۵
۱
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۶
کد مطلب : ۲۳۹۵۲
يادداشت:

من همان روستايي ام...

امروز همان کم توقعان انقلاب توسط پرتوقعان متهم مي شوند ، گويي آنکه هيچ اثري بر انقلاب و جريان و شريان پيروزيش نداشته ، روستانشيناني بوده اند که بواسطه روستايي بودنشان حتي جان دادن پاي انقلابشان هم ناديده انگاشته مي شود.
من همان روستايي ام...
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از اساتيد برتر، محسن احمدي مقدم در يادداشتي نوشت:

گاه و بي گاه از وضعيت اسفناک بعضي نقاط بسيار محروم استانمان شنيده ايم.تاسف بسيار خورده ايم و حتي از تريبون هاي مختلف لب به شکايت گشوده ايم که چرا بايد بعد از گذشت قريب چهار دهه از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي که به فرموده بنيانگذارش پشتيبان واقعي اش مستضعفان بوده اند ، شاهد اين حجم از محروميت در اين خطه از ايران اسلامي باشيم؟

قصه و غصه ي رنج مردمان هميشه قهرمان استانمان را بارها و بارها گفته ايم و خوانده ايم اما اين بار نگارنده را در سفري کوتاه به روستاي لندي همراهي کنيد. نگارنده ي اين وجيزه همچون بسياري از مدعيان ، توصيف حال و هواي زندگي و زندگاني مردم شريف نقاط محروم استان را بسيار شنيده بود و آثاري از تاسف و دلخوري و ناراحتي بر او مستولي گشته بود اما آنگاه که تنها يک روز از چهارده روز ايام تعطيلات نوروزي ۹۴ را با جهادگران دانشجو در عرصه ي اردوهاي جهادي همراه شد دائما بر لبانش شنيدن کي بود مانند ديدن جاري شده بود.

از مرکز استان چهارمحال و بختياري که پايتخت زيباييهاي ايران زمين خطابش مي کنند حدود ۴ ساعت در جاده ي قديم خوزستان و ۳ ساعت در جاده خاکي و صعب العبور روستاهاي شليل ، دورک اناري و گوزلک و نهايتا بعد از طي مسيري که تنها با پاي پياده امکان پذير است به روستايي مي رسي که در نگاه اول بجاي لذت بردن از تماشاي زيباييهاي سرشار طبيعي و جغرافيايي اش ، از وضعيت تاسف برانگيز و مشقت بار زندگي مردمانش متحير ميشوي.

البته بهت و حيرت نگارنده از مظلوميت و محروميت اين مردم در مقابل پرده ي دوم اين سفرنامه بسيار ناچيز است ، آنجايي که در گوشه و کنار ديوارهاي کاهگلي و قديمي روستا تمثال پنج شهيد سرافراز را مي بيني که نميفهمي و نمي داني اين جوانان و نوجوانان از چه طريق و مسيري خود را به جبهه هاي نبرد رسانده اند واساسا چگونه پيام حضرت روح الله را شنيده و دريافته اند که آنان بايد پشتيبان واقعي انقلاب خميني باشند.

از آن روزي که آن تيتر نا آشنا را در هفته نامه اي نا آشنا اما از زبان يک آشنا ديدم - ديروز در روستاهايشان مي گشتند و امروز انقلابي شده اند - بار ها و بارها نسبت به شهداي روستاي لندي و لندي هاي بسيار سرزمينم احساس شرم و سرافکندگي کردم و امام خوبيها را صدا زدم که آقا سيد روح الله آنقدر در منزلت روستايي و روستا زاده گفته بودي که هيچگاه فکر نميکرديم تحريف کنندگان خط و راه و فکر و انديشه ات تا اينجا يعني تا اهانت آشکار به پشتيبانان و صاحبان واقعي انقلابت پيش بروند. مگر نگفتي فاتحه انقلاب را بايد بخوانيم آن روز که کارگزاران نظام اسلامي از کوخ نشيني به کاخ نشيني هجرت کنند؟ امروز چگونه هم هجرت کاخ نشين و هم تمسخر و اهانت به کوخ نشين را نظاره کنيم؟ گفته بودي اين انقلاب رهين کوشش هاي طبقه محروم وگود نشين است که پيروزي نهضت را رقم زدند و هيچ توقعي نداشتند،اما امروز همان کم توقعان انقلاب توسط پرتوقعان متهم مي شوند ، گويي آنکه هيچ اثري بر انقلاب و جريان و شريان پيروزيش نداشته ، روستانشيناني بوده اند که بواسطه روستايي بودنشان حتي جان دادن پاي انقلابشان هم ناديده انگاشته مي شود.
آقا سيد روح الله
دلخوش به ماهم در شب شبهه دلخوش به ماهم در شب ترديد
ماهت غريب افتاده در برکه کي مي رسد صبحي که برگرديد...



انتهای پیام/1020ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

محمد علی حداد دستنایی
سلام مقاله خوبی بود تلنگری به مسولان که فراموش نکنند خیلی مدیون محرومین هستند البته دورک قنبری هست نه دورک اناری

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

جمعه ۶ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۲۱:۱۸:۴۷

27 Dec 2019