به گزارش
جهانبیننیوز به نقل از
زنگ خبر، شادي شيعيان که در هنگامه بزرگترين عيد به اوج مي رسد با غم فراموشي پيام آخرين پيام آور در حفظ حرمت ولايت عجين مي شود. براستي مسلمانان را چه شد که با رها کردن ريسمان ولايت، يوسف امام را نه به چاه بلکه به مسلخ بردند...
غدير که تمام ميشود حرارت قلوب شيعيان در ماتم حسين (عليه السلام) زبانه مي کشد و کوچک و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان برای استقبال از عزاي سلطان عشق مهيا مي شوند.
شهر بن در استقبال از ماه پيروزي خون بر شمشير جلوه ديگري به خود مي گيرد؛ جوانان را که مينگري هريک با انجام کاري در تسلاي غم مولاي غريب و قريب مي کوشند هرچند نيک ميدانند غم غربت نينوا را کسي ياراي تسکين دادن نيست.
صداي محرم را مي شنوي؟! نوايش در درون توست. ضربان قلبت با ياد چه کسي ضرب مي گيرد و نام چه کسي را در باران زمزم چشمانت بر لب زمزمه داري؟ به ياد کدامين ذبيح احرام مي بندي و جامه سياه بر تن مي کني؟
صداي طبل و سنج و زنجير مي آيد؛ علمهاي سبز و سياه که سر به طاق آسمان نهاده اند نگاه هر رهگذري را به پهنه آسمان مي کشاند و نام علمدار علقمه بر صحيفه دل نقش مي بندد؛ علم هاي ديگري که به نشان از غم افتادن علم از دست علمدار کمر خم کرده و بار غمي سنگين را به دوش مي کشند. علم هايي که در سحرگاه عاشورا به آب مي زنند و بر زخم شرمندگي آب نمک ميپاشند؛ آبي که عطش فرو مي نشاند اين روزها بر دلها آتش مي زند...