی پسندیده و صلاح نیست و هر رحمتی فضیلت شمرده نمی شود، چون به کار بردن رأفت و رحمت در مورد جانیِ قسی القلب و نیز ترحم بر متخلف و قانون شکن که بر جان و مال و ناموس مردم تجاوز می کند، ستم کاری بر افراد صالح است و اگر بخواهیم به طور مطلق رحمت را بکار ببریم اختلال در نظام سلامت جامعه بوجود می آید و انسانیت در پرتگاه هلاکت قرار گرفته و فضائل انسانی تباه می شود. با توجه به مطالب فوق می توان گفت یکی از اهداف حقوق کیفری اسلام حفظ نظم اجتماعی و دینی است، این مهم تأمین نمی شود مگر اینکه انسان ها از طریق ارعاب و ترس از مجازات، از ارتکاب اعمالی که ارکان نظام اجتماعی را خدشه دار می کند بازداشته شوند و یکی از راه های ایجاد ارعاب و ترس برای جلوگیری از ارتکاب چنین جرایمی «قانون قصاص » است.