به گزارش
جهانبین نیوز؛ به نقل از
هفت چشمه، به مناسبت سالروز ورود آزادگان به ميهن اسلامي و گراميداشت رادمرداني که تمام هستي خويش را براي حفظ کيان انقلاب اسلامي و دفاع از اسلام در طبق اخلاص گذاشتند و با تحمل سختترين شرايط و شديدترين تنگناها و مضايق از باورهاي ديني و انقلابي خويش در وفاداري به انقلاب و آرمانهاي امام راحل (ره) دست بر نداشتهاند و کماکان به اين نظام مقدس خدمت ميکنند، پايگاه خبري تحليلي هفت چشمه مصاحبهاي با مظفر عيدي يکي از آزادگان و جانبازان پرافتخار شهرستان اردل را فراهم کرد.
مظفر عيدي، فرزند عيدي محمد، متولد ۱۳۴۷ است در دوم فروردينماه سال ۱۳۶۶ اسير و در مردادماه سال ۱۳۶۹ همزمان با بسياري از اسراي ديگر به ميهمن اسلامي ايران بازگشت.
مظفر عيدي از آزادگان و جانبازان سرافراز کشورمان است که سه سال در اردو گاه، بصره، بغداد و تکريت اسير بودند و به عشق ولايت و مردم دلسوز ايران اسلامي شکنجههاي زندانهاي رژيم بعثي يکي پس از ديگري تحمل کرد تا ثابت کند که ايراني بودن يعني اقتدار و از خود گذشتگي و براي زنده ماندن اسلام ناب محمدي جان خود را هم فدا ميکند.
پاي صحبتهاي اين آزاده و جانباز ۲۵ درصد دوران دفاع مقدس که نشستيم قبل از اينکه سوالي از او پرسيده شود از ما خواست تا رسالت خبري خودمان را در راستاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران دنبال کنيم و افزود براي اينکه بتوانيد هميشه در عرصه خبري پيروز و سربلند باشيد بايد به عنوان پل ارتباطي بين مسئولين و مردم باشيد و مطالبات مردم را به گوش مسئولين برسانيد چرا که خدمت به مردم همان خدمت به نظام مقدس اسلامي است.
مظفر عيدي از ابتداي ورود به جبهه و احساسات خود هنگام ورود به جنگ حق عليه باطل چنين ميگويد: رفتن به جبهه را از وظايف شرعي خود ميدانستم و خيلي شوق رفتن به جبهه داشتم که سرانجام توانستم به جبهه اعزام شوم و در ابتداي ورودم به جبهه زماني كه مجروحان را ميديدم که دست و پا و چشم و اعضاي بدن خود را از دست ميدهند و معلول ميشوند خيلي عصباني ميشدم.
هفت چشمه: رفتار زندانيان با شما چگونه بود؟
اسیر بازگشته به وطن: تمام بدنمان را لخت ميکردند و پس از ريختن آب بر روي بدنمان، با شلاق، باتوم، چوب و... ما را موردآزار و اذيت قرار ميدادند.
بهداشت را بههيچوجه براي اسرا رعايت نميکردند و به مجروحان رسيدگي نميشد.
هفت چشمه: بدترين و بهترين خاطره از دوران اسارت را بيان نماييد؟
اسیر بازگشته یه وطن: بدترين و دردناکترين خاطره، از دست دادن امام خميني (ره) بود که با شادي سربازان بعثي نيز مواجهه شديم و ديگر اينکه وقتي اسرا با يکديگر انس پيدا ميکردند يکي از آنها را به اردوگاه ديگري منتقل ميکردند.
بهترين خاطراتم، خبر جانشيني مقام معظم رهبري و اتحاد اسرا و اينکه هر مشکلي که پيش ميآمد همگي نسبت به حل آن اقدام ميکردند و عراقيها از اين وضعيت بسيار عصباني بودند.
هفت چشمه: از لحظات بازگشت به کشور برايمان بگوييد؟
این اسیر بازگشته به وطن: هنگامي که خبر آزادي را شنيديم هزاران بار خدا را شاکر شديم و تحمل زجر باتومهاي رژيم بعثي صدام با قدر شناسي ملت ايران جبران شد.
هفت چشمه: نتايج اسارت براي شما چه بود؟
اسیر بازگشته به وطن: اسارت را ميتوان يک دانشگاهي فرض کرد که در آن ميتوان کارهاي خوب و بد را آموخت. از کارهاي خوب ميتوان از معنويات، صبر، استقامت و بردباري ياد کرد و از کارهاي بد نيز که اثرات رواني و جسمي نامطلوبي که بر روي ذهن و جسم ما داشت و هم اکنون نيز با ما همراه هستند.
هفت چشمه: چه تقاضايي از مسئولين داريد؟
اسیر بازگشته به وطن: فرامين مقام معظم رهبري را سرلوحه کاري خود قرار دهند و به وعدههاي خود عمل کنند.
هفت چشمه: بعد از گذشت اين سالها که از اسارت برگشتيد رفتار مردم و مسئولين با شما چگونه است؟
اسیر بازگشته به وطن: سوال جالب و خوبي است بعضي از مردم خيلي برخورد خوبي دارند از آدم قدرداني ميکنند؛ البته ما هيچ توقعي از هيچکس نداريم، ولي بعضيها متاسفانه ميگويند "مگر براي من رفتي؟ ميخواستي نروي." وقتي آدم اين حرف را ميشنود قدري سنگين است که چندين ماه و سال را در خدمت و اسارت و جبهه گذرانده باشي و بعد چنين حرفي را بشنوي. مسلم است هرچه زمان بگذرد تدريجاً مسئله جنگ کمرنگ تر ميشود. اسارت و جانبازي و شهادت در اين مملکت نسبت به قبل کمي کمرنگ شده و در حال پاک شدن است؛ بعد از گذشتن اين همه مدت، لطمه آن مخصوص قشر خاصي بوده که من هم جزء همان قشر هستم.
گزارش: سجاد صالحی اردلی
انتهاي پيام1026ج /۵۷۰ه