شهدا از جان خود گذشتند و به فرمان امام خود لبیک گفته و برای دفاع از دین، میهن و ناموس خود راهی شدند.
به گزارش جهانبین نیوز همه ما امنیت، آرامش و اقتدار کشور خود را مدیون هستیم و باید این شهدا را شناخته و در جهت تحقق اهداف آنها گام برداریم.
شهدا از جان خود گذشتند و به فرمان امام خود لبیک گفته و برای دفاع از دین، میهن و ناموس خود راهی شدند.
مطالعه زندگی نامه و وصیت نامه شهدا راه این بزرگ مردان را به ما نشان داده و وظایف ما در قبال آنها تعیین میکند.
در اینجا شرح مختصری از زندگی شهید ابوالفتح نظری آمده است.
شهید «ابوالفتح نظری» در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ در جنوب شهر کرد به دنیا آمد. پدرش کارگر بود و با سختی معاش زندگی را تامین میکرد. خانواده شهید از نظر مالی وضعیت مناسبی نداشتند و شهید از همان دوران کودکی تابستانها در کورههای آجرپزی شهر کرد به کار مشغول میشد تا بتواند کمکی در جهت تامین حداقل نیازهای زندگی خود و خانواده باشد. با این وضعیت او از همان ابتدا با گوشت و پوست خود تمام سختیهای زندگی افراد مستضعف و فقیر را درک کرد. لذا همیشه و در همه جا سعی میکرد از افراد ضعیف و مظلوم دفاع کند و هیچگاه در مقابل ظلم و ستم افراد زور گو ساکت نمیماند. این رویه را هم در دوران تحصیل و هم در محل زندگی رعایت میکرد و الگویی شده بود برای دوستان و همکلاسیهای خود. در انتهای دوران تحصیلات راهنمایی حوادث انقلاب پیش آمد و او به خاطر همان حس ظلمستیزی و دفاع از حق به محض اطلاع از پیام امام خمینی که مبارزه با ظلم وفساد دولت شاه خائن بود، در تمام تظاهرات و مبارزات شرکت میکرد. او در مدرسه محل تحصیل هدایت مبارزات دانشآموزان را به عهده داشت و به عنوان رهبر بچههایی که تلاش در همراهی انقلاب را داشتند معروف شده بود.
به محض اطلاع از انجام تظاهرات با هدایت بچههای دیگر شروع به دادن شعارهای ضدرژیم میکرد و به همراه بچههای دیگر از مدرسه خارج و به سمت تظاهرات حرکت میکردند. ایشان به لحاظ اعتقاد واقعی به راه و هدف خود هیچگاه ترسی به خود راه نمیداد و شبها با نوشتن شعارهای ضدشاه روی دیوارهای خانههای محله خودشان و پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) سعی در انجام وظیفه خود مینمود. پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی جزء اولین کسانی بود که به جبهههای جنگ رفت. در همان اولین مرحله اعزام در جبهه شوش بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ساق پایش زخمی شد و به بیمارستان انتقال یافت. ایشان در اکثر عملیات زمان جنگ حضور فعال داشت و در چندین عملیات از جمله عملیات بیتالمقدس در زمان فتح خرمشهر مجددا مجروح گردید و بر اثر اصابت تیر پایش مجروح شد. زخمها ودرد مجروحیتهای پیدرپی او را از جبهه جدا نکرد و تا زمان شهادت در 1364/11/22 در عملیات پیروزمند والفجر هشت که این اسطوره ملی به شهادت رسید، هیچگاه سنگر مبارزه را ترک نکرد.
یکی از ویژگیهای مهم شهید این بود که بسیار ساده زندگی میکرد و هیچ توجهی به تجملات زندگی نداشت. او سعی میکرد کارهای ثواب را حتیالمقدور به صورت مخفیانه انجام داده تا جنبه ریا و ظاهر فریبی پیدا نکند. او بسیار شجاع بود و به خاطر گرفتن حق و دفاع از ضعیف و به خاطر دین حاضر به هر گونه فداکاری بود. به عنوان مثال در شب عملیات زمانی که تیربار دشمن در حال تیراندازی شدید به سمت نیروهای ایران بود، ایشان با از خود گذشتگی خودش را به آن سوی خاکریز انداخت تا با پرتاب نارنجک تیربار دشمن را خاموش کند.
شهید در آخرین مر حله عزیمت به جبهه در سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و به عنوان فرمانده گروهان جز اولین نیروهایی بود که به خط مقدم دشمن حمله برد و در ساعات اولیه حملات به شهادت رسید. پس از گذشت یک هفته از عملیات والفجر ۸ و به شهادت رسیدن شهید و جمعی از همرزمانش در شهرکرد از محل بسیج سپاه پاسدران تشییع جنازه بر گزار گردید و شهید بر روی دست مردم انقلابی شهر تشییع و در محل گلستان شهدای شهرکرد به خاک سپرده شد.