به گزارش
جهانبین نیوز امروزه درهر کجا که حضور داشته باشیم در مورد توافق هستهای، صلح و مذاکرات صحبت میکنند. در این زمینه افراد از هم سؤالاتی از این قبیل میپرسند: پایان مذاکرات چه موقع و نتیجه چه میشود؟ آیا تحریمها برداشته می شوند؟ آیا این مذاکرات به سود ایران خواهد بود؟
اگر توجه کرده باشیم توافق و صلح عامل اساسی در زندگی ما انسانها بوده که در راستای تحقق آن همه افراد تلاش میکنند و تأمین آن باعث فراهم شدن زمینههای پیشرفت در جامعه محسوب میشود.
برای بیان صلح باید برگردیم به هدف انقلاب اسلامی که مساوی بود با پیروزی حق بر باطل ، که آیه ی ۴ سوره قصص در این زمینه بیان شده است: "و نرید ان من الذین استضعفو فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین" یعنی: و ما اراده کردیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل در آن سرزمین منت گذارده و آن ها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.
در دین اسلام صلح و دوستی حرف اول را میزند و تنها در شرایط خاص دستور جنگ را میدهد. ما باید اسلام را همان طور که هست نشان بدهیم، زیرا ما معرف اسلام ناب محمدی هستیم.
در ابتدامخالفان برای ریشهکن کردن نهال نوپای انقلاب شکاف هایی را به وجود آوردند، مانند: تحریک قوم های عرب در خوزستان یا ترکمنها در شمال و ..... زمانی که در این زمینه موفق نشدند رژیم بعث عراق را روی کار آوردند، که هشت سال ما را وادار به جنگ کردند.
رهبر انقلاب ما و دولتمردان، با تدبیر و دوراندیشی در این جنگ توانستند حربه را از دشمن بگیرند.
امرزه هم دشمن با این مکر که ایران در حال ساخت بمب اتم و استفاده از آن نوعی ایرانهراسی را در اذهان مردم دیگر کشورها ایجاد کرده است که این تفکر آنها ما را دوباره به آن جنگ ۸ ساله عراق برمیگرداند.
در آن جنگ عراقیها از تمام امکانات و وسایل شیمیایی استفاده کردند و مردم ایران را به خاک و خون کشاندند، که نمونه بارز آن حلبچه بود، ولی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری استفاده از این وسایل را از لحاظ شرعی حرام میدانستند ، در صورتی که ما میتوانستیم مانند آنها مقابله به مثل کنیم ولی از حق خود گذشتیم و به یاری و خواست خداوند در آن جنگ سر بلند شدیم.
دین اسلام دین رأفت و مهربانی است که آیه ۲۹ سوره فتح: "محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم" به آن تعلق گرفته است.
کشور ایران برای نشان دادن حسن نیت خود که به دنبال ماجراجویی و جنگجویی نیست و برای اینکه تفکر ایرانهراسی را که در بین کشورها به را افتاده است را از بین ببرد با طرفهای غربی خود بر سر میز مذاکره نشست و از این نتیجه میگیریم ما پیش درآمد صلح را داشتیم و مانند دیگر کشورها جنگ طلب نبوده و نیستیم.
در این مذاکرات آنها حسننیت ما را قبول کردند ولی باز هم از خیرهسری خود نسبت به ایران و انقلاب دست بر نمیدارند، همانطور که مقام معظم رهبری در این زمینه فرمودند: مسأله هستهای که نباشد مسأله دیگر را مطرح میکنند.
در این مذاکرات خیلی از کشورها کارشکنی میکنند مثل اسرائیل که خود در دنیا مورد تنفر قرار گرفته و به فکر منافع حیاتی خود است و دوست دارد که این مذاکرات به سرانجام نرسد و دیگر کشورها را تحریک میکند که علیه ایران باشند در صورتی که کشورهای دیگر هم خواهان رابطه با ایران هستند.
یکی دیگر از موانع این مذاکرات حضور داعش است که فجیعترین حرکات انسانی را به نمایش میگذارد، و چقدر انسانهای بیگناه را به هلاکت میرساند.
اگر این مذاکرات به درستی انجام شود منافع زیادی برای کشور ما دارد، که مهمترین آن عبارت است سایه جنگ از بین میرود و دغدغه ایرانهراسی در اذهان کشورها دور میشود.
صلح و توافق فقط به جامعه امروزی ما آدمها تعلق ندارد، بلکه اگر کمی فکر کنیم میتوانیم دریابیم که چه واژهها و آیههای زیادی در مورد صلح در قرآن داریم و یا چه صلحهای بینظیری توسط راهنماهای دینی خود در تاریخ اسلام داشتهایم که آثار آن هنوز هم ادامه داشته است.
در قرآن واژه صلح ۱۸۰ مرتبه به کار رفته از جمله در آیه " فمن آمن و اصلح فلا خوف علیهم ولا یحزنون: پس هر کسی که ایمان آورد و اصلاح کند ، بیمی بر آن نیست و اندوهگین نخواهد شد".
در قرآن خداوند میفرماید:"و الصلح الخیر: یعنی صلح بهتر ازجنگ است و تنها در شرایط خاص دستور جنگ را می دهد".
در تعلیمات اسلامی ما به اندازهای به این موضوع اهمیت دادهاند که به عنوان یکی از برترین عبادتها معرفی شده است، امام علی (ع) در آخرین وصایایش به هنگامی که در بستر شهادت بود به فرزندانش فرمود: من از جد شما پیامبر (ص) شنیدم که میفرمود: اصلاح رابطه میان مردم از انواع نماز و روزه ( مستحبی ) هم برتر است.
علت این همه تأکید در این زمینه با کمی دقت روشن میشود، چرا که عظمت و توانایی یک ملت جز در سایه توافق و صلح نیست.
اسلام میخواهد صلح عمومی را برای همه مردم بر روی کره زمین برقرار سازد و تسلط و زورگویی را به عنوان سدی بر سر راه میداند.
یکی از صلحها یی که در تاریخ اسلام انجام شد صلح حدیبیه بوده است. پیامبر اکرم (ص) در سال ششم هجرت تصمیم به انجام زیارت خانه خدا گرفتند، که ایشان از این سفر هدفهای زیادی را داشتند که مهمترین آن، انتشار آیین خداپرستی در میان اعراب بوده.
در میان راه به حضرت خبر رسید، که دشمن به مسلمانان نزدیک شده و قصد دارد از ورود ایشان و یارانش به مکه جلوگیری کند، لذا در نقطهای به نام حدیبیه توقف کردند.
در آن موقع پیامبر (ص) و دشمن هر دو نمایندگانی به سوی مکه برای مذاکره فرستادند. سرانجام مواد پیمان حدیبیه به توافق طرفین رسید که عبارت بود از، جنگ و مخاصمه از اين تاريخ تا ده سال ميان طرفين ترك شود و به حالت جنگ پايان داده شود. اکر کسی از قریشیان كه تحت قيموميت و ولايت ديگرى است بدون اجازه ولى خود به نزد محمد آمد مسلمانان او را به وليش بازگردانند ولى از آنسو چنين الزامى نباشد.
هر يك از قبايل عرب بخواهند با يكى از دو طرف پيمان بندند در اين كار آزاد باشند و از طرف قريش الزام و تهديدى در اين كار انجام نشود.
محمد (ص) و پيروانش ملزم مىشوند كه امسال از رفتن به مكه صرف نظر كرده و به مدينه بازگردند و سال ديگر مىتوانند براى زيارت خانه خدا و عمره به مكه بيايند مشروط بر آن كه سه روز بيشتر در مكه نمانند و به جز شمشير كه آن هم در غلاف باشد ـ اسلحه ديگرى با خود نياورند.
تبلیغ اسلام درمكه آزاد باشد و مسلمانان مكه بتوانند آزادانه مراسم مذهبى خود را انجام دهند و كسى حق سرزنش و آزار آنها را نداشته باشد.
اگر چه بعضی از یاران پیامبر (ص ) ممانعت میکردند ولی پیامبر آینده این صلح را روشن میدیدند که منجر به فتح مکه بدون جنگ و خونریزی شد.
امام صادق (ع ) در این زمینه میفرمایند، هیچ جریانی درتاریخ زندگانی پیامبر(ص) سودمندتر از صلح حدیبیه نبوده است.
صلح دیگر در زمان امام علی (ع ) به نام صلح حکمیت بوده، که به سرداری مالک اشتر در جنگ صفین صورت گرفته است. در این جنگ یاران امام فاصله نزدیکی به پیروزی داشتند که معاویه مکر و حیلهای به کار میبرد، که خود ویارانش قرآن ها را بر سرنیزه میبرند.
معنی این کار آنها این بود که جنگ شما با قرآن ناطق است. در این جنگ بسیاری از یاران امام فریب خوردند، در صورتی که حضرت به آنها میگفت، قرآن ناطق من هستم، تا اینکه امام علی (ع) صلح را پذیرفتند.
صلح دیگر صلح امام حسن (ع ) و معاویه بوده که امام صلح را پذیرفتند و زمینه را برای انقلاب امام حسین (ع ) فراهم کردند. مفاد بیعت امام حسن (ع) و معاویه از این قرار بود
ماده اول، حسن بن على (ع) حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذارى مىکند، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر(ص) رفتار کند.
ماده دوم: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على (ع) خواهد بود و اگر براى او حادثهاى پیش آید حسین بن على (ع) زمام امور مسلمانان را در دست مىگیرد و نیز معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند.
ماده سوم: بدعت ناسزاگویى و اهانت نسبت به امیر مومنان (ع) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از على (ع) جز به نیکى یاد نشود.
ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبى (ع) مصرف شود.
نیز معاویه باید در تعیین مقررى و بذل مال، بنىهاشم را بر بنىامیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مومنان (ع) کشته شدند، تقسیم کند.
ماده پنجم: معاویه تعهد مىکند که تمام مردم، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز، از هر نژادى که باشند، از تعقیب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرف نظر کند احدى از آنها را به سبب فعالیتهاى گذشتهشان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینههاى گذشته آزار نکند.
اهداف صلح از نظر اسلامتأمین و حفظ امنیت
امنیت و آرامش روحی و روانی فردی، خانوادگی و اجتماعی از معیارهای جامعه سالم و نخستین شرط هر گونه پیشرفت معنوی و مادی آن است. بدون امنیت، نمیتوان انتظار داشت که انسانها، چنانکه شایسته است، فرصت شکوفا کردن استعدادها و خلاقیتهایشان
را در همه زمینهها بیابند.
افزون بر این، استقرار عدالت اجتماعی در جوامع بشری، بدون استقرار امنیت اجتماعی امکانپذیر نیست .
امام علی (ع) در عهد نامه مالک اشتر پس از آنکه به وی فرمان میدهد که صلح پیشنهادی دشمن را به شرط وجود رضایت الهی رد نکند، درباره انگیزه و هدف آن میفرماید، " فان فی الصلح دعه لجنودک و راحه من همومک و امناً لبلادک"
دعوت و هدایت انسانها به دین حقاستقرار صلح، فرصتی مناسب برای ایجاد روابط سالم فرهنگی میان جوامع انسانی به منظور آشنایی با فرهنگ و تمدن یکدیگر و بهرمندی از ارزشهای انسانی حاکم بر آن جوامع است و این خود، باعث رشد، تعالی و سعادت ابنای بشر است.
صلح از نظر اسلام باید ویژگیهایی داشته باشد که مهمترین آنها عبارت است از،
شرافتمندانه بودن صلح اسلامخواهان صلح شرافتمندانه، مسالمتآمیز، با احترام و رعایت حقوق متقابل است. در اسلام، اعتقاد به صلح به معنای پرهیز از جنگ به هر قیمت و تحت هر شرایطی نیست و هرگز نمیتوان به بهانه صلحطلبی از جنگ با دشمن متجاوز رویگردان شد، یا ندای صلحخواهی او را که در واقع پوششی برای تثبیت یا ادامه تجاوز و ارائه یک چهره صلحطلبانه است، اجابت کرد، تجاوز را با صلح پاسخ گفتن، در واقع تسلیم در برابر ظلم و زیر پاگذاشتن شرافت انسانی و ازهمه مهمتر تشویق متجاوز و مشروعیت دادن به تجاوز است. صلح و سازشی که کرامت انسانی مسلمانان را به ننگ خواری و حقارت آلوده سازد و ظلم و تجاوز را بر کرسی مشروعیت بنشاند، به هیچ وجه مورد تأیید اسلام نیست .
از اینرو قرآن در خواست صلح را در شرایطی که جنگ تنها چاره است، به عنوان سازشی ذلت بار نکوهش و نهی میکند :
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلى السلْمِ وَ أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَن یَترَکمْ أَعْمَلَکُمْ
ریشهدار بودن صلحصلح در اسلام، صوری و ظاهری نیست و صلحطلبی تنها یک ادعا و تاکتیک موقت و گذرا و حربهای تبلیغاتی برای ارائه چهرهای بشر دوستانه و خلع سلاح رقیب بشمار نمیرود، بلکه از ژرفای رأفت و شفقت دین اسلام به خلق و حرص و ولع بسیار به سعادت آنان سرچشمه میگیرد .
صلح در اسلام به پشتوانهای از صداقت، احترام عمیق به حقوق واقعی بشر و علاقه وافر به حفظ جان و مال و آبروی انسانها و آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است. از اینرو، ندای صلح را آنگاه ارزشمند و راهگشا میداند که از جان انسانهای باوجدان و آگاه و نوعدوست و خیرخواه برخیزد، نه از زبان انسانهای دوچهره خودخواه و بیتفاوت، گواه این مدعا این است که اسلام حق حیات انسانها را به عنوان حق اصیل و طبیعی، سخت محترم میشمرد و حفظ زندگی یک نفر را با حفظ حیات همه انسانها برابر و کشتن یک نفر را از روی ظلم و فساد با کشتن همگان یکسان میداند "مِنْ أَجْلِ ذَلِک کتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الأَرْضِ لَمُسرِفُونَ"
زیرا همه انسانها در حقیقت انسان بودن، مشترکاند و هر کس چنین حقیقتی را برای یک نفر قائل نباشد، برای هیچ کس قائل نخواهد بود.
اسلام برای حفظ گوهر شریف حیات و نشان دادن اهمیت زیادی که برای آن قائل است، حق قصاص را برای صاحبان خون به ناحق ریخته در نظر گرفته است. بر این مدعا آیات و روایات زیادی دلالت دارد از جمله آیه « وَ لَکُمْ فى الْقِصاصِ حَیَوةٌ یَأُولى الأَلْبَبِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ »
پس صلح و توافق، سعادت را به بار میآورد و رسیدن به آن باعث رشد و تکامل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی در تمام زمینهها است.
صلح در اسلام ، صوری و ظاهری نیست و صلحطلبی تنها یک ادعا و تاکتیک موقت و گذرا و حربه ای تبلیغاتی برای ارائه چهرهای بشر دوستانه و خلعسلاح رقیب بشمار نمیرود، بلکه از ژرفای رأفت و شفقت دین اسلام به خلق و حرص و ولع بسیار به سعادت آنان سرچشمه میگیرد .
صلح در اسلام به پشتوانهای از صداقت، احترام عمیق به حقوق واقعی بشر و علاقه وافر به حفظ جان و مال و آبروی انسانها و آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است. از اینرو، ندای صلح را آنگاه ارزشمند و راهگشا میداند که از جان انسانهای با وجدان و آگاه و نوعدوست و خیرخواه برخیزد، نه از زبان انسانهای دوچهره خودخواه و بیتفاوت. گواه این مدعا این است که اسلام حق حیات انسانها را به عنوان حق اصیل و طبیعی، سخت محترم میشمرد و حفظ زندگی یک نفر را با حفظ حیات همه انسانها برابر و کشتن یک نفر را از روی ظلم و فساد با کشتن همگان یکسان میداند "مِنْ أَجْلِ ذَلِک کتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الأَرْضِ لَمُسرِفُونَ".
همه انسانها در حقیقت انسان بودن، مشترکاند و هر کس چنین حقیقتی را برای یک نفر قائل نباشد، برای هیچ کس قائل نخواهد بود .
اسلام برای حفظ گوهر شریف حیات و نشان دادن اهمیت زیادی که برای آن قائل است، حق قصاص را برای صاحبان خون به ناحق ریخته در نظر گرفته است. بر این مدعا آیات و روایات زیادی دلالت دارد از جمله آیه " وَ لَکُمْ فى الْقِصاصِ حَیَوةٌ یَأُولى الأَلْبَبِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ"
فراگیر و همهجانبه بودن صلحصلح در اسلام صلحی همهجانبه است، همه شئون زندگی را تحتالشعاع قرار میدهد
.
اسلام در ابتدا، صلح و آرامش را در نهان انسان با ایجاد سازش میان قوای درونی و ارضای خواستههای طبیعی تحت حاکمیت عقل و به دور از هرگونه افراط و تفریط میآفریند. سپس پای در محیط خانواده میگذارد و اساس این کانون را بر پایه صلح و آرامش بنیان مینهد و اعضای آن را به برقراری روابطی صمیمانه توصیه میکند، بر این مدعا آیاتی دلالت دارد از جمله آیات و به هنگام اختلاف و کدورت، باز راه سازش و مسالمت را پیشنهاد میکند .
"وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَت مِن بَعْلِهَا نُشوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یُصلِحَا بَیْنهُمَا صلْحاً وَ الصلْحُ خَیرٌ وَ أُحْضرَتِ الأَنفُس الشحَّ وَ إِن تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرا" در محیط اجتماعی نیز مؤمنان را برادر یکدیگر میخواند. "إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصلِحُوا بَینَ أَخَوَیْکمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ" و از آنان میخواهد، تا در میان خود بذر محبت بیفشاند.
در پایان این را اضافه میکنم که اسلام و تعالیم اسلامی تا جایی که بتواند حتما از جنگ جلوگیری مینمایند اما هنگامی که جنگ به وقوع پیوست، نیت مسلمانان از شرکت در جنگ و جهاد، تنها باید کسب رضای خدا باشد نه چیز دیگر.
انتهای پیام/1020ج