به گزارش
جهانبین نیوز؛ "استارت آپ" به یک عبارت به معنای ایجاد حلقههای ابداعی کسب و کار نوین با تمرکز بر فناوری است.
ذاتا نوعی کارآفرینی مثبت قرن بیست و یکمی است و به واسطه هزینه پایین راهاندازی اولیه، راهکار مناسبی برای نجات جوانان بیکار تحصیلکرده از بحرانهای شغلی محسوب میشود.
اما آنچه که اکنون به شدت مورد انتقاد است واگذاری حلقههای آموزش، راهاندازی و مدیریت کسب و کارهای نوین به جمعی از مدیران آمریکایی است که خود به این موضوع معترفند که با استراتژی مذکور جوامع مختلف را به مستعمره جدید نظام سرمایهداری تبدیل کردهاند.
کار به این شکل است که ابتدا چرخه اشتغال اشغال شده و سپس به واسطه ایجاد بحرانهای اقتصادی خود ساخته و گروگانگیری معیشت مردم، مسیر ایجاد تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دلخواه ریلگذاری میشود.
چرخه به این شکل است که پس از شناسایی کشوری که از استعدادهای لازم برای سرمایهگذاری در حوزه استارت آپ ازجمله جمعیت جوان، رشد و گسترش سیستم اینترنت پرسرعت و نخبگان جویای کار برخوردار است، شرکتهای چندملیتی با هدف فتح بازارهای جدید و جذب استعدادهای بکر و دست نخورده ورود پیدا میکنند.
طبیعتا اگر گوگل، مایکروسافت یا اپل تابلوی «دزدی ایده» و «استعمار بازار» را بالا ببرند هیچ نخبه بااستعداد یا حتی حاکمیت جویای ثروتی راه را برای آنها باز نخواهد کرد!
پس در نقش «سرمایهگذار خیرخواه» شرکتهای آموزشی در کشورهای در حال توسعه با آینده درخشان در حوزه فناوری تاسیس میکنند.
چند وقتی است مجموعهای از شرکتهای نوپدید وابسته به غولهای چندملیتی حوزه IT در کشورمان کلاسهای به اصطلاح کارآفرینی و دورههای استارت آپ ویکند برگزار میکنند.
از گوگل تا اپل و مایکروسافت و ایبای و آمازون همگی به جامعه نخبگان تحصیلکرده و مشتاق کارآفرینی کشورمان هجوم آوردهاند و طوری وانمود میکنند که گویی در راه رضای خدا، به آموزش منابع انسانی ایرانی با حداقل درآمد و حداکثر همکاری دولتی علاقمند هستند و هدف اصلیشان چنین است که پولی به جیب ایرانیان واریز کنند!!!
در چنین شرایطی که سرمایه به حکم بیحمیتی دولتی در اختیار نخبگان قرار نمیگیرد یک کارآفرین نخبه و تولیدکننده ثروت ناچار میشود به علت محدودیت مالی در توسعه طرح یا رساندن ایده به مرحله عملیاتی، قید آرزوهای خود را بزند و با فروش پروژه به شکل نیمه کاره یا واگذاری ایده به سرمایهگذاران خارجی، بودجهای حداقلی در مقایسه با ثروت نهایی حاصل از اجرای پروژه کاسب شود.
پس این معاملهای است که ضرر ملی آن حتی از میزان خسارت مادی ابداعکنندگان و نخبگان ملی نیز بیشتر است و علاوه بر تسریع پروسه «کوچ مغزها» میتواند به خالی شدن جامعه از ایدههای سازنده یک نسل نیز بینجامد.
حال ما از رئیس جمهور محترم سوال میکنیم... کجای این طرح ضداقتصادی شبیه سرمایه گذاری قدرتهای جهان در ایران است که باید به واسطه آن شاد و شکرگزار هم باشیم؟! علاوه بر خسارتهای اقتصادی هنگفت، ذات شبکهسازی اجتماعی بیگانگان در داخل کشور به واسطه مدیریت آمال و آرزوهای نخبگان و پاسخ دهی به حق عمومی «اشتغال» حتی به شرط «کلاهگذاری کلان» و بهره مندی حداقلی ایرانیان مشتاق کارآفرینی، مشکل آفرین است.
اما داستان به اینجا ختم نمی شود و اکنون پروژه نفوذ استان به استان در حال کلید خوردن است. بعد از روشنگری جریان انقلابی پروژه استارت آپ های آمریکائی متوقف و امروز دشمن با تغییر تا کتیک این بار با اجرای پروژه ای تحت عنوان unido، همان پروژه استارت آپ را این بار نه در سطح ملی که استان به استان پیگیری می کند.
یونیدو یا سازمان توسعه صنعتی ملل متحد، یك نهاد تخصصی سازمان ملل متحد است كه مقر آن در وین می باشد، هدف اصلی این سازمان ارتقاء و تسریع توسعه صنعتی در كشورهای در حال توسعه و یا اقتصادهای در حال گذار و توسعه روابط صنعتی بینالمللی است.
در این میان وزارت ارتباطات مهمترین دستگاهی است که در این پروژه با یونیدو همکاری و از این سیستم سرقت آشکار منابع و فکر و در یک کلام ایجاد بستر برای نفوذ دستگاه های اطلاعاتی سایر کشور تحت پوشش سرمایه گذار و حامی طرح ها و ایده ها حمایت می کند.
گفته می شود پشت پرده تمام تصمیمات مسئله دار وزارت ارتباطات که در این موضوع بیشتر از همه سهم دارد شخصی با نام نصرالله جهانگرد است نصرالله جهانگرد، معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران، به دلیل سوابق سیاسی-تشکیلاتی و سابقه طولانی مدیریت، و در کنار آن عدم تجربه و سابقه کافی وزیر ارتباطات کنونی آقای واعظی، مرد پشت پرده وزارت ارتباطات به شمار میآید؛ کسی که در تصمیمات عمده این وزارتخانه نقش کلیدی دارد.
رویکرد خاص او به فناوری اطلاعات و ارتباطات با تکیه بر واردات تجهیزات و همسوئی با راهبردهای غرب در عرصه ارتباطات، وضعیت کنونی IT در کشور را رقم زده است.
زیرساختهای عمدتاً وابسته به غرب و تحت مدیریت و نظارت آنها، اینترنت گران قیمت و بیکیفیت و مهاجرت نخبگان به دلیل عدم وجود شرایط برای فعالیت در کشور از نتایج مهم این رویکرد به شمار میآید. نگاه او به مسائل فرهنگی در ارتباطات نگاه خاصی است. او اساساً اعتقادی به فیلترینگ ندارد به زعم برخی تمام تلاش خود را برای تقابل کامل با شورای عالی فضای مجازی و ممانعت از به ثمر رساندن تصمیمات این شورا می کند.
حال unido با همان سیاست های شناسایی ظرفیت های فکری، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که در استارت آپ ها بکار گرفته بود و شراکت و سرمایه گذاری با ایده پردازان داخلی و تولید ثروت، نه برای کشور که برای سرمایه گذار این بار با دستور مستقیم دولت به اداراتی مانند تعاون، ارتباطات و فناوری اطلاعات و مانند آن در استان ها، این ادارات را موظف به ارتباط گیری و همکاری با این سازمان به بهانه هایی مانند ایجاد اشتغال، توسعه صادرات و همچنین صرفه جویی در مصرف انرژی و محیط زیست با این سازمان کرده است.
حال جای سوال اینجاست که چرا سازمانی که در سازمان ملل تشکیل شده است باید توانایی ارتباط گیری با استان ها را داشته باشد و این موضوع نباید مستقیما از طریق وزارتخانه ها صورت گیرد؟ آیا اینگونه دسترسی به اطلاعات و ظرفیت های جای جای کشور به آسانی صورت نمی پذیرد؟ و آیا این موضوع براحتی پروژه نفوذ را استان به استان کلید نخواهد زد؟ و آیا این همان پروژه استارت آپ ها نیست که تحت پوششی متفاوت اما عمیق تر و حساب شده تر قصد ضربه زدن به ساختارهای تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور را دارد؟ اکنون وزیر ارتباطات باید پاسخگوی این سوالات باشد.
حقیقت این است که دشمن با شناسایی نقاط ضعف ملی ما در حوزه اشتغال و بلوک سرمایههای بانکی به روی نخبگان، در حال اجرای یک نقشه هوشمندانه در خصوصیترین فضای اجتماعی کشور است. مسیر نفوذی که برآمده از ضعف مدیریت و وادادگی رسمی دولتی هاست.
بنابراین بود که مدیریت حلقههای علم و صنعت با میانجیگری نهادهای رسمی همچون معاونت علمی-پژوهشی دفتر ریاست جمهوری و صندوق نوآوری و شکوفایی دولت انجام شود که چنین نشد!
ما نمیتوانیم از مردم و نخبگان خود انتظار داشته باشیم به جهت سر باز زدن بانکها از پرداخت یک وام 25 میلیون تومانی ساده، همه ایدههای پولساز و پرمشتری خود را بایگانی کنند.
در عین حال این خیانتی بزرگ به نخبگان کشورمان محسوب میشود که به واسطه وادادگی در عرصه سیاست و اقتصاد آنها را به سمت «ارزان فروشی ایده» و «شراکت با حداقل سود با بیگانه» سوق میدهیم. به این ترتیب همیشه راس شبکه قدرت و ثروت در دست خاندانهای غرب گرایی است که آرزویی جز بر باد رفتن اصول و آرمانهای این نظام را در سر نمی پروراند.
انتهای پیام/1028ج