یکی از دانشجویان دانشگاه شهرکرد از تشییع شهید مدافع حرم در دانشگاه می گوید.
۰
تاریخ انتشاريکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۳
کد مطلب : ۳۱۷۰۲
گفتگو با يکي از دانشجويان دست اندرکار تشييع شهيد/
قلب هايي که براي ديدار شهيد پر مي کشيد
به گزارش جهانبین نیوز؛ يکي از دانشجويان دست اندرکار تشييع پيکر پاک و مطهر شهيد در گفت و گو با منطقه آزاد گفت:
ساعت ۱۱ شب بود که با يکي از مسئولين تماس گرفتم و گفتم تصميم داريم شهيد رو فردا برا نماز ظهر بياريم دانشگاه. راستش قبلش روضه حضرت رقيه (س) بودم اونجا توسلي کردم؛ شايد يه جورايي مطمئن بودم ميزبان شهيد هستيم. در تماسي که گرفتم با جواب منفي براي هماهنگي رو به رو شدم، بخاطر اينکه ديروقت بود با خواهش و اصرار زياد اون مسئول حاضر شد يه پيامک براي يکي از مسئولين دست اندر کار بفرستند که البته از نظر ايشون اميدي به جواب نداشتند.
بعد از نيم ساعت تماس گرفتند، گفتند مانعي نداره شهيد بياد دانشگاه.
اينقدر خوشحال بودم که متوجه کارهام نبودم سريع شروع به اطلاع رساني کردم؛ تا صبح موقع نماز بود که يکي از مسئولين سابق حوزه دانشگاه تماس گرفت گفت چرا بدون هماهنگي با دانشگاه اطلاع رساني کرديد و بايد هماهنگ مي کرديد، بايد اطلاع رساني مي کرديد.
از اونجايي که کاملا اميدوار و مطمئن به حضور شهيد بودم گفتم تا ۷/۳۰ دقيقه دانشگاه هماهنگ ميشه که همينطور هم شد بعد نوبت هماهنگي ها از طرف سپاه بود. البته واقعا با توجه به شرايط تا حدودي به حق بود ولي با اصرار و پيگيري ها بالاخره خبر دادن شهيد ساعت ۱۱ براي انتقال به دانشگاه آمادست.
بعد از اينکه تيم حفاظت و همراه شهيد به سختي هماهنگ شد موقعي که رسيديم سردخانه، شهيد رو داشتند کفن مي کردند بعد از اتمام کفن شهيد به دانشگاه منتقل شد و همزمان با اذان ظهر و عصر رسيديم دانشگاه.
از اتفاقات ويژه، اين بود که پرچمي که براي کاروان اربعين دانشجوها تهيه شده بود و قرار بود به همراه بچه ها راهي سرزمين نينوا بشه اول با پيکر شهيد مدافع حرم متبرک شد.
انتهاي پيام/1026ج
ساعت ۱۱ شب بود که با يکي از مسئولين تماس گرفتم و گفتم تصميم داريم شهيد رو فردا برا نماز ظهر بياريم دانشگاه. راستش قبلش روضه حضرت رقيه (س) بودم اونجا توسلي کردم؛ شايد يه جورايي مطمئن بودم ميزبان شهيد هستيم. در تماسي که گرفتم با جواب منفي براي هماهنگي رو به رو شدم، بخاطر اينکه ديروقت بود با خواهش و اصرار زياد اون مسئول حاضر شد يه پيامک براي يکي از مسئولين دست اندر کار بفرستند که البته از نظر ايشون اميدي به جواب نداشتند.
بعد از نيم ساعت تماس گرفتند، گفتند مانعي نداره شهيد بياد دانشگاه.
اينقدر خوشحال بودم که متوجه کارهام نبودم سريع شروع به اطلاع رساني کردم؛ تا صبح موقع نماز بود که يکي از مسئولين سابق حوزه دانشگاه تماس گرفت گفت چرا بدون هماهنگي با دانشگاه اطلاع رساني کرديد و بايد هماهنگ مي کرديد، بايد اطلاع رساني مي کرديد.
از اونجايي که کاملا اميدوار و مطمئن به حضور شهيد بودم گفتم تا ۷/۳۰ دقيقه دانشگاه هماهنگ ميشه که همينطور هم شد بعد نوبت هماهنگي ها از طرف سپاه بود. البته واقعا با توجه به شرايط تا حدودي به حق بود ولي با اصرار و پيگيري ها بالاخره خبر دادن شهيد ساعت ۱۱ براي انتقال به دانشگاه آمادست.
بعد از اينکه تيم حفاظت و همراه شهيد به سختي هماهنگ شد موقعي که رسيديم سردخانه، شهيد رو داشتند کفن مي کردند بعد از اتمام کفن شهيد به دانشگاه منتقل شد و همزمان با اذان ظهر و عصر رسيديم دانشگاه.
از اتفاقات ويژه، اين بود که پرچمي که براي کاروان اربعين دانشجوها تهيه شده بود و قرار بود به همراه بچه ها راهي سرزمين نينوا بشه اول با پيکر شهيد مدافع حرم متبرک شد.
انتهاي پيام/1026ج