به گزارش جهانبین نیوز؛ پیادهروی و زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) در روز اربعین ریشه تاریخی دارد چراکه جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در سال ۱۲۸۱ قمری با پای پیاده از مدینه حرکت کردند و در صبح اولین اربعینی که از شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) میگذشت، به کربلا رسیدند و طبق آنچه که در منابع شیعه معتبر مشهود است در روز اربعین حضرت زینب کبری (س) و امام سجاد (ع) همراه با 84 نفر وارد کربلا شدند و پس از گفتوگو با جابر عبدالله انصاری، قبر مطهر امام (ع) را زیارت کردند و از آنجا زیارت اربعین آغاز شد.
هنوز نزدیک به یک ماه به اربعین مانده بود، ساعت از نیمه ظهر گذشته بود گوشی همراهم به صدا درآمد یکی از آشنایان بود گفت دوست نداری به کربلا راهی شوی و اینگونه بود که بیتاب یار شدم و راهی کربلا... و طبق گفته امام صادق (ع) به حرم امن الهی پا گذاشتم، چراکه آن حضرت میفرماید: «خداوند کربلا را حرم امن خویش انتخاب کرد و مکان قبر حسین (ع) از هنگامی که در آن دفن شد، باغی از باغهای بهشتی گردید، آن جا همانند مسجدالحرام و مسجدالنبی است و مسافر میتواند نماز خود را تمام بخواند (کامل الزیارات).
در تاریخ ۱۴ شهریورماه ۱۴۰۱ همراه با کاروان راهی شهر اصفهان شدیم، چهار ساعت منتظر آمدن اتوبوس بودیم که بعد از کش و قوسهای فراوان بلاخره سوار بر ماشین شده و به سمت مرز مهران حرکت کردیم، ازدحام جمعیت نشان از آن داشت که امسال اربعین باشکوهی رقم میخورد، طبق برنامه بنا بود بعد از رسیدن به مقصد یک مسیری را پیاده طی کنیم تا به نجف رسیده و بعد از آن وارد شهر کربلا شویم.
از همان بدو ورود شاهد بینظمیها و عدم توانایی در بین مسئولان این منطقه بودیم اما در کنار همه این بینظمیها شور و شوق زیادی در بین مردم به چشم میخورد.
هنوز تا روز اربعین فاصله زیادی بود، اما ازدحام جمعیت نشان از آن داشت که امسال قرار است جهانیان شاهد اربعینی باشکوه در سرزمین کربلای معلی باشند.
وارد شهر نجف شدیم، از دور دست گلدستههای حرم شاه مردان حضرت علی (ع) به چشم میخورد، گویی در خواب بودم و باور نداشتم که به زیارت کسی دارم میروم که از کودکی ایشان را امیر المومنین میخواندم، لحظه به لحظه به نجف نزدیکتر میشدم، صدای ضربان قلبم را میشنیدم و بلاخره به محل امن الهی رسیدم، در باورم نمیگنجید که در حرم مولی الموحدین هستم.
با اینکه نزدیک به ۲۶ ساعت در مسیر بودیم اما به محض وارد شدن در شهر نجف با شوق و شور فراوان و با همان کوفتگی و خستگی راه، مشتاقانه راهی حرم حضرت علی (ع) شدیم و ایشان را با تمام عشق زیارت کردیم، حال و هوای خاصی بود، اینجا به معنای واقعی آرامش را حس کردم.
زمان کوتاه بود و مهلتی نداشتیم باید در زمان مقرر وارد شهر کربلا میشدیم و همین امر باعث شد که نتوانیم آنطور که باید از این مکان مقدس و از حرم شاه مردان فیض ببریم.
در یک نیمه روز قبر مولی متقین علی (ع) را زیارت کردیم، در ایوان طلا که زیبایی آن هر چشمی را جلا میداد دو رکعت نماز خواندیم و از آن حضرت اذن زیارت پسرانش امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) را گرفتیم و دوباره کولهبار خود را برداشته و راهی کربلا شدیم.
تمام مسیر زمزمه لبیک یا حسین (ع) بر لبانم نقش بسته بود و لحظه به لحظه به ساعت خود نگاه میانداختم و در انتظار رسیدن به حرم شش گوشه ابا عبدلله و سقای دشت کربلا بودم.
از نجف تا کربلا حدود ۸۰ کیلومتر است که ۱۴۶۰ عدد عمود برق بین آنها وجود دارد، این عمودها به فاصله ۵۰ متری از هم قرار گرفته و علاوهبر انتقال برق کاربردهای دیگری نیز دارند که مهمترین آن علامتگذاری مسیر و تعیین کیلومترهای مختلف است.
از دور اسم موکب را شنیده بودم، قدم به قدم و عمود به عمود عاشقان ابی عبدلله، به زائران آن حضرت بدون کوچکترین منت و با تمام عشقی که به آن مولا داشتند خدماترسانی که مهمترین آن تامین خوراک و نوشیدنی و تامین محل اسکان برای خواب آنها بود، میکردند.
موکبی که ما باید در آن مستقر میشدیم هنوز محیا نشده بود، به همین دلیل در حسینیه امالبنین که نزدیک محل استقرار موکب بود ماندیم، نزدیک به چهار روز طول کشید تا موکب آماد شد و ما در آنجا ساکن شدیم.
زائران زيادی از کشورهای مختلف جهان با فرهنگ و رسومات خاص و زبان و چهره متفاوت در آستانه اربعين حسينی خود را به کربلا ميرساندند که امسال نيز اين مهم اتفاق افتاد و طبق گفته استاندار کربلا این استان در ایام اربعین میزبان زائرانی از ۸۰ کشور بوده است و پیشبینی میشود که شمار زائران امسال از 20 میلیون نفر عبور کند.
خيل عظيم زائر امام حسين (ع) به حدی است که قابل وصف نیست و باید از نزدیک صحنه را دید تا درک کرد.
زائران دستهدسته و گروه گروه در حال راهپيمایی برای رسيدن به ارباب بودند و مهمترين نکتهای که بايد به آن اشاره شود شور و شوق وصفنشدنی رسيدن به مقصد بود که به تبع آن خستگی هيچ معنا و مفهومی در اين وادی نخواهد داشت كه نداشت.
عاشقان زائر از نماز صبح پيادهروی را شروع کرده و تا پاسی از شب ادامه ميدادند تا شايد زودتر به کربلا برسند و شبها نيز در يکي از موکبهای موجود به استراحت ميپرداختند.
در مسير پيادهروی، اوج عاشقی چه زائران و چه ميزبانان به امام حسين (ع) مشهود و ملموس بود و موکبداران با کمترين امکانات خود و هرکس با هر توانی که داشت به
عشق مولای خود خدمت میکرد.
در این مسیر از نوزاد تا پیرمرد و پیرزنهای زیادی حضور داشتند، که با تمام عشق این مسیر را میپیمودند که به امام حسین (ع) لبیک بگویند.
قدم به قدم به حرم ساقی دشت کربلا و سید الشهدا نزدیک و نزدیکتر میشدم، ضربان قلبم تندتر میزد، از دور دست گلنبد طلا حضرت عباس (ع) به چشم میخورد، حس عجیبی بود، اشک در چشمانم حلقه زد، آرامش تمام وجودم را گرفته بود، دیگر احساس خستگی نداشتم، با عشقِ تمام و لحظه به لحظه منتظر بودم که وارد بین الحرمین شوم وقتی به این مکان مقدس پا گذاشتم در باورم نمیگنجید که بلاخره به آرزوی دیرین خود رسیدم و توانستم ضریح حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع) را زیارت کنم.