۰
plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۳
کد مطلب : ۹۶۹۶
مروری بر زندگانی شهید زهرا رستمیان از زبان مادر:

دخترم وقتی به سن شما بود، اجازه نداد نامحرمی به او توجه کند

اگر تمام لحظه هاى عمرم را به شکر و سپاسگزارى به خاطر نعمت فرزندى به نام "زهرا" سپرى کنم، باز هم نمى توانم ذره ای شکر داشتن این فرشته پاک سرشت را به جا بیاورم.

 

rostamiyanfard-zahra

 شهیده زهرا رستمیان فرد در 15 آذر 1350 در شهرکرد قدم به عرصه این دنیا نهاد. دوران کودکی را همراه با نشاط و شیرین زبانى وعلاقه به نقاشى و نماز و روزه در کنار افراد خانواده سپرى کرد.

مادر شهیده زهرا رستمیان فرد در گفتگو با خبرنگار ما گفت: دخترم در سن و سال شما و حتی کوچکتر، خود را متوجه کسی نکرد و همیشه سعی بر آن داشت تا از نظر نامحرمان دور باشد، زهرا الگوی فاطمه زهرا(س) را الگویی بی نظیر می دانست و همیشه از اینکه شیعیان جهان چنین بانویی داشتند، به خود می بالید.
وی ادامه داد:زهرا دوران تحصیل ابتدایى و راهنمایی خود را با موفقیت همراه با رضایت مندی به پایان رسانید. از کودکى علاقه زیادى به نمازخواندن و روزه گرفتن داشت و مقید به انجام فرابض دینى بود. همچنین مراقبت در حجاب و عفاف و انس و علاقه به اهل بیت (ع) داشت.

خانم رستمیان افزود: در دوران تحصیل راهنمایى بود که زندگى ایشان رنگ خدایى بیشترى به خود گرفته بود و روز به روز بر تلاش، ایمان و علاقه او نسبت به قرآن و اهلِ بیت بیشترمی شد. علاقه زیادى به امام (ره) داشت، و همیشه حرفش این بود "دعا کنید امام خمینی (ره) همیشه پیروز باشد". نماز و عبادتش به جا بود در آن زمان همه از او تعجب می کردند خیلی خوش سیما و فهمیده بود به خاطر عبادت هایش به این مقام رسید.

وی با اشاره به خفقان زمان پهلوی ادامه داد: زمانی که می خواستند مجسمه شاه را در میدان انقلاب شهرکرد پایین بیاندازند خیلی خوشحال بود و دوست داشت در میدان حاضر باشد من هم به همراهش رفتم وقتی رسیدیم به همراه جمعیت شعار مرگ بر شاه می داد که یکدفعه مورد اصابت چوب یکی از شاهی ها که در بین جمعیت بود قرار گرفت، دستش شکست خیلی نگران بودم سریع پیش دکتر بردمش. به عشق امام (ره) حاضر بود همه دردها را تحمل کند.

اشک در چشمهای مادر حلقه زده بود، همچنان در فکر بود... به یاد روز شهادت زهرا افتاد، گفت: در دوران راهنمایى بود که به یکی از خواستگارانش جواب مثبت داد و ازدواج کرد در سال 1365 زهرا باردار بود. برای مراجعه به دکتر با شوهرش قصد رفتن به اصفهان داشتن من هم به همراهشان رفتم. در اصفهان بودیم که یکدفعه بمب باران هوایی شروع شد و چندین ترکش به ماشینمان اصابت کرد و زهرا به شهادت رسید و 5 ترکش هم به بدن من خورد که هنوزم هم 2 ترکش به یادگار در بدنم مانده است.
و سرانجام فرشته پاک سرشت من در 15 سالگی پرکشید و به خیل عظیم شهدا و امامش پیوست... اکنون مادر مانده و یک دنیا آرزو و خاطره....

خدارا شکر می کنم که توانستم چنین دختر شایسته ای را تربیت کنم از همه مادران می خواهم که در تربیت دخترانشان دقت کنند. من وقتی دختران بی حجاب و بد حجاب را می بینم ناراحت می شوم و از پدر و مادرانشان گلایه دارم.
مرجع : مشکات برین بام ایران
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

1:30 مانده تا غروب خورشید    
05:06:38 اذان صبح
06:26:56 طلوع خورشید
12:18:04 اذان ظهر
18:08:08 غروب خورشید
18:26:13 اذان مغرب
اوقات به افق :    

تاريخ:

پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳

ساعت:

۱۳:۰۳:۴۹

14 Nov 2024