۰
plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۰
کد مطلب : ۱۳۴۷۲

دیالوگ های جذاب سریال های سال92

برخی از دیالوگ های این مجموعه ها این قدر ارزشمندند که می توان آنها را به صورت مستقل استفاده کرد. مثلا این جملات فامیل دور که «راه رفتـنـی را ، باید رفت ! در بستنی را ، بــــاید بست»!
دیالوگ های جذاب سریال های سال92
به گزارش جهانبین نیوز، استادان فیلمنامه نویسی، دیالوگ را یکی از کلیدی ترین ابزارها در سناریو می دانند که حتی به واسطه آن می توان تا حدود زیادی خلاء روایتگری و شخصیت پردازی را برطرف و حتی پنهان کرد و مخاطب را سرگرم ساخت. هر چند این کارکرد در سینما به دلیل فرصت کمتر، اهمیت به مراتب بیشتری از تلویزیون دارد، اما در نگاه حرفه ایها،قاب کوچک هم از این قاعده مستثنی نیست.کسانی که فرق تلویزیون با رسانه ای چون رادیو را می دانند و تصویر و کلام را به موازات هم و متناسب با ماهیت اثر پیش می برند.

در میان موج سطحی سازی و کم اهمیت فرض کردن بینندگان تلویزیون، هنوز هم می توان در تعداد معدودی از سریالها، دیالوگهایی را شنید که آدم را سر حال می آورد، به فکر فرو می برد و یا به تمسخر وا می دارد.

پایتخت ۲

(نویسندگان:محسن تنابنده،کوروش نریمانی و حسن وارسته)


-ارسطو (احمد مهرانفر): من گفتم ناتوانی در همسریابی دارم؟! درِ اینجا رو باز کنم چهار میلیون همسر پیدا می شه!

-نقی: حالا تو رو خدا در اینجا را باز نکن!

-----------------

-نقی(محسن تنابنده): به هما (ریما رامین فر) این چه اخلاقیه درست کردی؟ من می‌دونم تو می‌خوای ناراحتی خودت رو با سطح تحصیلاتت به طور نامحسوس ایجاد کنی منت سر من بذاری!

-------------

-ارسطو (احمد مهرانفر) خطاب به خانم فدوی (لیندا کیانی): شما فحوای حرف منو نگرفتی. باید نامه رو یه جوری بنویسیم که رئیس‌جمهور احساسی بشه بگه آقا هر چی امکانات هست جمع کنیم بدیم به این خانواده!

خروس

(نویسنده:مصطفی کیایی)

-مادر(مرضیه صدرایی):اینقدر اون زبون بسته رو فشار نده. یوقت دیدی تخم کرد ها...

-پسر:مامان این خروسه ها!!!

-مادر:خبه حالا تو هم اینقدر حاضر جوابی نکن!

هوش سیاه ۲

(نویسنده:آرش قادری)

- سرگرد احمدی(حسین یاری)به جمشید کاظمی(کیکاووس یاکیده):کاری نکن یه جایی بفرستمت که بزرگترین تکنولوژی اونجا، لامپ کم مصرف باشه!

ماتادور

(نویسنده: آرش قادری)

هانا (شقایق فراهانی): خوشم نمی آد وقتی واسم هار می شی!

-ماتادور (علیرام نورایی): برعکس من خیلی خوشم می آد وقتی تو واسم هار می شی!

-------------

-هانا: فرهاد (با بازی تیرداد کیایی) داره دردسر ساز می شه.

-ماتادور: (با خودش زمزمه می کند انگار که در حال فکر و مزه مزه کردن حرف اوست) دردسر ساز می شه... (و بعد با کمی مکث) دردسر ساز می شه وقتی بخوای یکی از اعضا رو بکشی و اون هم این قضیه رو بفهمه و قسر در بره.

پژمان

(نویسندگان:پیمان قاسم خانی،محراب قاسم خانی)

-وحید (سام درخشانی) و پژمان (پژمان جمشیدی) درباره این بحث می کنند که هدیه، همسر پژمان نباید بفهمد او خودرواش را فروخته است.

-وحید: تفاهم وقتی خوبه که پولشو داشته باشین، وقتی ندارین میشه سوء تفاهم.

-پژمان: عجب جمله عمیقی بود، حالا معنیش یعنی چی؟

-وحید (من و من می کند): چه می دونم، معنیشو ول کن، بچسب به قافیه ش ؟ !

--------------

-پژمان:من یه فکر عجیبی به سرم زد.

-وحید:همین که فکر به سرت زده خودش به اندازه کافی عجیب هست!

----------------------

-پژمان خطاب به دکتر روانشناس: یک بار چند وقت پیش تاندون پام پاره شد، نیمکت نشین شدم. تیم نداشتم، یه جوش گنده هم زد روی دماغم! دیگه گفتم بدتر از این نمی شه! اومدم خونه دیدم عینکی که پونصد تومن پولشو دادم هم تقلبیه!

-----------

-پژمان (خطاب به حمید درخشان): من اصلاً از این فوتبالیستهایی که کار موسیقی می کنن، گیتار می زنن خوشم نمی آد. آخه فوتبالیست و چه به این لوس بازیا. مخصوصاً اینایی که موهای بلند دارن، دو تا چوب می گیرن دستشون هی بالا و پایین می کنن.

(در همین لحظه مردی جوان با همین سر و وضع وارد جمع می شود)

-درخشان (معرفی می کند): پژمان جان،برادرم رهبر ارکستر هستن!

--------------

-پژمان:وحید دقت کردی ایران واسه خارجیا میشه خارج؟ آره دیگه! یعنی ما یه جورایی هم تو ایرانیم هم تو خارج!

-وحید(سام درخشانی): اَه! راست میگیا! یعنی ما هم خارجی ایم هم ایرانی!

-پژمان:آره دیگه !

-وحید:تازه فقط ماییم که هم ایرانی ایم هم خارجی! اونا فقط خارجی اَن. فلسفه منطق که میگن اینه‌ها! آفرین پژمان آفرین!چی بودیم ما خبر نداشتیم!.....

--------------

هدیه(ویدا جوان): وای پژی جون امتحان زیستمو گند زدم...

پژمان: فدای سرت، امتحان واسه گند زدنه. دیگه...!

-پژمان: فک کن پژمان جمشیدی بی پول شه!

---------

-پژمان:من و هدیه(نامزدش) با هم تفاهم داریم.مثلا هردومون پول دوست داریم!

-وحید: پژمان جان به این نمیگن تفاهم، وقتی پول نباشه به این میگن سو تفاهم!

آوای باران

(نویسندگان:سعیدجلالی،علیرضا کاظمی پور)

-باران (آزاده زارعی) خطاب به کیانوش (مهران رنجبر): یه بار دلتو بذار جای من. دلم داره دل دل می کنه واسه دلتنگی بابام.

---------

شکیب (مهران احمدی): سوسک توله! عشق تجارت خطرناکیه، اسیرش بشی ورشکستت میکنه.

-----------

باران: ازدواج با یه پیر کچل که از عهد قجر عنر عنر همرو میکرده خر و کر، اونم محض خاطره ۲تا بالشو یه پتوی پر وسط یه خونه بزرگ سر ظفر، خوشبختی نیس، ته بدبختیه!!

------------

سینا(علی تقوازاده):هیچ عشقی تو دنیا ارزش ۴میلیارد رو نداره.

-----------

طاها(حمیدرضا پگاه):هیچ زخمی خوب نمیشه، همیشه یا جاش می‌ مونه یا یادش...

مادرانه

(نویسنده:سعید نعمت ا...)


-اردلان(مهدی سلطانی):میدم گوش پسرت رو ببرن میدونی گوش بریدن ینی چی ؟

-مادر فرزاد(شهین تسلیمی):اون به اندازه اشتباهش تنبیه میشه ... تونمیتونی گوش پسرمو ببری، مگه مملکت قانون نداره؟!

-اردلان:قانون؟! قانون منم خانم !چون پول تو جیب منه!

----------

-اردلان: ثابت کنم،فداکاری کنم،باشه چشم، محمدجواد میگه بچه ات عملی شده بخاطر اینکه نصف کم داره، مادرکم داره، بمون مادر باش زنم شو تحمل میکنیم همدیگرو تا بچمون عملی نباشه هان....قبول؟...قبول؟

-رعنا(لعیا زنگنه):من عشق میخوام.

-اردلان:نداریم خانوم فقط قرار داده!

-رعنا:من بیشتر از قرار داد میخوام.

-اردلان:گشتم نبود شمام نگردخانم نیست!

------------

-اردلان: می خوام هر چقدر که این چند ساله درآوردم و خرج کنم، خرج کثافت گذشتم کنم...کثافت و خرج کثافت کنم تا دیگه رو زانوهام راه نرم. تو می دونی رو زانو راه رفتن یعنی چی رعنا؟

-رعنا: آره می دونم، وقتی بعد این همه سال بفهمی عشقت، شوهرت، مردت هیچ وقت عاشقت نبوده ، بقیه زندگی و باید رو زانوهات راه بری.

--------------

-اردلان: واسه مادرم عین دختر بودم، حالا که رفته دختر دار شدم که برام مادر بشه.

----------------

مریم(شقایق فراهانی) به اردلان(مهدی سلطانی): می ترسم وسط طلبکاری اون سالها بدهکار بشم...

-------------

-جلیل(حمید رضا هدایتی): آبرو فرش دستباف نیست که هرچی بیشترپابخوره قیمتی ترشه، آبروظریفه، میشکنه.

----------------

-اردلان(مهدی سلطانی) به فرزاد(عباس غزالی):من مار خوردمااااا... افعی ام... می‌ بلعمتاا... .

-----------------

-رها(هستی مهدوی فر):دیگه میخوام برم.

-اردلان(مهدی سلطانی):اگه یه وقت خواستی بری مثل مامانت یه دفه نرو تا بهم مهلت التماس کردن و بدی و ازت خواهش کنم که نری.

-------------

-رها(هستی مهدوی فر):بابا من دوستون دارم...

-اردلان(مهدی سلطانی):دیگه به کارم نمی یاد. به مادری که خون برام فروخت تا درس بخونم قسم... دیگه به کارم نمیاد.

-----------

-محمد جواد(سید مهرداد ضیایی): تو دنیا سه جور مرد داریم:یکی مرد به دنیا میاد،یکی دنیا مردش میکنه،یکی دنیا نامردش میکنه.

-------------

-اردلان: خوش به حال درخت گردو اگه کلاغ باهاش قهر کنه.

دودکش

(نویسنده:برزو نیک نژاد)

-بهروز (امیرحسین رستمی): اینقدر بدم می آد از این آدمایی که با ماشین میرن بیرون، فقط برای بالا پایین کردن و دور دور کردن...

-فیروز (هومن برق نورد):نه اینکه خودت میری بیرون ۴ تا پیوند قلب و کلیه می زنی و بر می گردی!

--------

-فیروز(هومن برق نورد):من به ضرس قاطع میتونم بگم سر جمع در طول عمرم ۴ بارم پارک نرفتم...هربارم همه جای پارک تمیز بوده،الا زیر پای ما!

----------

-فیروز:خواهرمو طلاق بدی به ضرس قاطع خواهرتو طلاق میدم!

-------

-فیروزخطاب به برادر دست و پا چلفتی اش بهروز(امیرحسین رستمی):با توجه به عقبه ای که من از تو سراغ دارم،هر وقت میگی خیالت راحت من بیشتر نگران میشم!

--------

-فیروز(هومن برق نورد): دلم بی آمپاسی میخواد...!

--------------

-فیروز (هومن برق نورد):مردی که پول نداره دو متر زبون نداره!

--------------

-فیروز (هومن برق نورد):خدایا....تمام اون کسایی که به ناحق یا بی دلیل یا بخاطر بی پولی گرفتار شدن...از آمپاس خیلی شدید در بیار.

کلاه قرمزی ۹۲

(نویسندگان: ایرج طهماسب،حمید جبلی)

آقای مجری : اصلا میدونی دوربین چیه؟
فامیل دور : آقای مجری هه ه ه ه ه چه حرفایی میزنید !
نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دسته مردم . . .
یکی از اجداد ما که توی شهر دور زندگی میکرد از دور رفت بیرون خیلی هم دور شد برای این که دور رو بببینه این دستگاه رو ساخت . . .

***

فامیل دور: سه نوع دور داریم.
اونی که دستت بش نمی رسه !
اونی که چشمت بهش نمی رسه !
اونی که فکرت هم بش نمی رسه !

***


تست بازیگری پسرخاله

رامبد جوان : ...در می زنی، من مثلا یه خانومم، درو باز می کنم میگم بله... تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که ماشینمو دزد برده...
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟

+ هر چی که دارمو ندارم...

* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!

+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...

* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!

+ چرا آخه...؟

* مثلنه دیگه...

+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...

* نمی دونی؟

+ نه !

*ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن... خودتم زنده می مونی... یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درکــــــــ!

***

فامیل دور به کلاه قرمزی : نمیخواد سبقت بگیری از این کامیونه ، پشت همین کامیون برو دیگه آروم میره خوبه دیگه !
کلاه قرمزی: یه ساعته پشت کامیونیم ، اصلا این شاید واستاده ما چمیدونیم داره میره یا نه !

***

آقای مجری : چه کارِ خوبی انجام دادید تو این ایام ؟
فامیل دور : یه فرش ۹ متری رو خشک کردم .
آقای مجری : حالا بگید چه کارایِ بدی انجام دادید تا بهتون شیرینی بدم .
فامیل دور : یه فرش ۹ متری رو با سشوار خشک کردم .

***

آقای مجری : اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی ؟
فامیل : می گیم دستتو بکش !
کلاه قرمزی : می گیم مگه کاراته بازیه ؟
ببعی : می لیسیم
آقای مجری : نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم..
حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی ؟
پسرعمه زا : ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش !

***

فامیل دور : راه رفتـنـی را ، باید رفت ! در بستنی را ، بــــاید بست !
پسر عمه زا : در بستنی رو باید لیسید

انتهای پیام/
مرجع : بام ایران خبر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۵:۴۲:۵۲

7 Jan 2020