داود مرادیان در یادداشتی نوشت: جهت روشن شدن ذهن آندسته از مخاطبانی که احتمالاً با حرفهای ایشان گمان بردهاند با تیپ اجتماعی و هنری مواجهند، صرفاً میزان وابستگی امروزشان را به دیروزی که با جمهوری اسلامی ایران همکاری داشته اند میشمرم.
به گزارش جهانبین نیوز؛ مدیر گروه مستند بنیاد «روایت فتح» به اظهارات اصغر فرهادی کارگردان برجسته اینچنین پاسخ می دهد:
هوالعزیز
این یادداشت را داوود مرادیان مینویسد، از جایگاه حقیقیاش به عنوان یک ژورنالیست و مستندساز:
«روی سخنم باآقای فرهادی نیست. ایشان بهتر از من و فراتر از ما این داستان را می داند. اما جهت روشن شدن ذهن آندسته از مخاطبانی که احتمالاً با حرفهای ایشان گمان بردهاند با تیپ اجتماعی و هنری مثل آقایان بیضایی یا تقوایی مواجهند، صرفاً میزان وابستگی امروزشان را به دیروزی که با جمهوری اسلامی ایران همکاری داشته اند میشمرم.
برای مطرح شدن در حوزه سینما و نوشتن در سیما، مسیر بسیار سختی وجود دارد. آنقدر که بسیاری از استعدادهای این کشور،بهعلت نداشتن اتصالات و رانتهای معمول، پشت در اتاق مدیران فیلم و سریالها در تلویزیون میخشکد و فرو میریزد. اما در سریالسازی هیچگاه [در] بر روی استاد فرهادی بسته نبوده و ایشان در یک حساب سرانگشتی چندین سریال را قرارداد بسته و نوشته است. روزگار جوانی را ایشان نوشته است.
داستان یک شهر را هم نوشته و هم ساخته است. سریال دیدنی! فرج و فرخ را هم آقای فرهادی ساخته است. به گفته مهران مهام، متهم گریخت و خانه به دوش رضا عطاران هم به قلم ایشان است اما بدون اسم! جذابتر اینکه در سریالسازی در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نه فقط به روی ایشان باز بوده که دولنگهی دیگرشان هم برای همسر محترم ایشان باز شده بود. سریالهای پشت کنکوری ها را چه کسی ساخته است. سریالهای ماه مهربان، چشم به راه، پزشکان، یادداشتهای کودکی و...
آقای فرهادی سینما را با مردی شروع کرده که همقطارانش اورا با سنگ حکومتی بودن میرانند! آقای ابراهیم حاتمی کیا که مقایسه ایشان با حاتمیکیا هم قصه جذابی است که خواهم گفت. ارتفاع پست به قلم آقای فرهادی است.
تا قبل از درباره الی آقای فرهادی برای تامین هزینه فیلم هایش وضعیت پر مشکلی داشته اند. سکوی پرش آقای فرهادی فیلم سینمایی درباره الی است. سرمایه گذار این فیلم آقای محمود رضوی از نزدیکترین افراد به شهردار وقت تهران و رئیس فعلی مجلس است. نسبت آقای رضوی با حاکمیت مقدس جمهوری اسلامی نیاز به توضیح دارد؟
سرمایه گذار فیلم سینمایی نادر و سیمین بانک پاسارگاد است. از جمله بانکهای زیرنظر بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران.
نادر و سیمین آقای فرهادی پنج سیمرغ از جشنواره ای گرفته که در آن آقایان ابوالقاسم طالبی و حسن عباسی داور بودهاند! (فارغ از نظر مثبت یا منفیشان درباره فیلم) نسبت ایشان و جشنواره نیز با جمهوری اسلامی ایران واضح است.
در سیام مهرماه سال 1396 رسماً از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت جمهوری اسلامی اعلام شد اصغر فرهادی نیازی به ارسال فیلمنامه برای پروانه ساخت ندارد! داروغهزاده اعلام کرد : همین الان هم برخی فیلمسازان هستند که فیلمنامههای شان خوانده نمیشود اما پروانه ساخت میگیرند و این براساس سابقه آنها و اعتمادی که جلب کردهاند رخ میدهد، مثل اصغر فرهادی یا ابراهیم حاتمیکیا که فیلمنامه کامل آنها خوانده نمیشود و این اصلا به نظر من یا مدیریت سازمان ارتباط ندارد بلکه کاملا با نظر شورا انجام شده و این اتفاقی است که بهتدریج در حال شکلگیری است.
نادر و سیمین محصول 1389 است. یعنی یک سال بعد از روی کار آمدن دولتی که آقای فرهادی با مچبند سبز علیه اش در خیابان قدم زده و عکس گرفته. این دولت به این فیلم با آن هیات داوران پنج سیمرغ داده و به اسکار هم معرفیاش کرده.
سی بهمن 1391، مشاور عالی رئیس جمهور ایران که آقای فرهادی علیه اش در خیابان با مچبند سبز عکس گرفته، رئیس سازمان سینمایی وقت آقای شمقدری رسماً اعلام کرد که به دستور رئیس جمهور ایران، برای آقای فرهادی لابی شده تا ایشان بتواند به راحتی به اسکار دست پیدا کند. تا امروز برای دیگر نامزد ایرانی اسکار یعنی آقای مجید مجیدی هیچ صحبتی از لابی نشده است.
این ادعا منحصراً به آقای اصغر فرهادی اختصاص دارد. آقای شمقدری با این ادبیات درباره فیلم آقای فرهادی سخن می گوید: «در فرآیند اسکار فیلمی انتخاب شد، رفت و حمایت شد. برنامهریزی شد اما بعضیها منکر هستند و میگویند برنامهریزی شده نبود، تصادفی بود.
آنها ممکن است خلقت و هستی را هم تصادف بدانند البته آنها در خیالات خودشان سیر میکنند. بیایند ببینند در کجا میتوان در راستای خلقت تصادفی کار کرد و به جایی رسید. ممکن است بر حسب تصادف به تنایج اولیه برسید، اما یک قله را هدف گرفتن و به آنجا رسیدن هیچ وقت بر حسب تصادف اتفاق نمیافتد. ما طراحی کردیم و حتی لابیگری کردیم تا این اتفاق بیفتد و برای همه ایرانیان مهم بود که یک فیلم ایرانی اسکار بگیرد. فیلمساز برای ما مهم نبود بلکه مهم این بود که فیلم از سینمای ایران جایزه بگیرد.»
در سینمای ایران به درست یا غلط تقریباً همه فیلمسازان طعم ممیزی را چشیده اند.
ابراهیم حاتمی کیا که نزدیکان فرهادی حکومتی اش خطاب می کنند فیلم توقیفی دارد (گزارش یک جشن) فیلم هایی دارد که بعضا به مساله خورد و روی پرده دچار مشکل شد (برج مینو، موج مرده) رسول ملاقلی پور نیز با این مسائل دست به گریبان بود. چگونه است آقای اصغر فرهادی تا کنون حتی یک فریم سانسور روی فیلمهایش اعمال نشده.
در همه دولت ها کارگردانانی هستند که توسط دولت پیروز در انتخابات برصدر می نشینند و قدر می بینند. تا جایی که جایزه ویژه هم در دولت اقای روحانی برای آقای هومن سیدی طراحی شد. به همین میزان کارگردانانی هستند که توسط همان دولتها نادیده گرفته می شوند. فیلم چ آقای حاتمی کیا چنین داستانی را تجربه کرد. چگونه است که آقای فرهادی در همه دولتها قدر می بیند و بر صدر می نشیند؟ نامزد همه دولتها برای اسکار است؟ آیا ایشان استعدادی دارد که فرابشری است و میان هشتاد میلیون ایرانی یکی مثل او نیست؟
در پایان گمان می کنم آقای فرهادی بهتر از هر کسی میداند من هرگز مثل اویی را تمجید نکرده و نمی کنم. صرفاً توصیف کرده ام. این توصیف را نیز سالهای سال است که دهخدا در تعریف واژه کانفورمیست آورده است. آقای فرهادی بهتر میداند وابسگرا؟! بودن که تهمت شوخ ایشان به من است بهتر است از طبیعت فرصت طلب و حزب بادی که امروز در آستانه اسکار با فیلمی که شائبه شدید کپی کاری بر آن محتمل شده زور می زند با نظام جمهوری اسلامی فاصله گذاری کند شاید بتواند دوباره چیزی دشت کند. نظامی که از موی سر تا نوک پای فرهادی مدیون وجود اوست.
آقای فرهادی ماهم از شما بیزاریم اما شما حتماً نه از ما نه از هیچکس در جمهوری اسلامی نمی توانی بیزار باشید. درست مثل محسن مخملباف.
شما از موی سر تا نوک پایت مدیون جمهوری اسلامی است ای کودک لوس، محبوب و غرغروی همه دولتها! جمهوری اسلامی که ما برایش میمیریم اما شما هم نانش را می خوری هم با فحش دادن به آن برای خود اسکار دست و پا می کنی.