19 سال پيش، روستاي لبد در شهرستان کوهرنگ به يکباره ناپديد شد و زير هزاران هزار خروار خاک در يک چشم به هم زدن براي هميشه تاريخ مدفون شد.
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از کوهرنگ خبر، روستاي آبکار لبد در شهرستان کوهرنگ در فروردين سال 1377 دچار حادثه هولناک شد و بلاياي طبيعي يک روستا را در کام خود بلعيد.
انگار همين ديروز بود که در شهرستان کوهرنگ طبيعت خروشيد و 52 نفر از مردم روستاي آبکار لبد بخش بازفت را در يک شب بهاري در خاک فرو برد و زنان و مردان اين روستا را در يک چشم برهم زدن در خواب ابدي فرو برد و اجساد آنان را در زير هزاران هزار خروار خاک ناپديد کرد.
روستاي لبد در شهرستان کوهرنگ به يکباره ناپديد شد و زير هزاران هزار خروار خاک در يک چشم به هم زدن براي هميشه تاريخ مدفون شد.
فرماندار شهرستان کوهرنگ در اين باره گفت: رانش زمين در فروردين بيش از 19 سال پيش در کوهرنگ چهارمحال و بختياري يک روستا را براي هميشه بلعيد و نشان داد انسان خاکي در برابر طبيعت همچنان ضعيف است.
مرتضي زمانپور افزود: روستاي آبکار لبد در فروردين ماه سال 1377 دريک شب باراني بهار زيرآوار کوه براي هميشه مدفون شد و هرگز کسي از ساکنان مانده در خانه هاي آن روستا خبر دار نشد.
وي گفت: در آن حادثه تاريخي 52 نفر از اهالي روستاي لبد شهرستان کوهرنگ در زير هزاران هزار تن خاک مدفون شدند و تنها از کل اهالي اين روستا 13 نفر که در آن شب در روستا نبودند زنده ماندند و حادثه ريزش و رانش کوه و مدفون شدن روستا ي لبد نيز از طريق روستاهاي اطراف اعلام شد.
يکي از بازماندگان اين حادثه مي گويد: در سال 71 براي اهالي روستاي لبد يک سايت و شهرک براي اسکان در نظرگرفته شده بود که آنان اسکان در اين شهرک نپذيرفتند.
در لبد شهرستان کوهرنگ همه سال در نوروز دو تا سه نفر از بازماندگان آن حادثه شوم، به نزديکي روستا مي آيند و در آستانه کوه ياد فراموش شدگان لبد را براي هميشه گرامي مي دارند.
اما در فروردين سال 1377 در روستاي لبد از توابع شهرستان کوهرنگ در دامنه کوه کينو (چهار محال بختياري) وضعي متفاوت از ساير نقاط و حتي جهان اتفاق افتاد که علم زمين شناسي از تفسير آن عاجز است.
ساعت 45/6 بعدازظهر و هنگامه غروب است، آفتاب در پشت کوههاي غرب پنهان گشته و هوا رو به تاريکي است و در خانه هاي روستايي منطقه کوهستاني، فانوسها روشن مي شود، گوسفندان از چرا برگشته و در آغلهاي خود آرميده اند و مرغها به لانه هاي خود خزيده و در آبادي سگها با عوعوي خود ضمن اعلام حضور مشغول نگهباني از روستا مي باشند.
روستاييان در حالي که روز پر تلاشي را پشت سر گذاشته اند در کلبه هاي خود جا خوش کرده احتمالا همسران خانواده در تدارک شام مختصر اعضاي خانه مي باشند و تعدادي هم خسته از کار روزانه در حالي که به پشتي هاي خود تکيه داده اند و در افکار خود مسائلي را که در روز بر آنان گذشته است مرور مي کنند و لابد براي فرداي خود نقشه مي کشند، کسي چه مي داند، شايد فردايي نباشد.
روستاي لبد بر عکس سمت مقابل کوه که شيب تندي دارد در قسمتي از دره قرار گرفته است که تا حدودي امکان احداث کلبه هاي روستايي و نگهداري احشام در آن وجود دارد.
ناگهان در آن سوي دره يعني در مقابل روستاي لبد واقعه عجيبي اتفاق مي افتد که مشابه آن را از ازمنه قديم تا کنون در هيچ جاي دنيا کسي سراغ ندارد و بجز اشاراتي که در قرآن کريم به آن شده (آيه 4 سوره اعراف) مورد ديگري در تاريخ ثبت نشده است.
يکي از اهالي بازفت که خود اقوام زيادي را در اين حادثه از دست داد، مي گويد: صداي مهيبي شنيده شده و گرد و غبار عظيمي هوا را تاريکتر از شب تيره مي کند، انگار محشري بر پا گرديده، پس از انعکاس اين صداي عجيب در کوهستان و منطقه، روستاييان پايين دست واقع در امتداد دره، چون شب است فانوس بدست در کنار جاده مشرف به دره مجاور روستاي خود کنجکاو شده، سمت و سوي حادثه را در بالا دست خود که همين روستاي لبد است، مي نگرند اما چون شب کوهستان همه جا را زير چتر سياه خود پنهان کرده، بجز خاموش شدن تنها منبع روشنايي روستاي لبد يعني فانوسها چيز ديگري را درک نمي کنند، اما اين را مي دانند که آن صداي مهيب که تا آن هنگام دهشتناک تر از آن را نشنيده اند، اتفاق مهمي در بطن خود دارد، اما چه کنند چون شب است و همه جا پرده سياهي کشيده شده و راه مال رو است.
دسترسي به روستاي مورد نظر در روز غير ممکن است و دشوار تا چه رسد به شب تار، لاجرم تنها کاري که مي توانند بکنند اين است که فانوس بدست تا صبح بيدار بمانند و دره را مشاهده کنند، چنانچه سيلي در کار باشد، زودتر باخبر شده، خود و اعضاي خانواده را در جاي امن تري هدايت کنند، تا در حال خواب غافلگير نشوند، بايد منتظر بمانند تا چراغ روز همه جا را روشن کند.
وقتي سپيده سر مي زند، اهالي روستاي پايين دست مي خواهند بدانند آيا براي روستاي لبد اتفاقي افتاده است يا نه؟ ولي هر چه نگاه مي کنند کمتر مي يابند، انگار چنين روستايي در بالا دست آنان با آن همه آثار و علائم وجود نداشته است، ولي مگر چنين چيزي ممکن است؟
شايد چشمان آنان از سو افتاده است. اينطور چيزي دستگيرشان نمي شود، بايد تکاني خورد و بايد از نزديک ديد که چه شده است، لذا حرکت مي کنند و با دلهره و زحمت فراوان خود را به محل روستاي لبد مي رسانند، اما لبدي وجود ندارد، نه خانه اي و نه اهالي روستا و نه آغلي و نه گاو و گوسفندي و نه باغي و نه درختي و ميوه اي و نه... خداي من اصلا جنبنده اي در اينجا پر نمي زند و آثار حياتي در اين روستا مشاهده نمي شود به جز خاک و سنگهاي تازه جابجا شده چيز ديگر رويت نمي گردد.
دره سالم است و شکل طبيعي خود را دارد و نهر خشک آن پا بر جاست، ولي در آن سوي دره و در کمرکش کوه انگار توده عظيمي از کوه را تازه از آن جدا کرده اند، اما چگونه و به کجا برده اند؟!
مگر مي شود اين همه خاک و سنگ را يک شب به اين سمت دره آورد، و روستاي لبد را با آن همه آثار و علائم و خانه ها و باغها در زير آن مدفون کرد؟
اما پس از کاوشهاي بعدي معلوم مي شود قطر اين توده هاي خاک به 70 متر مي رسد، باور کردني نيست، اما چشم بينا هيچوقت اشتباه نمي بيند همان را مي بيند که در معرض ديد است، هزاران تن خاک و سنگي که از کمرکش کوه مجاور جدا شده اگر سقوط مي کرد يعني اگر رانش داشت با آنهمه حجم عظيمي که داشت نمي توانست دره زير پاي خود را به دليل وسعت زياد آن پر کند و به آن تغيير وضعيت بدهد، تا چه رسد به اينکه اين سوي دره بيايد و کل روستا را زير خود مدفون کند. پس چه شده است؟
مثل اين است که ميليونها تن سنگ و خاک از کوه مجاور جدا کرده و در منجنيق گذاشته و از بالاي دره به سوي روستاي لبد پرتاب نموده اند که در آن واحد روستاي فوق را زير خود مدفون کرده و فرصت عکس العملي به هيچ جنبنده اي در اين واقعه داده نشده است.
علم زمين شناسي براي اين واقعه هيچ تفسير و ادله اي ندارد و از توجيه آن عاجز است و اين از وقايع نادري است که فقط قرآن به آن اشاره دارد; واقعه اي که براي عذاب قومي و عبرت سايرين اتفاق مي افتد.
زمين لغزش يا رانش زمين، اژدهايي خفته و خاموش در دل خاک است که به يک چشم به هم زدن درست مثل زلزله بيدار مي شود و هم چيز را ويران مي کند و حتي رد پايي از خود به جايي نخواهد گذاشت.
پديده زمين لغزش براثر دخالت هاي مستقيم انسان و تاثيرگذاري بر فعل و انفعالات زمين رخ مي دهد و اثرات بسيار جبران ناپذيري را نيز برجاي خواهد داشت.
زمين لغزش به حرکت توده اي مواد تشکيل دهنده زمين از يک شيب به سمت پايين اطلاق مي شود که به ناپايداري شيب نيز معروف است و عمده زمين لغزشها نيز درحاشيه راهها و مناطق شيب دار رخ مي دهد. ياد اين 52 عزيز را گرامي ميداريم روحشان شاد.