متن این شعر طنز به این شرح است:«پژو» یکروز طعنه زد به «پراید»که تو مسکین چقدر یابویی!با چنین شکل ضایعی باللهبیجهت توی برزن و کوییرنگ لیمویی مرا بنگرای که تیره، شبیه هندوییمن تمیزم ولی تو ماه به ماهمطلقاً دست و رو نمیشوییبچه میترسد، آنطرفتر رو!که به هیئت، شبیه لولوییمن نه خودرو، گُلم، سَمنبویمتو نه خودرو، گیاه خودرویی!من به پاریس بودهام چندیزیر پای «چهاردهم لویی»(!)روی «باسکول» بیا،بپر،بینم(!)رویهمرفته چند کیلویی؟!در تو آهن به کار رفته ولینازکی عین برگ کاهویی!صاحبت با تو گر به جایی خوردسهم الارث ورثّهی اویی!از «پژو» چون چنین شنید «پراید»گفت: ای دوست! چرت میگوییبنده گیرم به قول تو یابو،تو گمان کردهای که آهویی؟!«خویشتن، بیسبب بزرگ مکنتو هم از ساکنان این کویی!»انتقادی اگر ز من داریمطرحش کن، ولی به نیکوییزیر این آسمان میناییای خوشا فکر و ذکر مینوییبرو خود را بسوز و راحت کنبیعلاج است آتشینخوییبخت باید تو را نه آپشن و تیپای که در بند چشم و ابروییبخت ماشین اگر سپید بُوَدخواه بژ باش، خواه لیمویی!ارج و قربم کنون ز تو بیش استزانجهت در پی هیاهوییخوار بودم ولی عزیز شدمکرد دوران ز بنده دلجوییقیمت من کنون رسیده به بیستاین منم من، «پراید» جادویی!توی بنگاه پیش هم بودیمغرّه بودی به خوش بر و روییبنده رفتم فروش و یکماه استتوی دپرس، هنوز آن تویی!