به گزارش
جهانبین نیوز به نقل از
سلام لردگان؛ "روستا زاده "
منم روستا زاده, فرزند کوه
دلم با وقار و سرم باشکوه
ندارم غم خوردن نان کس
نباشد در انديشه ي من هوس
زمين خدا را به دهقاني ام
به دنبال گله, بياباني ام
خبر دارم از وضع همسايه ام
گذشت وبزرگي است سرمايه ام
پنير است قوتم ،پتيراست نان
وطن کي فروشم به بيگانگان؟
الا شيخ شرمنده از اصل خويش
به کامت نشسته است اوضاع کيش
نمودست ويلاي بالاي شهر
دل شيخ را با ده ودشت قهر
منم روستا زاده مرد نبرد
منم يادگار غم وعشق و درد
منم آنکه شهنامه را خوانده ام
و زآن پس ز خاکم عدو رانده ام
منم يادگار شهيدان جنگ
منم وارث لاله ي سرخ رنگ
نگيرد کسي ازکفم نيزه را
نگيرد کسي از دلم سبزه را
نبيندکسي روستا را خراب
نبيند عدو چشم مارا به خواب
منم روستا زاده، احساسي ام
نه سنگم نه چوبم که الماسي ام
منم ساده و قلب من صيقلي است
دلم تابع امر سيد علي است
برو شيخ! سجاده اي باز کن
به پيش دلت بابي آغاز کن
قيامت به پيش است و منزل دراز
چنين با فقيران به مالت نناز
هرآنچه که اندوختي سيم و زر
همه مال ما بوده جان "پسر"
شاعر/ن ب
انتهاي پیام1020ج /630 ل