به گزارش
جهانبین نیوز؛ چندی پیش در همایش بینالمللی مقابله با گرد و غبار آقای روحانی اظهار داشت: «بنده قبلا هم در بحث دیگری گفتهام، بحث بر اینکه کدام کشور در منطقه ما قویتر باشد باید کنار گذاشته شود، قویترین کشور در منطقه نباید بهعنوان هدف اول دنبال شود، منطقه قویتر باید مدنظر ما باشد نه اینکه در رقابتهای منطقهای یک کشور در منطقه بخواهد در برابر کشورهای دیگر منطقه قد علم کند و قدرت خود را به رخ بکشد و تفرقه و شکاف و اختلاف را بیشتر کند" این سخنان در حالی است که قدرت اول منطقهای شدن جزء اهداف روشن سند بالادستی چشمانداز ۲۰ ساله کشور است.
از این منظر باید گفت قدرت اول منطقهای بودن یک انتخاب نیست که دولتها بتوانند آن را دنبال کرده یا کنار بگذارند بلکه یک الزام کلی و قطعی است. در حالی که آمریکا و ریاض از تروریستهای ضدایرانی آشکارا حمایت میکنند و از لزوم کشاندن ناامنی به داخل ایران میگویند و با همراهی تل آویو در خیال راهاندازی ناتوی عربی علیه ایران هستند، بیان چنین مواضعی به نفع چه کسی است؟ در چنین منطقه آشوبزدهای آنچه تاکنون امنیت ایران را تضمین کرده، صرفا مولفههای قدرت آن بوده است. تضعیف این مولفهها مساوی با ناامنی است.
چنین الگویی به نحو دیگری توسط کشورهایی مانند اردن و مصر در دهههای قبل پیاده شده که آنها را در حال حاضر تبدیل به کشورهای پیرو و فاقد قدرت و اقتدار کرده و توان بازیگری نه در منطقه و نه در جهان را دارند و همیشه آماده پذیرش قدرتهای بزرگ در داخل کشورهای خود هستند.
خوشبینیهای دولت تلهای برای عقبنشینی کشور از مواضعش تردیدی نیست که خوشبینیهای مفرط دولت تلهای است که باعث عقبنشینی کشور از بسیاری از مولفههای قدرتساز منطقهای میشود و ایران میبایست از حمایت گروهها و کشورهای پشتیبان خود دست کشیده و حتی زمینه را برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی فراهم سازد.
در چنین رویکردی حتی مذاکره بر سر خطوط قرمز ایران نیز توجیه میشوند. اگر در جایی خواسته شیخنشینهای خلیج فارس برای عادیسازی روابط با ایران دست کشیدن کشور از مالکیت جزایر سهگانه خلیج فارس باشد، میتوان مدل برجام را در این زمینه پیاده کرد!
مدافعان چنین طرحی بر لزوم شروع مدل مذاکرات برجام در منطقه با کشوری مانند عربستان سعودی اصرار میورزند و با پررنگ جلوه دادن سایه جنگ میان ریاض و تهران، دست دراز کردن به سوی سعودیها و شروع برجام منطقهای را توجیه میکنند.
در این رویکرد هیچ توجهی به پیاده نظام بودن ریاض در خط مشی خاورمیانهای آمریکا و رژیم صهیونیستی نمیشود. در اصل سعودیها نزدیک به یک قرن است که مجری طرحهای منطقهای قدرتهای بزرگ هستند. در کنار این آل سعود خصومت ریشهای با شیعیان و به خصوص ایران دارد که پس از انقلاب اسلامی این خصومت صدچندان شده و تا توانسته با کمک به گروههای تروریست معاند ایران و کشورهای متخاصم مانند رژیم صدام، به منافع ایران آسیب زده است.
حال آیا گفتوگو و مذاکره با آمریکا و برخی شرکای مرتجع منطقهایاش میتواند منافع ایران را تامین کند؟ اگر ایران در طول دو دهه اخیر سیاستهای منطقهای خود را دنبال نمیکرد تا کشورهای منطقهای مانند عربستان از تهران رضایت داشته باشند، آیا ایران در حال حاضر از موقعیت و قدرت منطقهای کنونی برخوردار بود؟
بدون شک پاسخ به این سوالات منفی است. چراکه برخی از رقبای منطقهای ایران پایبند به هیچ یک از اصول رقابت سالم و اصولی بر پایه رویکردهای گفتمانهای متداول بینالمللی نیستند و قدرت خود را در تضعیف رقیب میبینند تا در افزایش قدرت خود.
امروز جمهوری اسلامی ایران ضامن امنیت سایر کشورهاستاین سخنان درحالی بیان می شود که دوست و دشمن اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی فوقالعاده و بینظیر قرار دارد که به هیچ عنوان با وضعیت سه دهه پیش قابل مقایسه نیست. اگر سه دهه پیش ایران با جنگی درون مرزهای خود روبرو بود و گروهکهای وابسته و مزدور، گوشه و کنار کشور را به صحنه خرابکاری و ناامنی تبدیل کرده و ادعای تجزیهطلبی داشتند، امروز نهتنها چنین تهدیدهایی وجود ندارد بلکه جمهوری اسلامی ضامن امنیت سایر کشورها نیز هست.
اگر قدرت و همراهی ایران با ملت و دولت عراق نبود، به گفته خود مقامات عراقی، بغداد نیز توسط داعش سقوط کرده بود همچنین و سوریه امروز به یک لیبی دیگر تبدیل میشد.
در بعد داخلی نیز کمتر از دو ماه پیش انتخاباتی باشکوه در ایران برگزار شد که ۷۳ درصد واجدین شرایط در آن شرکت کردند و حال و هوای رقابتها از چنان شور و اشتیاقی برخوردار بود که نشان داد انتخابات در ایران امری کاملاً جدی بوده و مانند بسیاری از کشورهای غربی مدعی دموکراسی، تبدیل به یک مناسک سرد و مزورانه نشده است.
در بحث امنیت ملی جایی برای مماشات و مصلحتاندیشی وجود ندارد
شرایط منطقه خطیر است. رژیم آلسعود آشکارا با تلآویو دست دوستی و همکاری داده و با پشتیبانی آمریکا، در خیال تشکیل ناتوی عربی علیه جمهوری اسلامی ایران است. داعش نفسهای آخر خود را میکشد و بسیار بعید است که پدرخواندههای این گروه تکفیری، به راحتی اجازه برچیدن آن را بدهند و برای دوره پساداعش خوابی ندیده باشند. آلسعود مشغول جنایت در یمن است و در پی هضم سیاسی قطر و همزمان از تروریستهای ضدایرانی آشکارا حمایت میکند. مجموع این شرایط خطیر است اما به هیچ عنوان خطرناک نیست.
با در نظر گرفتن تمامی این شرایط و فاکتورها، سخن گفتن از اینکه نباید قدرت اول منطقهای شدن را به عنوان یک هدف دنبال کرد، چیزی شبیه عباراتی مانند «خزانه خالی است»، «روی موشک شعار نوشتند تا برجام را به هم بزنند»، «در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند» و... است.
شاید بتوان چند مورد از اینها را به حساب سهوی بودن گذاشت، اما وقتی تعداد و ماهیت چنین مواضعی از برخی خطوط قرمز عبور میکند، پرسشهایی جدی به میان میآید. در جایی که پای منافع ملی و امنیت کشور در میان است، جایی برای مماشات و برخی مصلحتاندیشیها نیست.
انتهای پیام/1028ج