این خصیصه در ترکیب با روحیه ی ستیزه جویی، خشونت طلبی، عدم مدارا با دیگران و دسترسی به اسلحه در منطقه ی ما فجایع جبران ناپذیری را به وجود می آورد که در این مبحث به آن می پردازیم.
بی شک مهم ترین دلیل عقب ماندگی در مناطق ما تعصبات قومی و طایفه ای است که هر فرد خود به تنهایی در آن نقش چندانی ندارد و از طرف جامعه بر او تحمیل می شود و قربانیان اولیه و اصلی چنین نگرشی افراد همان جامعه متعصبند. از طرفی در چنان سیستمی فرد به بهانه ی اینکه در تصمیم گیری های اصلی نقشی ندارد، مسئولیت رفتارهای نادرست و نابخردانه ی خود را نمی پذیرد و از طرف دیگر با اطمینانی که از حمایت قوم و طایفه از خود دارد و نیز برای نشان دادن دلاوری ها و توانایی های کاذب خود دست به رفتارهای جاهلانه و سفیهی می زند که عواقب آن گاه تا چندین دهه سرنوشت یک منطقه را متاثر از خود می کند. نمونه ی واضح آن دست بردن به اسلحه در هر نزاع کوچک و بزرگ توسط افرادی است که هیچ تصوری از وضعیتی که می آفرینند ندارند و اطلاعی هم از حرمت اسلحه در قوم لر نداشته اند.
در فرهنگ ما تفنگ همواره مقدس بوده است و یار دیرین مرد بختیاری در دفاع از میهن و وطنش بوده است و تقدسی که داشته برای دفاع از وطن بود و بس . جالب آنکه «فیدر مایر» صاحب منصب نظامی آلمان که در جنگ جهانی اول در ایران حضور داشت در مورد روحیه عمومی بختیاریها، به کشور متبوعش گزارش میدهد: «بختیاریها ایلی هستند که مرکز ایران را زیر سلطه دارند و در عین حال تنها قوم ایرانی محسوب می شوند که مفهوم وطن برای آنها فراتر از حدود چراگاه و مراتع دامهایشان است.»
در ترانه های ما نیز این موضوع به خوبی نشان داده شده و در معروفترین آنها مرد بختیاری حاضر است همه چیز خود را فدای معشوق نماید به جز تفنگش!
بالاتر آنکه تفنگش را در راه معشوق داده است و در بی وفایی معشوق از تنها چیزی که یاد می کند تفنگ است:
سنت های قدیمی و فرهنگ سلسله مراتبی علیرغم نارسایی ها ، حفظ حرمت ها و احترام به ارزش ها را نیز در پی داشت ولی امروزه ما حرمت های گذشته را از بین برده ایم.
هنوز قانون همه یا هیچ مشابه زندگی عشایری بر ما حاکم است و به محض بروز کوچکترین اختلافی دست به اسلحه می بریم یا با چماق بر سر همدیگر می کوبیم. هنوز یاد نگرفته ایم که زندگی های مدرن الزاماتی دارد که با چماق و حمله و خشونت در تضادند و می شود بدون توسل به خشونت و طایفه و عشیره نیز بر حق و حرف خود ایستادگی کرد و از راه های قانونی به مطلوب خود رسید.
هنوز هم برای ما داشتن تفنگ برنو یا 5 تیر بلژیکی یک آرزو و هدف مهم است و نپذیرفته ایم که این چیزها امروزه کارکرد خود را از دست داده اند و سرنوشت شهرها و مناطق مهم را دانشگاه ها و اتاق های فکر و کتاب ها رقم می زنند. نخواسته ایم بپذیریم که درگیری های طایفه ای علاوه بر آنکه هزینه ی زندگی را برای خودمان به شدت بالا می برد آرامش دیگر همشهریان مان را تهدید می کند و وجهه ی شهرستان را به شدت خدشه دار نموده و زشت جلوه می دهد.
در دراز مدت نیز به علت نداشتن امنیت، سرمایه گذاری های اقتصادی و فرهنگی در منطقه ی ما صورت نخواهد گرفت و چرخه ی بیکاری، فقر و خشونت، عدم امنیت و سرمایه گذاری و بیکاری تکرار خوهد شد.
رعایت الزامات شهرنشینی و احترام به قانون و نظم و ... یا در مدت زمان بسیار طولانی ملکه ی ذهن انسان ها خواهد شد ( مانند شهرهای تاریخی و قدیمی ایران مثل یزد یا اصفهان) یا از طریق الگوبرداری از شهرهای بزرگ در شهرهای کوچک امکان پذیر است. یا باید از طریق آموزش به شهروندان شهرها و مناطق نوظهور آن را اجرایی نمود. ( نیاز ضروری شهرستان لردگان)
این آموزش ها کجا به مردم ما داده شده است ؟ هر کدام از ما حداقل یکبار این تجربه ی تلخ را از سر گذرانده ایم و با حسرت و افسوس خرمن های سوخته و کاشانه های غرق در آتش ناشی از درگیری های طایفه ای را دیده ایم .
قومی که انباشت تجربه ندارد و تجربه های گران سنگ خود را که اتفاقا با هزینه های گزاف به دست آمده را در جایی برای استفاده ی دیگران مکتوب نکرده است، توان استفاده ی موثر هم از این تجربه ها را نداردو همه چیز را خود باید تجربه کند.
از لحاظ فرهنگی نیز نه در مدارس و نه در برنامه های شهرستانی هیچ گونه فعالیت های آموزشی برای این امور صورت نمی گیرد. تعداد بسیار ناچیز کتابخانه های عمومی و حتی کتاب فروشی در سطح شهرستان نیز باعث شده که میزان مطالعه و در نتیجه تلطیف خشونت بسیار پایین باشد.
اما از حق نگذریم چند درصد خانواده های ما که حاضرند گاهی چند میلیون هزینه ی خرید اسلحه کنند کتابخانه شخصی دارند؟ (قیمت خرید یک اسلحه 2 تا 5 میلیون و برابر 350 تا 950 جلد کتاب است.)
تراژدی اسلحه و چماق مشکل بزرگ امروز جامعه ی ماست . تحصیل کردگان و بزرگان ما که در این امور می توانند به شدت تاثیر گذار باشند و جامعه را به سرعت از این مرحله عبور دهند، باید تلاشی برای رفع این نابهنجاری ها بکنند . تک تک ما باید چنان رفتار کنیم که دست بردن به اسلحه و چماق چنان هزینه ی سنگینی داشته باشد تا هر کس احیانا دست به اسلحه می برد دستش در چکاندن ماشه بلرزد و از آینده ی خود بیمناک باشد نه اینکه با برشمردن دلاوری های کاذب وی در محافل خصوصی، قبح این کار را از بین ببریم وباعث بازتولید آن در آینده شویم.
داریوش احمدی