به گزارش
جهانبین نیوز به نقل از
کوهرنگ خبر، 23 سال پيش در چنين روزهايي شهيد بهرام مولايي در زادگاهش روستاي شيخ عليخان شهرستان کوهرنگ تشيع و به خاک سپرده شد.
مشخصات شهيد: نام و نام خانوادگي | بهرام مولايي آرپناهي | نام پدر | سلطانعلي | نام مستعار | ——– |
تاريخ تولد | ۰۱/۰۹/۱۳۳۶ | محل تولد | روستاي شيخ علي خان | استان | چهار محال و بختياري |
**************************************************
وضعيت تحصيلي شهيد:
مقطع تحصيلي | دانش سرا | سال تحصيلي | ۱۳۶۲-۱۳۶۱ | شهر محل تحصيل | شهرکرد |
آموزشگاه | دکتر علي شريعتي | شهرستان | شهرکرد | استان | چهار محال و بختياري |
**************************************************
کارنامه ي عملياتي:
| نام عمليات | منطقه عملياتي | تاريخ عمليات | مسئوليت در عمليات |
۱ | والفجر مقدماتي | فکه | ۱۳۶۱/۱۱/۱۸ | فرمانده گروه مخابرات لشکر |
۲ | محمد رسول الله | منطقه ي طويله عراق | ۱۳۶۰/۱۰/۱۲ | فرمانده گروه مخابرات لشکر |
۳ | والفجر ۱ | شمال غربي فکه | ۱۳۶۲ | ————— |
| | | | |
**************************************************
آخرين عمليات:
نام عمليات | تاريخ شهادت | محل شهادت | تاريخ دفن شهيد | مفقود الاثر |
والفجر ۱ | ۱۳۶۲/۰۱/۲۵ | شمال غربي فکه-بلندي هاي حمرين | ۱۳۶۲/۰۱/۲۵ | —– |
زندگينامه شهيد:
شهيد بهرام مولائي در آذرماه سال ۱۳۳۶ در يك خانواده عشايري از عشاير منطقه كوهرنگ استان چهارمحال و بختياري و روستاي شيخ عليخان متولد شد، دوران كودكي را در دامان پدر و مادري مهربان سپري نمود.
دوران ابتدايي را نيز به اتمام رسانده و بعد از اتمام دوران ابتدايياش به شهرستان شهركرد جهت ادامه تحصيل عزيمت نمود.
اين دوران مصادف بود با پيروزي انقلاب اسلامي، و در حاليكه در اين زمان هم خانواده او جز عشاير بودند و هم او مجبور بود ۹ ماه از سال را به دور از خانواده به سر برد جزء اعضاي فعال بسيج روستاي شيخ عليخان بود،عضويت امور تربيتي كتابخانه مدرسه را بر عهده داشت و همچنين يكي از مدافعين انقلاب اسلامي و پيرو استاد مطهري بود.با علاقهاي كه به شغل معلمي داشت همواره رهرو اين شهيد و بزرگوار بود.
ايشان در بين عشاير بختياري به عنوان يك مبارز سرسخت به تبليغ دين اسلام پرداخت.
بعد از اتمام دوره راهنمايي،دوران دبيرستان را در هنرستان كشاورزي دكتر علي شريعتي در رشته مكانيكي ادامه داد تا بتواند به جامعه خود كمك و خدمت كند.
وي در سال ۱۳۶۰ سال دوم رشته مكانيك را به اتمام رساند و در امتحان دانشسرا شركت كرده واين آزمون را مانند تمام، آزمونهاي زندگيش با موفقيت گذراند.
او با مطالعه كتابهاي فراوان در مورد زندگي بزرگان دين و شركت فعال در برپايي دعاهاي كميل و ندبه و… در روستاي شيخ عليخان، زمينه آشنايي مردم اين ديار را با دين مبين اسلام فراهم نمود و سرانجام پس از سه بار شركت در جبهههاي حق عليه باطل در ۲۲ فروردين سال ۱۳۶۲ به درجه رفيع شهادت و آرزوي ديرينه خود رسيد.
**************************************************
سجاياي اخلاقي:
شهيد فردي پرحوصله، شوخ طبع، مهربان، خداترس و دلسوز بود.
**************************************************
خاطرهاي از شهيد:
اين شهيد بزرگوار در دوران ابتدايي به معلم خود علاقه وافري داشتند و دوست داشتند که هديهاي به عنوان تشکر و يادگاري براي ايشان فراهم کنند، لذا در روزهاي پاياني سال با نزديک شدن تعطيلات نوروز، تصميم گرفتند قبل از مراجعه معلم به منزلشان يک چوقا (لباس محلي قوم غيور بختياري) براي معلمشان تهيه نمايند.
در همين راستا با همکلاسيهاي خود مقداري نخ مخصوص تهيه کردند و از مادر خود خواست تا اين هديه را هرچه زودتر تهيه کند.
مادر که از عشق فرزند عزيزش به معلم و ذوق و شوق او براي تهيه اين لباس با خبر بود تمام شب را بيدار ماند تا در زير نوري که خود شهيد و همکلاسيهايش با سوزاندن هيزم و برافروختن شعلههاي آتش تهيه کرده بودند، لباسي را که معمولا ۱۵ روز براي تهيهاش وقت لازم است يک شبانهروز آماده کند تا فرزندش را در رسيدن به آرزوي کوچک اما زيبايش ياري کند.
اين لباس توسط خود شهيد به معلم گرامياش جناب آقاي حسين عبدالهي اهداء گرديد.
**************************************************
وصيت نامه شهيد:
بسم الله الرحمن الرحيم
"قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين"
خدايا تو خودت ميداني كه هدفم رضاي تو بوده و اگر از روي نادانيم براساس اين آيه شريفه عمل نكرده از روي كرم و بخشندگي خودت مرا ببخش.چون لازم دانستم كه وصيتنامهاي بنويسم، قلم بدست گرفتم تا چند كلمهاي را روي اين كاغذ سفيد بنويسم.
زماني قلم بدست گرفته ام براي نوشتن وصيتنامه خود كه احساس ميکنم لحظات حساسي است، زيراكه اسلام اين دين مقدس محمدي (ص) در خطر است. اين دين بر حق خدا كه همه ابرقدرتهاي شركآلود در صدد نابودي آن برآمدهاند. و زماني قلم بدست گرفتهام كه اين انقلاب اسلامي كه خونبهاي هزاران شهيد و معلول است و برخاسته از بطن اين دين الهي است از همه طرف مورد تهاجم سريع جهانخواران ملحد و از خدا بيخبر قرار گرفته است، اما فراموش نكنيم كه ما خدا را داريم و از او نصرت ميخواهيم و در همه موارد پيروزيم.
سخني چند با امت شهيدپرورمان!
اگر مرا بعنوان فرزندي از اين مرز و بوم قبول داشته باشيد.
شما اي امت قهرمان و اي امت مسلمان بقيهالله پاسدار خون شهيدان و انقلابي كه از خون آنها به ثمر رسيده است، باشيد.
هميشه گوش بفرمان امام امت خميني بتشكن باشيد و با وحدت و انسجام خود پوزه دشمنان دين خدا را به خاك بماليد و شعار (هيهات منالذلله) را فراموش نكنيد، زيرا اگر خيري ميخواهيد بايد نزد همين روحانيت اصيل طلب نمائيد. ما ضربه خوردن مردم كوفه را نبايد فراموش كنيم.
و اما شما اي پدر و مادرم!
شما در قبال من رنجها و زحمات زيادي كشيديد، ولي ميدانم كه من نتوانستم جوابگوي زحمات شما باشم، اميد است كه مرا حلال كنيد و اين نكته را لازم دانستم متذكر شوم که همانطوري كه خودتان ميدانيد و مطلع هستيد، كسي مرا به جبهه نفرستاد جز اينكه خود لازم دانستم كه به جبهه بروم، و برعليه دشمنان دين مقدس الهي بجنگم.
از شماها ميخواهم كه در عبادات كوتاهي نفرمائيد و از تمام وابستگانم برايم طلب حلاليت نمائيد و هميشه و در همه وقت گوش بفرمان روحانيت اصيل و مبارز باشيد. برايم ناراحت نباشيد زيرا همه اين شهيدان نبز به پدر و مادرشان وابستگي زيادي دارند، و اگر ناراحت شديد براي همه شهيدان اندوهگين شويد و گريه کنيد. زيرا اسلام براي تداومش خون ميخواهد.
خود به وضوح ميدانم كه اگر لياقت پيدا كردم و شهيد شدم جاي مرا عشاير مسلمان و سلحشور بختياري پرخواهند كرد، زيرا وفادار به اسلام و انقلاب هستند و نه برخاسته از دنياي تهي.
از برادران عشايري كه در حال خدمت هستند ميخواهم كه بيشتر به اين عشاير مسلمان و حزبالهي خدمت کنند و آنها را بيشتر به فرهنگ و معارف اسلامي آشنا نمايند و چون محصل هستم احساس نمودم كه بايد چند كلمهاي هم خطاب به معلمين گرامي و محصلين عزيز بنويسم.
شما اي معلمين محترم!
شما كه مقام پيامبري را برگزيدهايد،مسئوليت شما بسيار سنگين است لذا بايد به بهترين شکل اين فرزندان امت شهيدپرور را آماده نمائيد كه دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب اسلامي درصددند در آينده به اسلام و اين انقلاب اسلامي كه خونبهاي شهيدان و معلولين زياديست ضربه وارد كنند. بهوش باشيد و با روحانيت در همه موارد ارتباط داشته باشيد.
از كسانيكه اگر خدا لطف و عنايتي به من كرد كه در تشييع جنازهام شركت ميكنند، ميخواهم هنگام خاكسپاري دستهايم را باز و بيرون از تابوت بگذارند تا اينكه مقام پرستان و ماديگراها و ثروتاندوزان از خدا بيخبر بفهمند كه كسي چيزي را با خود نميبرد جز عمل صالح.
مرا در روستاي خودم يعني شيخ عليخان و در بالاي زمين نثار دفن نمائيد چراکه آن زمين را به شهداء وقف نمودهام.
برادر شما بهرام مولائي
خدايا – خدايا – تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
گزارش همت بدريفرد کوهرنگ
انتهاي پيام1026ج /610ک