۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۰
کد مطلب : ۹۷۶۶
با ایالات متحده چگونه رودر رو شویم؟

سرنوشت کشورهایی که پای میز مذاکره با آمریکا نشستند!

نگاهی به سرانجام و سرنوشت کشورهایی که با ایالات متحده بر سر میز مذاکره حاضر شدند نشان می دهد هرگاه این مذاکرات از سر ضعف و ناتوانی بوده آمریکا در نهایت مذاکرات با کشور مذکور را با حمله نظامی به پایان برده اما هرگاه ملت ها از سر قدرت و تدبیر با آمریکا وارد مذاکره شده اند توانسته اند امتیازات فراوانی از این ابرقدرت جهانی بگیرند.
سرنوشت کشورهایی که پای میز مذاکره با آمریکا نشستند!
 كشورهاي زيادي در طول تاريخ مجبور شده اند براي بيرون آمدن از بن بستهاي سياسي و اقتصادي خود پاي ميز مذاكره با امريكا بنشينند . برخي از اين گفت و گوها هنوز هم با همان سبك و سياق قديم وجود دارد و برخي ديگر به گفت و گوهاي تاريخي و هميشه جذاب در تاريخ دنيا تبديل شده اند . برخي ديگر نیز از اساس با شكست مواجه شده و تاريخ ديگري را براي منافع آمريكا رقم زدند .

به گزارش جهانبین نیوز به نقل از افکارنیوز؛ اين روزها كه صحبت از گفت و گو با امريكا و در عين حال نگذشتن از منافع ملي براي اين گفت و گو ها زياد مطرح مي شود بايد نگاهي به گفت و گوهاي موفق و شكست خورده آمريكا انداخت . برخلاف اظهار نظرها و مواضع مختلف سياسي ، تاريخ بهتر مي تواند دلايل مخالفت و يا موافقت با گفت وگو را به ما نشان دهد :

ليبي ؛ گفت و گوهاي شكست خورده


در سال ۲۰۰۱ اولین گفت‌و‌گوهای مقدماتی لیبی با غرب درباره برنامه اتمي اين كشور آغاز شد و در سال ۲۰۰۳ سرانجام گفت‌و‌گوها تحت تاثیر جنگ آمریکا با عراق، چهره جدی‌تری به خود گرفت‌.
قذافی در آن زمان با کل مطالبات آمریکایی‌ها موافقت کرد. آنها از لیبی خواسته بودند ضمن انهدام و انتقال تجهیزات هسته‌ای این کشور به کشوری دیگر‌، دسترسی کامل و نامحدودی به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بدهد و در عین حال از تمام فعالیت‌های هسته‌ای اعم از تحقیق و تولید دست بکشد.
لیبی که برای برنامه هسته‌ای اش تحت فشار بود، در نهایت مجبور شد اطلاعات مربوط به چگونگی دستیابی به تجهیزات هسته‌ای را نیز در اختیار طرف غربی قرار بدهد. لیبی با به اجرا گذاشتن تمام خواسته‌های آمریکا توانست شاهد لغو شدن تعدادی از تحریم‌ها نیز باشد .

آمریکایی‌ها نیز برای اینکه حسن نیت خود را اثبات کنند، پیمان‌های همکاری اقتصادی و البته نفتی را با این کشور به امضا رساندند‌. با این حال این پیمانها هنوز به مرحله اجرای کامل در نیامده بود که عهد‌شکنی‌های غرب آغاز شد. تنها پس از گذشت ۵ سال آمریکا با متحد همیشگی خود انگلستان، به دلیل بالا گرفتن اعتراضات مردمی در لیبی به صورت هوایی به این کشور حمله کرد‌! انگلستان که زمانی متعهد شده بود از لیبی در صورت حمله نظامی کشوری دیگر دفاع کند‌، خود در حمله به لیبی تحت عنوان نیروهای ائتلاف یا ناتو حضور داشت.

عراق

از سال ۱۹۹۱ یعنی زمان حمله عراق به کویت و تحت فشارهاي بين المللي ناشي از به خطر افتادن منافع ملي آمريكا در منطقه، ماجرای سلاحهای شیمیایی عراق و تلاش آمریکا برای بازرسی از این کشور نیز آغاز شد‌. صدام در سال ۱۹۹۸ شروع به همراهی با آمریکا کرد‌ و اجازه داد در برخی از مراکز حساس نامی این کشور دوربین نظارتی گذاشته شود‌، اجازه بازدید از ۸ سایت نظامی متعلق به ریاست‌جمهوری را صادر کرد و قانون آزادی عراق را برای تغییر رژیم در این کشور به اجرا گذاشت.
با وجود تمام این اقدامات، بازرسان سازمان ملل اعلام کردند "عراق با آنها همکاری لازم را ندارد". بر همین اساس بود که در آخرین روزهای سال ۱۹۹۸ حمله آمریکا به عراق و جنگ دوم خلیج فارس آغاز شد‌. در سال ۲۰۰۲ باز هم صدام به بازرسان اجازه داد به عراق بازگردند اما در سازمان ملل قطعنامه‌ها عیله عراق تصویب شد. این در حالی بود که صدام، قطعنامه سازمان ملل درباره خلع سلاح خود را پذیرفته بود. علی‌رغم همکاری‌های حکومت عراق، بوش به این کشور در سال ۲۰۰۳ حمله کرد ورژیم بعث را از بین برد!

كره شمالي

كره شمالي نيز براي برنامه اتمي اش و تعليق برنامه هاي هسته اي به پاي ميز مذاكره با امريكاييها رفت . دور اول این مذاکرات در همان سال ۲۰۰۳ به نتیجه‌ای ختم نشد و در دور دوم و سوم در سال ۲۰۰۴ نیز خلع سلاح کره شمالی مورد تاکید قرار گرفت و قرار بر همزیستی مسالمت‌آمیز این کشور با کشورهای حاضر در مذاکره شد. در دور چهارم گفت‌و‌گو‌ها کره شمالی سرانجام پذیرفت که برنامه‌های هسته‌ای خود را کنار بگذارد‌؛ البته این پذیرش با این شرط بود که اعظای کمک‌های مالی به این کشور ادامه یافته و در عین حال قدرت‌های بزرگ راکتورهای آب سبک را برای تولید برق کره شمالی بسازند. در فاز دوم این گفت‌و‌گو‌ها که از ۱۳ تا ۱۹ سپتامبر سال ۲۰۰۴ انجام شد، توافق «عمل در برابر عمل» مورد تایید قرار گرفت و اصل بر عادی‌سازی روابط کره شمالی با آمریکا و کره جنوبی و ژاپن قرار گرفت.

در رابطه با کره شمالی نیز از سال ۲۰۰۵ عمل نکردن آمریکا به وعده هایش آغاز شد‌. آمریکا در این سال با وجود انجام شدن قبلی مذاکرات و توافق نهایی، تحریم‌های جدیدی علیه کره شمالی به اجرا گذاشت. در گفت‌و‌گوهای بعدي در سال ۲۰۰۷ که همراه با اولین آزمایش موشکی کره شمالی بود، آمریکا هر‌گونه توافق با کره‌شمالی بر سر برداشته شدن تحریم‌ها را رد کرد و سرانجام در ۱۸ جولای سال ۲۰۰۷ کره شمالی تحت تاثیر تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی موافقت کرد تمام برنامه‌های اتمی خود را در ازای دریافت کمک‌های اقتصادی و فنی تعطیل سازد‌.

کره در این مدت ۸۰ درصد فعالیت‌های خود را تعلیق کرد اما خبری از کمک‌های اقتصادی و فنی وعده داده شده توسط آمریکا نشد تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۹ کره شمالی از مذاکرات ۶ جانبه خارج شد و برای دومین مرتبه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را از این کشور اخراج کرد و علنا مذاكرات هسته اي با اين كشور به شكست انجاميد .


گفت و گوهاي موفق : چين
ديدار يكباره ريچارد نيكسون با مائو در سال ۱۹۷۲ و ورود نيكوسون به چين آنهم در دوران شديد شدن جنگ سرد، نشان از عزم جدي آمريكاييها براي پيشرفت در سياست خارجه و مبارزه عميق تر با رژيم شوروي را داشت .
در آن زمان آمریکا مسکو را به عنوان یک رقیب جدی، پیش رو می‌دید و مذاکرات نیکسون و مائو در اصل برای امضای یک معاهده صلح شفاهی و نانوشته بود. در حقیقت آمریکایی‌ها در آن زمان با این جلسه، احتمال ورود به یک جنگ ناخواسته با چین را کاهش داده، تا از سویی دیگر شانس خود را برای امضای معاهده کنترل سلاح‌های اتمی سالت یک ( SALT I ) در سال ۱۹۷۲ امتحان کنند.
نیکسون برای رسیدن به اهداف سیاسی خود از برگ برنده‌ای به نام چین استفاده می‌کرد که حاصل اولیه این بازی، کنترل منطقه هندوچین و کشورهایی مثل ویتنام بود. آمريكا كه ریچارد نیکسون رئیس جمهوری وقت آمریکا ۲۲ فوریه سال ۱۹۷۲ ، یک روز پس از ورود به چین با مائو تسه تونگ رهبر این کشور در پکن ملاقات کرد . این نخستین دیدار یک رئیس جمهوری آمریکا از چین بود. تا آن زمان دولت آمریکا حاضر نبود جمهوری توده ای چین را به رسمیت بشناسد اما به خطر افتادن منافعش در قبال شوروي او را به پاي ميز مذاكره با چين كمونيستي كشاند.
ديدار و گفت و گوي مستقيم مقامات آمريكايي و چيني رفتار تاريخي سياستمداران آمريكايي را به خوبي در چارچوب منافع ملي اين كشور ترسيم مي كند. آمريكا يا براي پيشبرد اهداف خود و به زانو درآوردن دولت مقابل و از سر اقتدار با طرف مقابل مذاكره مي كند و يا اگر در ناتواني مطلق باشد ،‌ با حفظ احترام متقابل و حسن نيت وارد ميدان مي شود . روي آوردن آمريكا به چين آنهم در حالي كه تا آن روز چين كمونيستي را به رسميت نمي شناخت ،‌نشان از علاقه شديد و از روي ضعف آمريكا براي ايجاد ارتباط با كشوري داشت كه كم كم داشت به يكي از كشورهاي قدرتمند جهان تبديل مي شد و مي توانست تا حدي موازنه قوا رد شرق را به هم بريزد .
اما چين چرا در آن زمان به گفت و گو با آمريكا روي خوش نشان داد ؟ چينيها در حال پيشرفت شديد در حوزه اقتصاد و صنايع خود بودند و از سوي ديگر تنش هايي را با شوروي نيز تجربه مي كرد كه اين تنش ها مي توانست آينده كشور را با ابهامات جدي مواجه كند . چين هم در اين زمان نياز داشت با قدرتي جهاني براي مقابله با روسيه در تماس باشد و آمريكا بهترين فرصت بود . چينيها البته در اين ميان از برخي خواسته هاي خود نيز كوتاه آمدند و در حاليكه تنشهايي را با تايوان داشتند ، از آمريكاييها نخواستند كه رابطه شان با تايوان را قطع كنند و در شرايط حاضر نيز با وجود اينكه روابط اقتصادي نزديكي با آمريكا دارند، اما در مسايل سياسي و امنيت بين الملل اختلافات فاحشي را با آمريكاييها دارند . با اين حال روابط دو كشور بر اسا منافع ملي شان تنظيم مي شود و يا وجود اينكه چين بارها قطعنامه هاي آمريكايي راجع به برخي كشورهاي ديگر مانند سوريه را وتو كرده اند، اما اين روابط همچنان ادامه دار و پايدار است . قدرت چين در اين مذاكرات كه در نهايت آينده درخشان اين كشور براي توسعه و پيشرفت را رقم زد نه قدرت مذاكره ، كه قدرت پيشرفت علمي و صنعتي در حين مذاكره و اتكا بر روحيه خودباوري بود .

ويتنام

ويتنام از سال ۱۹۶۴ كه به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم شد ، درگير جنگي خونين با آمريكا نيز شد . آمريكا در اين سالها در باتلاقي گرفتار آمد كه هنوز هم كابوس نظاميان آمريكايي است و هر وقت آمريكا درگير جنگي طاقت فرسا وكشنده مي شود ،‌كل دنيا آن را با جنگ ويتنام مقايسه مي كنند . در آن زمان آمريكا براي كمك به ويتنام جنوبي و به بهانه حمايت از ويتنام جنوبي در برابر زياده خواهي هاي ويتنام شمالي وارد اين كشور شد . مذاكرات دو كشور اما در حالي آغاز شد كه نيروهاي دو طرف درگير جنگي به شدت خشن و خونين بودند . آمريكا در اين جنگ ميليونها تن از ويت كنگي را با قساوت تمام كشت و از اسلحه هاي شيميايي و بمب هاي ناپالم هم در اين حملات استفاده كرده بود . اما اين باعث نشد كه نمايندگان ميز مذاكره را ترك كنند . بعدها تاريخ نشان داد كه ويتنامي ها در عين پيشبرد سياست مقاومت ، برنامه هايي نيز براي فرداي روز مذاكرات داشتند ، با تفاهم دو كشور براي ترك خاك ويتنام جنوبي توسط آمريكا، در سال ۱۹۵۷ ويتنام شمالي موفق به فتح سايگون پايتخت ويتنام جنوبي شد . بدين ترتيب ويت كنگ ها در وهله اول آمريكا را از منطقه بيرون كرده و بعد با توجه به نيروي مقاومتي كه تدارك ديده بودند ،‌به فتح سايگون روي آوردند و پيروزي نهايي در ميدان نبرد و ديپلماتيك را با هم به دست آوردند . با فتح سايگون و انجام مذاكرات بعدي بين دو ويتنام جنوبي و شمالي و اتحاد نهايي ويت كنگ ها ، اين آمريكا بود كه بازنده مذاكرات شد و مجبور به عقب نشيني و ترك منطقه شد . البته ويتنامي ها اگر اين مذاركات صورت نمي گرفت و آمريكا را قانع به دور شدن از منطقه نمي كردند و در صوتي كه مقاومت انقلابيون اثر نمي داد ،‌نمي توانستند اتحاد نهايي را به دست آورند و اين خود نشانه بارزي بر قدرت بيشتر ويتكنگ ها و دست بالاي آنها در مذاكرات داشت .
در اين مثال نيز اگر قدرت داخلي فراهم نبود و اتكا به توان داخلي نمود پيدا نمي كرد ، ويتنام هنوز هم تحت سيطره آمريكا بود و يا با دشمني هاي بيش از حد بيشتر فرصت هاي اقتصادي كه هم اكنون آنها را در اختيار دارد را از دست مي داد .
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۲۱:۲۶:۰۴

2 Jan 2020