به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
جهانبین نیوز»، شهید اصغر صادقی فرزند محمدصادق نهم مهر 1336 در روستای سودجان از توابع شهرستان شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم سیاسی درس خواند و یازدهم آبان 1361 در عین خوش به شهادت رسید. متن زیر وصیتنامه این شهید والامقام است که باهم مطالعه میکنیم:
بسمالله الرحمن الرحیم
برادرانم امیدوارم که حالتان خوب باشد و در پناه خداوند بزرگ زندگی شرافتمندانهای را بگذرانید و هیچگونه ناراحتی و نگرانی که ناشی از گرفتاریهای زندگی است نداشته باشید، وصیتنامهای که برایتان مینویسم در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی است. در حقیقت نامه از دیار کربلاییان است، جائیکه چادرهایشان خیمهگاههای یاران حسین در روز عاشورا است و گریههای جوانان کم سن و سال و پیران و اشک عاجزانه سربازان صحنه عاشورا را مجسم میکند.
برادران: انسان ودیعهای است از جانب خدا و امانتی است در این زمین که خداوند منتظر است که بندگانش چگونه سویش میآیند آیا سرافراز و سربلند یا ذلیل و خوار میروند. انسان که معتقد به خداست در مقابل تمامی سختیها باید صبور و مقاوم باشند زیرا که «ان الله مع الصابرین».
برادران: اینجا سرزمین سرگشتگان و گمراه کردگان نیست، اینجا راه، راهیافتگان و رهروان خدا و خاکش تربت است و آسمانش سرپوش نالهها و عجز و التماس بیقراران و روزهایش هرکدام عاشورائی است در تاریخ انقلاب ما و اینان حماسهسازان روزهای خون و شهادت فردای ایراناند.
برادرانم: ما را باکی از زخم و صدامیان نیست، زخم کاری در دل ما زخمی است که بندگان زر و زور و فرصتطلبان و منافقان بر دل میزنند و نگرانی ما و درد ما دردی است بزرگ و از همانگونه دردهایی است که مولایمان علی (ع) شبها بهتنهایی سر بر چاه مینهاد و های های میگریست و صبرش خار در چشم و استخوان در گلو بود، علی را باک از شمشیر ابن ملجمها نبود تازه شمشیر ابن ملجم برای خلاصی از درد بزرگ رهائیبخش بود که میگفت:
«فزت برب الکعبه»
به خدای کعبه رستگار شدم، اینک برادران، انقلاب در شرایط بسیار حساس و تا بانگ تکبیر کودکی بر بام مظلومان و کوخنشینان بلند است امیدوارم که این انقلاب که راه خود را خواهد رفت و تا رهبری چون امام عزیز ساربان این قافله است ما مطمئنیم و با اطمینان به راه خویش ادامه خواهیم داد. امام سنبل اسلام و راهور حسینیان است و یگانه حامی راستین مستضعفین و محرومین است. گویا اینکه شاید طلحه و زبیرهای فراوان باشند، هرچه میگذرد روزهای انتظار مرا در خود میسوزاند و انگار که من با شوق دیدار یار خالص میشوم و احساس میکنم که سبک میشوم و با توشهای پربار و سرافراز و سربلند بهسوی معبود میروم.
این روزها، روزهای آزمایش است. برادرانم شما در مرگ یک برادر که در میدان عشق میمیرد هرگز اشک غم جایز نیست که با شوق باید گریست زیرا که من شهیدی خواهم بود و قطرهایی از دریای بیکران انسانهای راهیافته و شاهدی خواهم بود در مسیر اعتلای توحید و حکومت مستضعفین و این را باید به فال نیک گرفت و این را بدانید نهفقط آرمان من، بلکه تمامی شهیدان برقراری قانون خدا و قسط علی (ع) و پیام محمد (ص) و رسالت حسین (ع) بر روی زمین است و به شما اطمینان میدهم همانگونه که مسلسلهای رزمندگان امروز سینهٔ صدامیان را نشانه رفتهاند فردای انقلاب به سینه فرصتطلبان و زورمندان نشانه خواهند رفت.
برادران هرچند من به این راه میروم تمام اعتماد و چشمها به امام دوخته است امیدوارم که وارثان این شهیدان نگذارند سرنوشت انقلاب بازیچهٔ فرصتطلبان بشود. به امید اینکه با خاتمه این جنگ فرزندان این خلق با همان اخلاص و باهمان ایمان به درون انقلاب برگردند و این انقلاب را از آفت فرزندان زر و زور و تزویر رها کنند و نگذارند آنهایی که نام امام و اسلام را وسیلهای قرار دادهاند بر قدرت سوار شوند.
آرمان ما و آرمان تمام شهیدان حاکمیت زحمتکشان و محرومان است و نابودی استکبار جهانی در تمام شکلهایش چه در شکل تاجر، چه در شکل سرمایهدار، چه در شکل آن روحانی مرتجعی که حامی آنهاست اینان باید همه طرد و رسوا و سرکوب شوند. مگر نه اینکه فرزندان کوخها و حلبیآبادها در اینجا ندا میدهند و فریاد الله واکبرشان و خروش مسلسلهایشان نوید پیروزی بزرگ و منادی جامعهای برابر و برادر و توحیدی را میدهند.
اما تو مادرم نامی که رمز تاریخی، رمز شهادتی، رمز جهادیای کسی که در تنهایی من همدم بودی و ای تو که عشق و دوست داشتن را به من آموختی من سلامت میکنم و امیدوارم خدا آن صبری را به تو بدهد که تو مرگ عزیزترین کس خویش را تحملکنی؛ و من امیدوارم برادرانم خدمتکاری درست برای شما باشند و از خدا میخواهم که به تو مقاومت عطا کند. مادرم حجله من سنگرم شد و عروسیم شهادت و تو باید این وصل را ارج نهی.
آرمان شهیدان برآوردن آرزوهاست که در قلب هر شهید میتپد این جمله را که میگویم با خون من آمیخته است که زخم کاری صدام ما را باکی نیست ولی زخمی که خورههای انقلاب از درونبر قلب رزمندگان میزنند زخمی است که تا تاریخ هست بر جای میماند و همیشه این زخم شاهدی است از فرزندان نسل آینده کهای فرزندان هرگز از دشمنان داخلی انقلاب که ماسک انقلابی نمائی بر چهره زدهاند غافل نشوید. بهر حال من این روزهای انتظار را یادداشت خواهم کرد که در حقیقت واقعیتی است ازآنچه میگذرد. در پایا ن شاید امروز تاسوعا حرکت کنیم و عملیات آغاز شود.
سلام و خداحافظی مرا از تمام اقوام و خویشان بخواهید. از خواهرانم ...خداحافظی میکنم.
امیدوارم موفق باشید. والسلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الشهدا و الصالحین
ستوان دوم وظیفه اصغر صادقی سودجانی 1361/8/5
انتهای پیام/1030ج